سلام
جین کازاما:
در طی تورنمنت دوم مسیر ژون و کازویا در مقابل هم قرار گرفت و بعد....(!!!!) ژون خودش رو از کازویا حامله دید
بعد از اینکه کازویا درون اتشفشان پرتاب شد شیطان درون کازویا به تدریج از بدنش خارج شد و به سمت جین که در کودکی به سر میبرد حرکت کرد ولی ژون با نیروی ماورائ طبیعی اش وجودش را احساس کرد و او را از جین دور کرد....و بعد به کوهستانی دور افتاده نقل مکان نمود و در یک کلبه کوچک سکنی گزید وجین را با سبک دفاع شخصی خودش آموزش داد.
سالهای زیادی گذشت تا اینکه ژون با احساسی مبنی بر وجود یک شیطان بزرگ بود مواجه شد و به جین گفت که هر اتفاقی برای او افتاد خودش رو به پدر بزرگش یعنی هیهاچی برساند....
پیشگویی ژون اندکی بعد از پانزده ساله شدن جین درست از آب دراومد.. جین وقتی از خواب بلند شد دید که کلبه کوچکشان و درختان اطراف نابود شده اند ....چیزی از دیشب جز یک شبح بزرگ که به آنها حمله کرده بود به خاطر نمیآورد.از مادرش هم خبری نبود ....مرد جوان سر خورده و نا امید به سمت شهری که هیهاچی در آن سکونت داشت حرکت کرد.....
جین سبک کاراته خانواده میشیما رو به خوبی از هیهاچی فرا گفت....هیهاچی میدانست که اوگر قدرت جین رو احساس میکنه و برای مبارزه با جین خواهد آمد (همانطور که به خیلی ها حمله کرده بود)...هیهاچی در تحقیقاتی که روی ژنتیک اجام داده بود برای تولید فرم فنا ناپذیر انسان به خون اوگر نیاز داشت...در ضمن متوجه ژن شیطانی در جین شده بود (که از پدرش کازویا به ارث برده بود)
هیهاچی تصمیم گرفت تا جین رو طعمه اوگر قرار بده و بعد از اینکه اوگر شکست خورد جین رو نابود کنه (همانطور که پدرش را!!!)
در
تورنمنت سوم حریفانش رو یک پس از دیگری شکست داد و بعداز شکست ترو اوگر با این فکر که انتقام مادرش جین در گرفته ناگهان توسط افراد پدر بزرگش مورد هدف قرار گرفت .....هیهاچی تیر خلاص رو زد وبا خیال راحت به راه افتاد ولی شیطان درون جین بیدار شده بود و با کشتن افراد هیهاچی به سمتش یورش آورد و با کوبیدن هیهاچی به دیواره معبد اونو از بالای تپه به پایین پرتاب کرد (به نظر میرسید که جین قصد کشتن هیهاچی رو نداشت و فقط میخواست تا خشمش رو خالی کنه چون فبل رسیدن هیهاچی به زمین نجاتش داد و پرواز کرد و رفت)
جین بعد از این ماجرا درون چاهی از نفرت درونش سقوط میکرد ....نفرت از هرچه که به خانواده میشیما مربوط بود ....پدربزرگش ...پدرش ....ژن شیطانی اش و حتی سبک کاراته ی که بلد بود .
برای فراموش کردن اینها به استرالیا مسافرت کرد...در استرالیا در شهر بریسبان با یک استاد کاراته آشنا شد و با کمک او سبک کاراته بین المللی را آموخت و آنچه که از هیهاچی آموخته بود به فراموشی سپرد(آخه این دیگه چه کاری بود!!!)..جین دو سال دیگه هم در استرالیا موند تا در سبک خودش استاد شود ....جین به انتقام از خانواده شیطان زده اش میاندیشید.....با شنیدن خبر شروع
تورنمنت چهارم به خودش تردید راه نداد و راهی زاپن شد.....
جین از این ماجرا خبر نداشت که تورنمنت جهارم تله ایست برای بدام اندختن او که توسط پدربزرگش طراحی شده!!
در مرحله هفتم تورنمنت فبل از رویارویی با کازویا جین توسط مزردوران هیهاچی محاصره و دستگیر شد.
جین در ساختمان خلوتگاه هیهاچیHon-Maru به زنجیر کشده شد ......اندکی بعد هیهاچی کازویا رو به اونجا آورد ....کازویا تلاش کرد تا شیطان خفته درون جین رو بیدار کنه ولی جین با مقاومت در برابر کازویا زنجیر ها رو پاره کرد .با حمله به پدرش کازویا به شدت شکستش داد طوری که کازویا نیمه جان بر زمین افتاد.....شیطان درون جین در حال بیدار شدن بود .......هیهاچی که تازه هوش و حواسش رو بدست آورده بود سعی کرد تا مانع رفتن جین بشه ولی اون هم به گوشه ای بیهوش پرتاب شد ....جین بالا سر پدر بزرگش اومد و خواست تا کارش رو تموم کنه ولی چهره مادرش در مقابل چشمانش ظاهر شد...جین هیهاچی رو رها کرد زیر لب گفت
زندگیت رو مدیون مادرم هستی)) جین با خراب کردن سقف Hon-Maru از اونجا خارج شد....
هنوز چند دقیقه ای از خروج جین نگذشته بود که Hon-Maru توسط کمپانیG Corporation)رقیب کمپانی هیهاچی Mishima Zaibatsu( مورد حمله قرار گرفت .......دهها جک به هیهاچی و کازویا که تازه به هوش آمده بودند حمله کردند....
هر کی این صحنه رو ندیده ضرر کرده
.(من که با برنامه های سه بعدی کار میکنم همیجوری موندم
) خوب کازویای ناجنس پدر از خودش بدتر رو وسط جکها هل داد و فرار کرد...
جکها به هیهاچی حمله کردند و سیستمی انفجاری اونها فعال شد...Hon-Maru با انفجار بزرگی و مهیبی نابود شد....به هر حال گویا پدر عتیقه هیهاچی که سالها توسط هیهاچی در Hon-Maru مهر و موم شده بود آزاد شد و شیطان درونش تمام دنیا را فرا گرفت (تا ایران هم اومد ولی کم آورد وبرگشت !!!!) ..همزمان با آزاد شدن جیپاجی شیطان درون جین طغیان کرد ..وقتی جین بهوش آمد خودش رو در میان یک جنگل نابود شده دید و فهمید هر چه هست درون اوست ( Devil Within)...
جین خبرهایی شنید مبنی بر اینکه مادرش هنوز زنده است و همچنین شایعه ای در مورد شروع تورنمنت پنجم
شما در قسمت Devil Within باید به جین کمک کنید تا شیطان درونش رو کنترل کنه در ضمن به دنبال مادرش هم بگرده.....به هر حال جین به سختی میتونست بر این نیرو فائق بیاد ولی اونچیزی هم که به عنوان مادرش پیدا کرد یک OGRE زن بود ...جین فهمید که به سختی میتونه در مقابل این اوگر جدید شیطان درونش رو کنترل کنه ولی به هر صورت تونست خودش به تنهایی اوگر رو شکست بده (اوگر درلغت به معنی غول و دیو ه)
جین بعد از شکست اوگر درون هاله از نور سپید فرو رفت ....این نور مانع از تسلط شیطان بر مغز او میشد...و حالا.......جین کنترل کامل شیطان درونش را در دست داشت
جین بعد از این ماجرا وارد تورنمنت پنجم شد ........
اگه جملات کمی قاطی شده ببخشید چون من اینارو تو ورد نوشتم بعد آوردم اینجا