ساخت انیمیشن Toy Story 3 سالها بود که به تاخیر افتاده بود و به شخصه دیگر امیدی برای انتشارش نداشتم. یادم میآید حدود 2 سال پیش در یک مجله خواندم که این انیمیشن سال 2010 منتشر خواهد شد، آن زمان داستان انیمیشن هم گفته شده بود که البته اشتباه بود و ربطی به داستان اصلی این انیمیشن که امسال منتشر شد نداشت. وقتی اولین خبرها در مورد این انیمیشن پخش شد، اکثر مردم از جمله خود من بسیار خوشحال شدند. پس از چندی عکسهایی از بازی این انیمیشن نیز منتشر شد که نظر اکثر بازیبازها را به خود جلب کرد؛ گرافیک چشم نواز، محیطهای رنگارنگ و ... تا اینکه بازی منتشر شد و توانست اثبات کند که از روی یک عنوان هالیوودی هم میتوان یک بازی خوب و روان ساخت.
دیگر روند افتضاح شدن بازیهایی که از روی فیلمها و انیمیشنها ساخته میشدند به یک امر طبیعی تبدیل شده بود اما حالا با انتشار این عنوان شرکتهای دیگری از جمله Dream Works باید یک فکر اساسی برای ساختن بازیهای انیمیشنهایشان کنند! البته پیشرفت شرکت Disney Interactive هم در خوب ظاهر شدن بازیهایش از جمله Toy Story 3 و Split/Second بی تاثیر نبوده است.
به دنیای Pixar خوش آمدید!
محیطهای بازی بسیار زیبا و دلنواز ساخته شدهاند، به شخصه از محیطهای بازی بسیار خوشم آمد، رنگهای گوناگون، انیمیشنهای متنوع کرکترها و ... بسیار زیبا هستند که البته به لطف استودیوی Avalanche Software این اتفاق افتاده است. بازی در دو محیط باز (Open World) و بسته (محدود) انجام میگیرد، محیطهای محدود و خطی مختص بخش داستانی بازی هستند و به روایت داستان انیمیشن اصلی فیلم (با کمی تغییرات) میپردازند، اما محیط باز این بازی در منطقهی غرب وحشی انجام میگیرد.
گرافیک بازی از لحاظ تکنیکی خیلی بالا نیست اما آنچه گرافیک این عنوان را بسیار چشم نواز میکند استفادهی درست از انجین بازی و بکارگیری رنگهای گوناگون و انیمیشنهای متنوع و زیبای کرکترها بوده است. چیزی که ارزش این عنوان را زیاد میکند این است که برای ساخت آن عجله نکردهاند و برای همزمان منتشر شدن آن با نسخهی سوم انیمیشن، وقت گذاشته و یک عنوان با گرافیک پایین منتشر نکردهاند. تنها چیزی که در بخش گرافیک بازی بسیار توی ذوق میزند AA بسیار ضعیف آن در زمانهاییست که کرکترها و آبجکتها درون دود یا نور قرار میگیرند، در این زمانها کنارههای آبجکتها و انیمیشنها حالت پلهای پیدا میکنند و پیکسل پیکسل میشوند!
کات سینهای بازی هم بسیار عالی کار شدهاند و زمانی که حالات صورت کرکترهای بازی را میبینید به انیمیشنهای زیبای این عنوان پی میبرید. در کل گرافیک بازی از لحاظ هنری بسیار عالی کار شده و با محیطهای جذاب و گوناگون شما را به انجام ادامهی بازی ترقیب میکند.
