یعنی رسما اینقدر سوال بی جواب گذاشتن که اصلا محاله ادم فکر کنه نویسنده به پایان باز فکر کرده باشه ( اصلا تعریف پایان باز یه چیز دیگست ) ! به نظرم این یه پایان بیشتر شبیه یه شروع بود !1. دقیقآ ! یعنی جزیره توی دنیای واقعی بود ولی بعدش هرکسی میمرد (حالا ممکنه مثل جک توی جزیره مرده باشه یا مثل جیمز از جزیره خارج بشه و پیر بشه بمیره) میره توی برزخ !
2. هیچ کسی نمیدونه ! کلآ معلوم نیست چه برزخی هست که ملت بچه دارن و مثلآ اون بچه بدبخت توی دنیای معمولی چیکاره بوده و ...
3. کلآ مثل اینکه با سیاه پوستها مشکل داشتن
4. دزموند وقتی رفت توی اون اتاقکه که یه دستگاهی بود و جریان الکتریسیته و اینا , یه شوک عجیبی بهش وارد شد و در یه صدم ثانیه به اون دنیا رفت و برگشت ! کلآ بدنش یه حالت خاصی داره که اجازه داد آخرش بره توی چشمه و چیزیش نشه !
5. اگه فهمیدی به ما هم بگو
این پایانش نشون داد که نویسنده از اول هم که داشت معماها رو وارد داستان میکرد جوابی براشون نداشت ! اخرش هم با چنتا اشاره به موضوعات مذهبی و ماورایی خواست سر و تهش رو هم بیاره .
1 - اخه خیلی جالب بود بعضی رفرنس هاش رو الان درک میکنم در مورد برزخ ! شاید همونطور که خدا گفته تا روز داوری کسی ، کسی رو نمیشناسه بوده ! ولی جالبه همه همدیگه رو تو برزخ میشناختن یعنی پدر و مادر و برادر و خواهر میشناختن ولی اینا همدیگه رو به یاد نمیاوردن ! جالب تر اینه که ما سرنوشتشون تو دنیای بعد از فرار با هواپیما رو نفهمیدیم ! یعنی ساویر و کیت و فرانک و ... که با هواپیمای اجیرا فرار کردن عاقبتشون چی شد ! شاید یه اشاره ی 2 دقیقه ای هم برای نشون دادنش بس بود ! یه چیز دیگه هم اینه که انسانها تو برزخ سرگردانند و زندگی دنیایی ندارن ولی اینجا کاملا داشتن شبیه دنیا زندگی میکردن !
2 - بعد یه سوال دیگه اینکه این منبع انرژی جزیره یا قلب جزیره از کجا اومده ؟ اصلا جابه جایی زمان چه ربطی میتونه داشته باشه به ازاد شده انرژی .
3 - اون ننه ی Fake ه جیکوب و MIB که توانایی نابود کردن همه رو داشت چرا از اول اون غریبه های بدکار رو نکشت ، همون زمانی که دو تا پسره اونا رو ندیده بودن ؟ بعد میبینیم یه دفعه 30 سال بعد قاط میزنه و همه رو نابود میکنه ! ( البته وقتی میبینه اونا منبع انرژی رو پیدا کردن )
4- بعد یه چیزی : هرکی تو اون جزیره بود میره بهشت ؟ چون سعید با اونهمه کشت و کشتار و شکنجه و ساویر با اونهمه کلاهبرداری و کیت هم داشتن اخر کار میرفتن بهشت ! به نظرم جزیره یه جورایی دوزخشون بوده تا تاوان گناهاشون رو بدن ! اونجایی که به جیکوب میگن چرا ما رو انتخاب کردی ! میگه چون شما زندگیتون مشکل داشت و تنها بودین ! ( البته این حدس منه )
5 - تو هواپیما ی 815 که همه بودن چرا شانون نبود ؟ مایکل و والت هم نبودن ؟ چرا دزموند تو اون پرواز بود ؟ از نظر بازه ی زمانی اشکال داره وجود دزموند .
6 - تو جزیره وقتی MIB ( تو غالب لاک ) به جک میگه که اون رفته تو غالب پدرش تا اونو به آب برسونه ، قبول ، ولی چرا اون موقع جسد پدر جک ناپدید شده بود ؟ در حالی که بعدا MIB بعدا تو غالب جان لاک رفت و دیدیم جنازش سر جاش بود ! ( با توجه به این که MIB فقط تو غالب ادمهای مرده میره )
2 - بعد یه سوال دیگه اینکه این منبع انرژی جزیره یا قلب جزیره از کجا اومده ؟ اصلا جابه جایی زمان چه ربطی میتونه داشته باشه به ازاد شده انرژی .
3 - اون ننه ی Fake ه جیکوب و MIB که توانایی نابود کردن همه رو داشت چرا از اول اون غریبه های بدکار رو نکشت ، همون زمانی که دو تا پسره اونا رو ندیده بودن ؟ بعد میبینیم یه دفعه 30 سال بعد قاط میزنه و همه رو نابود میکنه ! ( البته وقتی میبینه اونا منبع انرژی رو پیدا کردن )
4- بعد یه چیزی : هرکی تو اون جزیره بود میره بهشت ؟ چون سعید با اونهمه کشت و کشتار و شکنجه و ساویر با اونهمه کلاهبرداری و کیت هم داشتن اخر کار میرفتن بهشت ! به نظرم جزیره یه جورایی دوزخشون بوده تا تاوان گناهاشون رو بدن ! اونجایی که به جیکوب میگن چرا ما رو انتخاب کردی ! میگه چون شما زندگیتون مشکل داشت و تنها بودین ! ( البته این حدس منه )
5 - تو هواپیما ی 815 که همه بودن چرا شانون نبود ؟ مایکل و والت هم نبودن ؟ چرا دزموند تو اون پرواز بود ؟ از نظر بازه ی زمانی اشکال داره وجود دزموند .
6 - تو جزیره وقتی MIB ( تو غالب لاک ) به جک میگه که اون رفته تو غالب پدرش تا اونو به آب برسونه ، قبول ، ولی چرا اون موقع جسد پدر جک ناپدید شده بود ؟ در حالی که بعدا MIB بعدا تو غالب جان لاک رفت و دیدیم جنازش سر جاش بود ! ( با توجه به این که MIB فقط تو غالب ادمهای مرده میره )
Google