بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام

خب الان ما ماجرا رو می‌دونیم. اینجوری خیلی ناعادلانه‌ست چون امکان نداره این دونستن تو قضاوت‌مون تاثیر نذاره. امکان داره؟
مثل این می‌مونه که الان یکی بیاد بگه: امکان داره!
امکان نداره به نیت ضدحال نباشه! امکان داره؟
:d
آره روی قضاوتم تاثیر میذاره و میگم جیمز نباید میرفت تو شهر مثلا. ولی من الان خودمو جای جیمز توی لحظه اول میذارم و سعی میکنم دونستن داستان روی تصمیمم تاثیر نذاره. فرض کن من الان هیچی نمیدونم و من الان جیمز هستم:d نامه از طرف مری میاد و من میخونمش. میدونم که مری خیلی وقته مرده. سریعا سوال پیش میاد این مسخره بازی چیه؟ دقیقا مثل خیلی آدم های عادی دیگه به خودم میگم مری مرده و این نامه حتما یه شوخی نفرت انگیز از طرف یکی هست که یا میدونسته مری مرده و سادیسم داشته و میخواسته منو اذیت کنه یا واقعا میدونسته که من مری رو کشتم. این وسط به خودم میگم اگر برم هتل چندتا سناریو برام پیش میاد. محتمل ترینش اینه که میگم یارو برام تله گذاشته که گیرم بندازه و سر و کارم با پلیسه. از طرف دیگه کنجکاوم بدونم این یارو کیه که منو دست انداخته. اینجا باید تصمیم بگیرم برم توی شهر یا نه. اگر احتمال بدم سر و کارم با پلیسه و عاقبت خوشی نداره، نمیرم. اگر بخوام بدونم این یارو کیه و چی میدونه، میرم.

در نتیجه من کاملا آزادم تا انتخاب کنم و هیچ اجباری وجود نداره که یا حتما برم یا به هیچ عنوان نرم. اگر تصمیم بگیرم نرم، کله هرمی هم بیاد نمیتونه منو ببره به شهر:d اگر تصمیم بگیرم برم، پدر جد مری هم بیاد بگه اینا شوخی بوده، نمیتونه جلوی رفتنم رو بگیره:d در نهایت به چیزی میرسیم که هدفم از تمام این حرف ها بود: تصمیم من > اراده شهر. انتخاب من مقدم هست بر اینکه شهر من رو به سمت خودش فرا بخونه.

پ.ن: پست 9000 رو در تاپیک سایلنت هیل کوبانیدم و باعث بسی افتخار است
yahoo_4.gif
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
آره روی قضاوتم تاثیر میذاره و میگم جیمز نباید میرفت تو شهر مثلا. ولی من الان خودمو جای جیمز توی لحظه اول میذارم و سعی میکنم دونستن داستان روی تصمیمم تاثیر نذاره. فرض کن من الان هیچی نمیدونم و من الان جیمز هستم:d نامه از طرف مری میاد و من میخونمش. میدونم که مری خیلی وقته مرده. سریعا سوال پیش میاد این مسخره بازی چیه؟ دقیقا مثل خیلی آدم های عادی دیگه به خودم میگم مری مرده و این نامه حتما یه شوخی نفرت انگیز از طرف یکی هست که یا میدونسته مری مرده و سادیسم داشته و میخواسته منو اذیت کنه یا واقعا میدونسته که من مری رو کشتم. این وسط به خودم میگم اگر برم هتل چندتا سناریو برام پیش میاد. محتمل ترینش اینه که میگم یارو برام تله گذاشته که گیرم بندازه و سر و کارم با پلیسه. از طرف دیگه کنجکاوم بدونم این یارو کیه که منو دست انداخته. اینجا باید تصمیم بگیرم برم توی شهر یا نه. اگر احتمال بدم سر و کارم با پلیسه و عاقبت خوشی نداره، نمیرم. اگر بخوام بدونم این یارو کیه و چی میدونه، میرم.

در نتیجه من کاملا آزادم تا انتخاب کنم و هیچ اجباری وجود نداره که یا حتما برم یا به هیچ عنوان نرم. اگر تصمیم بگیرم نرم، کله هرمی هم بیاد نمیتونه منو ببره به شهر:d اگر تصمیم بگیرم برم، پدر جد مری هم بیاد بگه اینا شوخی بوده، نمیتونه جلوی رفتنم رو بگیره:d در نهایت به چیزی میرسیم که هدفم از تمام این حرف ها بود: تصمیم من > اراده شهر. انتخاب من مقدم هست بر اینکه شهر من رو به سمت خودش فرا بخونه.