روزهای دور از خانه:
داستان بازی همانطور که اشاره شد در دو بخش داستان اصلی انیمیشن که بصورت مرحلهای است و بخش Open World آن انجام میگیرد. منوی بازی بصورت یک بازی صفحهای (Board Game) طراحی شده است. در بخش داستانی ما شاهد سکانسهای فیلم اصلی هستیم. اندی (Andy) که صاحب اسباب بازیهای داستان ما است دیگر بزرگ شده و میخواهد به کالج برود و طبیعی هم هست که علاقهای به بازی کردن با اسباب بازیهایش ندارد، از آن طرف اسباب بازیها در حال انجام آخرین تلاش خود برای مورد بازی قرار گرفتن هستند، پس یک موبایل پیدا میکنند و بوسیلهی آن به موبایل اندی زنگ میزنند، اما اندی زمانی که موبایل خودش را از جعبهی اسباب بازیها میگیرد باز هم توجهای به اسباب بازیها نشان نمیدهد. اندی وودی (Woody) را که اسباب بازی یک کابوی (Cowboy) است، به عنوان یادگاری میخواهد به کالج ببرد؛ پس آنرا درون کیف مسافرتیاش قرار میدهد. زمانی که اندی در حال جمع کردن وسایل اتاقش است اسباب بازیهای دیگر را در یک کیسهی شبیه به کیسهی زباله قرار میدهد تا آنها را به اتاق زیر شیروانی منتقل کند اما همین که پلهها را باز میکند کاری برایش پیش میآید و میرود، از آن طرف پلهها بسته میشوند و مادر اندی که فکر میکند كیسهی اسباب بازیها زباله است، آنها را در بیرون از خانه و در کنار خیابان میگذارد، سپس وودی که از این موضوع مطلع شده است خودش را به هر زحمتی که شده به دوستانش میرساند اما زمانی میرسد که آنها در ماشین حمل زباله در حال فشرده شدن هستند؛ ولی نه! آنها توانستند فرار کنند و درون خودروی مادر اندی بروند تا درون کارتونی که اسباب بازیهای خواهر اندی برای انتقال به یک مهد کودک قرار گرفتهاند، بروند و ...
تنها مشکل بخش داستانی بازی کوتاه بودن بیش از حد آن است که کمبود آن هم به کمک بخش Toy Box که همان بخش Open World بازی است جبران شده است. در بخش دوم بازی ما شاهد یک دنیای Open World هستیم که میتوان آن را از میان سه شخصیت اصلی بازی شامل باز، وودی و جسی (Cowgirl) انجام داد. این قسمت از بازی در محیط غرب وحشی انجام میگیرد و شما در آن باید به شهردار شهر کمک کنید تا شهر را مشهور کرده و از آن طرف به انجام ماموریت برای شخصیتهای دیگر این انیمیشن بپردازید تا پول جمع کنید و بتوانید از مغازهی اسباب بازی فروشی اسباب بازیهای جدیدی را خریداری نمایید. در این بخش از بازی آیتمهایی هم وجود دارند که میتوانید با جمع کردن آنها، آیتمهای بیشتری برای Customize کردن محیطها داشته باشید؛ بله، Customize کردن محیطها! این بخش به این صورت است که شما میتوانید خانهها و شهروندان شهر را بصورت دلخواه مورد تغییر قرار دهید و شهر و شهروندانی مطابق میل خود بسازید، در کل این بخش از بازی بسیار جذاب طراحی شده است.
To Infinity And Beyond … !
صداگذاری بازی هم بسیار عالی کار شده است، صدای صداگذاران اصلی انیمیشن از جمله Tim Allen در نقش Buzz Lightyear و Tom Hanks در نقش Woody بسیار عالی به گوش میرسد. خوشبختانه حرکت لب (Lip Synch) کرکترها با صدایشان در کات سینها هماهنگ است. افکتهای صدا هم بسیار عالی هستند، صدای خودروها، کرکترهای دیگر و ... بسیار عالی هستند. صدای ضربهها هم عالی هستند، صدای اسلحهها و برخورد با کرکترها و توپ با اجسام و ... بسیار خوب كار شدهاند. چیزی که این قسمت را بسیار برجسته میکند موسیقی آن است؛ استفاده از آهنگ اصلی ساخته شده برای سری این انیمیشن که توسط رندی نیومن (Randy Newman) خوانده و اجرا شده است بسیار حس نوستالوژیکی را برای کسانی که در دوران کودکی نسخهی اول این انیمیشن را دیدهاند به ارمغان میآورد. این آهنگ در قسمت فروشگاه (Extras) بازی و در منوی اصلی بازی، که همان بازی صفحهای است پخش میشود. در قسمتهای دیگر هم موسیقی با محیط هماهنگ بوده و همینطور در قسمتهای اکشن حالت مهیج به خود میگیرد و یا در قسمتهایی که باید با دشمن دیرینهی Buzz یعنی زرگ (Zurg) در محیطهای فضایی مبارزه کنیم، حالت قضایی به خود میگیرد. در قسمتهای دیگر از موسیقیهای دیگر انیمیشن اصلی هم استفاده شده است. در کل قسمت صداگذاری هم کم کاری نشده است و ما با یک صداگذاری خوب روبرو هستیم.
آدمها رفتن، راحت باشین!
گیمپلی بازی، چیزیست که این عنوان را بسیار بالا کشیده است! در این قسمت ما با یک گیمپلی روان و بسیار زیبا را شاهد هستیم که شامل پریدن، ضربه زدن، استفاده از اسلحه، ماشین، اسب و اژدها سواری، سر خوردن روی ریلهای قطار و ... میشود و یک عنوان Platformer بسیار زیبا را به ارمغان آورده است. گیمپلی بازی بدون اغراق بی نقص کار شده است، فقط مشکل آن برای بزرگترها این است که هیجان زیادی ندارد و بعلت نداشتن چیزی به نام مرگ و Game Over در بازی، بازی بسیار آسان شده که البته دلیل آن هم Everyone و همگانی بودن این بازی است که مخاطب اصلی آن کودکان بوده است.
همان طور که گفتم بازی دو قسمت دارد که در قسمت خطی بازی باید یا مرحله را همینطور پیش ببریم یا از دیگران ماموریت بگیریم و به انجامشان بپردازیم، مشکل این قسمت کوتاه بودنش است؛ شاید کل بازی بیش از 3 ساعت وقت شما را نگیرد. تنها مرحلهای که بتوان آن را "سخت!" تلقی کرد مرحلهی آخر داستانی بازی است که ربطی به انیمیشن ندارد و یک محیط فضایی و تخیلی را به نمایش میگذارد.
در بخش دوم که بخش Open World بازی است؛ باید به شهرداری خوکی کمک کنیم که شهر را مشهور کند، البته با پیشرفت در بازی وسایل و اسباب بازیهای جدید هم باز میشوند و میتوانید آنها را خریداری کرده و به شهر خود اضافه کنید. چند قسمت هم در این بخش از بازی هستند که با خرید آنها، یک در در محیط Open World بازی باز میشود که در هر کدام از آنها ما شاهد یک محیط متفاوت، همانند دنیای لاتسو (همان خرس صورتی که در انیمیشن هم بود)، دنیای زرگ و ... هستند که با بالا رفتن محیط آنها میتوان یک اسلحه بدست آورد و در محیط بازی آنها را به کار گرفت. در کل در این بازی ما شاهد یک گیمپلی متنوع، شاد و دوست داشتنی هستیم.
اسباب بازیها درون کنسول شما!
در کل من این بازی را به همه، چه کوچک و چه بزرگ پیشنهاد میکنم، مخصوصاً اگر از نسخههای پیشین این انیمیشن خاطره داشته باشید. این بازی یک دنیای زیبا، همانند خود انیمیشن Toy Story به نمایش گذاشت که توانست با گیمپلی شاد و متنوع و با به کار گیری گرافیک، صداگذاری و جذابیت خود به یک عنوان خوب تبدیل شود که اگر از روی یک عنوان مشهور هم ساخته نمیشد و یک IP ناشناخته بود، باز هم میتوانست خوب عمل کند و با فروش قابل قبولی مواجه شود.