پ.ن: پست 9000 رو در تاپیک سایلنت هیل کوبانیدم و باعث بسی افتخار است
yahoo_4.gif

با قسمتی از حرفات مواققم اما نه به صورت کلی!
همه ی توضیحاتی که دادید درست اما به نظر من نیرویی که توی سایلنت هیل حضور داره خیلی قویه, اون جوری اتفاقات و زمینه سازی هارو میچینه و به نحوی با ذهن جیمز (یا هر فراخوانده ی دیگر) بازی میکنه که اون در نهایت وارد شهر میشه, به ظاهر به انتخاب خودش , اون تموم کارهارو خودش انجام میده و ازاده, اما قواعد این بازی توسط شهر چیده شده, اون راهی نداره و مقدمات جوری چیده شده که در هر صورت وارد,شهر میشه, از اون به بعدش دیگه طبق قواعدی که بر این بازی حاکمه پیش میره, قواعد هم به نظر من حالت فازی داره و ثابت نیس! بهتره بگم اشوبتاکه! یه منطقی که هر لحظه از زمان داره تغییر میکنه! نهایتا فراخوانده طبق ظرفیتش و روحش و استحقاقی که نشون میده یه سرانجامی براش رقم میخوره, بخشیده شدن, مجازات, یا صرفا یه خوداگاهی که ممکنه یا حسرت یا شادی توام باشه. اما در کل اون ها به شهر فراخوانده میشن, همین موضوع نامه ی جیمز, اونقدر جزییات توش بووده, یه نکاتی که شاید خصوصی ترین چیزهای بین اون و مری بوده, پس اون هرچی هم کلنجار میره نمیتونه قبول کنه کسی از اینا خبر داشته باشه! نمیگم قبول میکنه که اونو مری نوشته, اما به شدت گیج میشه و ذهنش دیگه نمیتونه تحلیل کنه و تسلیم میشه... اون به شهر پای میذاره!
 

Devil-Girl

کاربر سایت
Aug 24, 2012
1,238
- - -ویرایش - - -

Brookehaven second floor door

واقعن یکی از خاطره انگیزترین معماهای سایلنت هیل برا منه. برای اینکه من از سایلنت هیل 3 با این سری آشنا شدم و سر این معما بود که سری رو برای دو سال کنار گذاشتم. خب حقم داشتم 9 سالم بود اون موقع :D بعد وقتی برگشتم سراغش انگلیسیم باز به حدی نبود که بخوام ببینم باید چیکار کنم یادمه یه شب به همراه مادر و پدر گفتم بیاین بشینیم این معما رو حل کنیم من بازی رو برم جلو حیفه این بازی قشنگه :D که پدرم تو دیکشنری یه ذره ذره کلمات رو پیدا می کرد و در نهایت بالاخره رمزش رو فهمیدم که چیز خیلی مسخره ای هم بود :D یعنی حالا که بازی می کنم می بینم واقعن چیز حل ناشدنی نبوده که من انقدر سرش موندم لول :D

واقعن واسم خاطره انگیزه ...
 
آخرین ویرایش:

Democracy

Stay hungry. Stay foolish.
کاربر سایت
Feb 15, 2010
4,957
یعنی هرچند همه معماها توی سری زیبا و جذاب بودن ولی واقعا هیچ کدوم به اندازه معمای پیانو لذیذ و خوشمزه نبود :d هنوزم که هنوز هست توش گیر میکنم :))
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
یعنی هرچند همه معماها توی سری زیبا و جذاب بودن ولی واقعا هیچ کدوم به اندازه معمای پیانو لذیذ و خوشمزه نبود :d هنوزم که هنوز هست توش گیر میکنم :))

پیانو چنتا. شاخصه داشت. اول این که معمای در کل سختی بود! دوم حالت شعرگونه, یه شعر عجیب و رمزی, پر از استعاره, واقعا انگار داری یه سری رموز و طلسم رو میخونی! همزمان با این خون الوده بودن یک پیانو! فکر کنید یه لحظه, خیلی حس عجیبیه, ترسناکو مبهم, تو دل ادم خالی میشه, یعنی چی یه پیانوی خون الود, و این که شما معنی شعر رو دقیقا توی رنگ های سفید و سیاه پیانو و نوع خون الوده بودن می یینید تا حل بشه,انگار طرف با خون داشته تون سحر و اون معما رو مینوشته واسه قربانیش! در کنار همه ی این ها محیط, توی اون محیط ترسناک و وهم الود, با هزار ترس و لرز رسیدی توی یه اتاق, یه معما توشه که اونم دقیقا توی یه اتاق خیلی تاریک و ترسناکه و خود معما هم با خون یکی شده, با یه اهنگ زیر پوستی, اصلا یه حس مسخ کننده ای دتره. نکتش اینه که اگه نتونی معمارو ول کنی و بخوای فعلا بیخیالش بشی مجبوری درو باز کنی و برگردی تو همون راهروها ترسناکو پر از موجودات ادر ورلدی! پس مجبوری پیش همین معمای مرموز و سخت که حل نشدنش اذیتت میکنه بمونی! نه راه پیش داری نه راه پس! اصلا یه دنیایی است برا خودش! خود معما(اشعار و استعاره ها) فیزیک معما( پیانو, تاریکی, خون) , محیط بیرونی معما(راهروها) . در کل میخوام بگم: piano puzzle, the little silent hill!!!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,692
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
ورودتون رو به تاپیک خوش‌آمد میگم.:welcome:
منظور از این تصویر چی هست. :confused:
پیانو چنتا. شاخصه داشت. اول این که معمای در کل سختی بود! دوم حالت شعرگونه, یه شعر عجیب و رمزی, پر از استعاره, واقعا انگار داری یه سری رموز و طلسم رو میخونی! همزمان با این خون الوده بودن یک پیانو! فکر کنید یه لحظه, خیلی حس عجیبیه, ترسناکو مبهم, تو دل ادم خالی میشه, یعنی چی یه پیانوی خون الود, و این که شما معنی شعر رو دقیقا توی رنگ های سفید و سیاه پیانو و نوع خون الوده بودن می یینید تا حل بشه,انگار طرف با خون داشته تون سحر و اون معما رو مینوشته واسه قربانیش! در کنار همه ی این ها محیط, توی اون محیط ترسناک و وهم الود, با هزار ترس و لرز رسیدی توی یه اتاق, یه معما توشه که اونم دقیقا توی یه اتاق خیلی تاریک و ترسناکه و خود معما هم با خون یکی شده, با یه اهنگ زیر پوستی, اصلا یه حس مسخ کننده ای دتره. نکتش اینه که اگه نتونی معمارو ول کنی و بخوای فعلا بیخیالش بشی مجبوری درو باز کنی و برگردی تو همون راهروها ترسناکو پر از موجودات ادر ورلدی! پس مجبوری پیش همین معمای مرموز و سخت که حل نشدنش اذیتت میکنه بمونی! نه راه پیش داری نه راه پس! اصلا یه دنیایی است برا خودش! خود معما(اشعار و استعاره ها) فیزیک معما( پیانو, تاریکی, خون) , محیط بیرونی معما(راهروها) . در کل میخوام بگم: piano puzzle, the little silent hill!!!
این قسمت لایک زیادی داره.
من با وجود حل معما هم ترجیح میدادم توی همون اتاق بمونم. :-s
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
سلام

ورودتون رو به تاپیک خوش‌آمد میگم.:welcome:
منظور از این تصویر چی هست. :confused:

این قسمت لایک زیادی داره.
من با وجود حل معما هم ترجیح میدادم توی همون اتاق بمونم. :-s

فقط فک کنم اهنگ زیر پوستی رو قاطی کردم با یه جا دیگه :))اهنگ نداره نه؟ خیلی ساله بازیش نکرددم یادم نیست , فکر میکنم در سکوت کامل بود!
 

msbazicenter

کاربر سایت
Sep 19, 2008
3,692
نام
مرام آدم مهمِ نه اسمش
سلام
فقط فک کنم اهنگ زیر پوستی رو قاطی کردم با یه جا دیگه :))اهنگ نداره نه؟ خیلی ساله بازیش نکرددم یادم نیست , فکر میکنم در سکوت کامل بود!
اتفاقاً درست گفتی.
سکوت حاکم بر فضا اتاق، بهترین نوای ممکن برای جو اونجا بود.
 
آخرین ویرایش:

shm744

کاربر سایت
May 8, 2008
391
نام
شهام سمیع عادل
دیشب در طی مراسم TGA بازی Metal Gear Solid V: The Phantom Pain برنده‌ی جایزه بهترین «Action-Adventure» شد و آقای «Kiefer Sutherland» صداپیشه‌ی «اسنیک» به صحنه آمد و جایزه را به نام هیدئو کوجیما دریافت کرد.
«Geoff Keighley»، مجری مراسم اعلام کرد که آقای کوجیما در آخرین لحظه از حضورش در مراسم توسط وکلای کونامی جلوگیری شده است. کوجیما هم اکنون کارمند کونامی محسوب می‌شود و به نظر می‌رسد تا زمانی که از کونامی خارج نشود دلیل قطعی برای این اتفاق ارائه نخواهد شد.


بعضی وقتا احساس می کنم کونامی افتاده دست یه سری بچه دماغوی نق نقو ...
تمام شاهکارهارو به باد دادن رفت ...
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
2 تا عکس!:d
چندتا از بچه های تیم سایلنت...
هی جوونی...:(:d
attachment.php

==============
این عکس هم مال ساله 2014 هستش
سمت چپ: Gozo Kitao, keiichiro toyama
سمت راست: Masahiro Ito, Akira Yamaoka

attachment.php
 

Attachments

  • kts.jpg
    kts.jpg
    68.3 KB · مشاهده: 43
  • 1.jpg
    1.jpg
    53.2 KB · مشاهده: 42

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
یامائوکا و چیتوز انگار نه انگار پیرتر شدن:d تازه جون تر هم شدن:-o:d
اووکاکو همچنان خسته-ست:( واقع چرا فردی مثل این الان توی صنعت بازی حضور نداره تا نشون بده داستان نویسی یعنی چی؟
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر