بحث و تبادل نظر در مورد سری Silent Hill (خلاصه داستان در پست اول)

انتخاب شما برای شخصیت محوری داستان برای قسمت بعد؟


  • مجموع رای دهنده‌ها
    129

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831

d.png

خلاصه‌ی داستان سری بازیهای سایلنت هیل
مقدمه:

«Silent Hill» نامی برای یک بازی رایانه‌ای است که در سال 1999 و توسط شرکت Konami برای کنسول PS1 عرضه شد. از همان ابتدا مشخص بود که این نام، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرانچایز بزرگ را دارد. داستانی فوق‌العاده غنی، مبهم و عمیق در ژانری به نسبت نوپا. همین غنی و مبهم بودن داستان، Konami را وادار ساخت تا در کتاب راهنمای قسمت سوم بازی (Silent Hill 3 Official Complete Guide) بخشی را با نام Lost Memories قرار بدهد. اما همین عنصر داستان،‌تبدیل به تیغی دو دم شد؛ از یک سو یکی از اصلی‌ترین دلایل علاقه‌ی دیوانه‌وار طرفدارانش و از سوی دیگر، پاشنه آشیل عنوان در جذب مخاطبان جدید. شماره‌ی 2 بازی در سال 2001، شماره 3 در سال 2003 ، شماره‌ی 4 در سال 2004 ، Silent Hill: Homecoming در سال 2008 عرضه شدند. اما از لحاظ خط داستانی، شماره‌های 2 و 4 و Homecoming (به نوعی) مجزا بودند و فقط شماره 3 در ادامه‌ی شماره اول عرضه شد. در متن حاضر سعی شده است خلاصه‌ای کوتاه از شماره‌های منتشر شده ارائه شود تا عزیزانی که تازه به جمع ساکنان سایلنت هیل می‌پیوندند، بتوانند راحت‌تر با این عنوان رابطه بر قرار کنند. لازم به یادآوری است که این متن به معنی واقعی کلمه، اسپویلر است.

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 1 به صورت ویدیویی

163949 163950

داستان سایلت هیل 1 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​

داستان کامل و تحلیل سایلنت هیل 2 به صورت ویدیویی

163952 172258

داستان سایلت هیل 2 را به صورت ویدیویی در یوتوب مشاهده کنید​
every.png
نویسنده ای به نام Harry Mason و همسرش در حین عبور از یک جاده، نوزادی را یافته و نام او را شریل می‌گذارند. چهار سال بعد همسر هری فوت می‌کند. سه سال پس از فوت همسرش، هری بنا به دلایلی تصمیم می‌گیرد با شریل به شهری که وی را در نزدیکی آن یافته بودند سفر کند. شب هنگام، در جاده‌ی کنار شهر، پلیسی موتورسوار از کنار آنها عبور کرده و توجه هری را جلب می کند. اندکی جلوتر، هری متوجه موتور پلیسی میشود که بدون سرنشین در کنار جاده افتاده در همین حین، در روبروی خود دختری را وسط جاده می‌بیند. برای اجتناب از تصادف با او، دیوانه‌وار فرمان را می چرخاند. اما ماشین منحرف شده و به دره‌ی کناری سقوط می‌کند. هری پس از به هوش آمدن، متوجه غیبت شریل می‌شود. در حین جستجو، شبح شریل را می‌بیند و به دنبال او می‌دود. در انتهای معبری تنگ، ناگهان همه‌چیز در تاریکی فرو می‌رود و چهره آنجا تغییر می‌کند. هری مصمم ادامه ‌می‌دهد اما در اثر حمله‌ی چند موجود هیولا مانند به حالت مرگ روی زمین می‌افتد.
وقتی هری بعد از آن حادثه در کافه ای بیدار می‌شود، با همان پلیس روبرو می‌شود. آنها با هم از اتفاقات عجیب شهر و حالت غیرعادی آن سخن می‌گویند. پلیس Cybil Bennet‌ نام دارد و به هری در یافتن شریل کمک می‌کند. حالت عادی شهر اینگونه است: خالی از سکنه، فرو رفته در مه، محصور شده توسط دره‌های عمیق و پر از هیولا. اما در حالت غیر عادی به تمامی این موارد تاریکی مطلق تکه گوشت های آویزان از در و دیوار سکوتی مرگبارتر هم اضافه میشود . هری در جستجوی شریل به مکان‌های زیادی از شهر مراجعه می‌کند: مدرسه، کلیسا، بیمارستان، فاضلاب، پارک تفریحی و در بعضی از آنها با شخصیت‌هایی آشنا می‌شود. با پیرزن عجیبی به نام Dahlia Gillespie در کلیسا، دکتر Michael Kaufmann و پرستاری به نام Lisa Garland در بیمارستان. همچنین مرتب شبح دختری را می‌بیند که باعث تصادف او شده بود به نام Alessa. دالیا اطلاعات زیادی درباره‌ی هری و شهر دارد دکتر کافمن و لیزا هم هر کدام مطالب جدیدی به اطلاعات هری اضافه میکنند. در طول بازی اطلاعات زیادی از شهر به دست می‌آوریم خواه از لابلای روزنامه‌های باطله و کتاب‌ها و خواه از این شخصیت‌ها. شهر مکانی نفرین شده بوده و در سال‌های جنگ‌های داخلی، اعدام‌های زیادی در زندان آن صورت گرفته است. شهر قدمت زیادی دارد و قرن‌ها قبل، بومیان ساکن آنجا بودند. از همان زمان، آیینی شیطانی در شهر رواج داشته است. در سده‌های اخیر، پس از سکونت مهاجران در شهر، تلفیقی از آیین باستانی شهر با آیین‌های مهاجران پدید می‌آید که با نام The Order شناخته می‌شود. پیروان و سردمداران این فرقه اعتقادات عجیب و خطرناکی‌ دارند. این فرقه به سه شاخه‌ی اصلی تقسیم می‌شود که یکی از آنها «مادر مقدس» می‌باشد. در راس این شاخه دالیا قرار دارد که آلسا دختر وی است. این فرقه به خدایی اعتقاد دارد که باید در روی زمین متولد شده سپس بهشت موعود فرقه را بنا کند. بر اساس مدارک به دست آمده، این خدا یک بار متولد شده و مرده است و حال باید برای بار دوم متولد یا فراخوانده شود. دالیا متوجه می‌شود که مشخصات دختر وی، آلسا، با مشخصات مادر خدا که در متون قدیمی پیش‌بینی شده هم‌خوانی دارد پس او را تربیت می‌کند تا مراسم تولد را انجام دهد. در این مراسم، باید مادر خدا سوزانده شود. مراسم در سن 7 سالگی آلسا انجام می‌شود و بدن کباب شده‌ی وی را به بیمارستان انتقال می‌دهند. اما او ناقص است. آلسا در نهایت درد و رنج، قسمتی از روح خودش را به صورت یک نوزاد از شهر بیرون می‌فرستد و با استفاده از قدرت ذهن خود، شهر را به جهنمی بی‌بدیل تبدیل می‌کند. دالیا برای اتمام نقشه خود، توسط خود آلسا، شریل را فرا می‌خواند تا روح مادر خدا تکمیل شود. در این بین دکتر کافمن مسئول امور پزشکی آلساست.
آلسا در برابر دالیا مقاومت می‌کند اما دالیا با فریب هری، خود را به آلسا می‌رساند و مراسم را مجدداً انجام می‌دهد اما در همین حین هری سر می‌رسد. روح شریل به آلسا می‌پیوندد تا مادر خدا کامل گردد. دکتر کافمن به قصد نابودی این روح، دارویی را به سمت وی پرتاب می‌کند اما اینکار باعث می‌شود خدا (در شماره‌ی اول این خدا با نام «سامایل» معرفی می گردد) متولد شود. در اولین اقدام، سامایل، دالیا را آتش می‌زند. اما هری با سامایل می‌جنگد و او را شکست می‌دهد. پس از نابودی سامایل، مادر خدا ظاهر می‌شود و نوزادی را به هری می‌دهد سپس، راه فرار از آن مهلکه را به او نشان می‌دهد.
هری نوزاد را از شهر دور کرده و در جایی به طور ناشناس او را بزرگ می‌کند. نام این نوزاد را Heather می‌گذارد. هدر کودکی عادی نبود و گاها ، رفتارهای عجیبی از خود بروز می‌داد.
17 سال پس از این ماجرا، دختر نفر دوم فرقه، یعنی «Claudia Wolf» تصمیم می‌گیرد آن نوزاد را پیدا کند تا مراسم دوباره به جریان بیفتد. با کمک کشیش دیگری به نام «Vincent»، کاراگاهی به نام «Douglas Cartland» را استخدام می‌کند تا این کودک را پیدا کند. داگلاس هدر را پیدا می‌کند اما از نیت اصلی کارفرمایان خود اطلاع ندارد. روزی که هدر به مرکز خرید شهر رفته‌بود،‌ داگلاس را در مقابل خود می‌بیند. هدر بی خبر از همه‌جا به خیال اینکه داگلاس یک مزاحم است، می‌گریزد ولی داگلاس قبلاً محل او را به کلودیا و وینسنت اطلاع داده‌است. هدر به سمت خانه و نزد هری حرکت می‌کند اما اطراف او پر از هیولاهایی هولناک شده است. در اینجا برای اولین بار، کلودیا را ملاقات می‌کند. کلودیا درتلاش است تا هدر چیزی را به یاد بیاورد. هدر پس از گذشتن از مرکز خرید و ایستگاه مترو، درساختمانی نیمه‌کاره در نزدیکی محل سکونت خود با وینسنت روبرو می‌شود.
هدر به آپارتمان خود می‌رسد اما درآنجا پدرش، هری را غرق در خون و بی‌جان می‌یابد. او کلودیا را در پشت‌بام می‌بیند و او را مسئول قتل پدرش می داند. هدر قصد انتقام دارد اما کلودیا به سایلنت هیل می‌رود. هدر به همراه داگلاس (که کمابیش به واقعیت پی برده است) به سمت سایلنت هیل حرکت می‌کند.
هدر تقریباً گذشته‌ی خود را به یاد آورده است؛ او همان روح واحد آلسا و شریل است که توسط مادر خدا به هری سپرده شد. پس از حلول روح آلسا و شریل، جنین خدا هم وارد بدن او شده است اما تحت تاثیر فراموشی هدر، عقیم مانده و برای بارور شدن، نیاز دارد تا آتش خشم و نفرت در درون هدر شعله‌ور شود. کلودیا در تمام طول داستان سعی بر این دارد تا همین میراث آلسا را بیدار کند و برای همین منظور، هری را می‌کشد تا او را از سر راه بردارد. در این میان، وینسنت که منافع خود را با تولد خدا در خطر می‌بیند، سعی می‌کند توسط هدر، کلودیا و عقایدش را نابود کند.
پس از رسیدن به شهر، هدر به بیمارستان می‌رود. او با راهنمایی‌های علنی یا مخفیانه‌ی وینسنت،‌ پدر کلودیا یعنی «لئونارد» را که در بیمارستان زندانی شده می‌کشد تا متاترون را به دست آورد. متاترون، نماد خیر و روشنی و در مقابل سامایل است و وینسنت تصور میکند متاترون میتواند در مبارزه با کلادیا به هدر کمک کند. در ادامه،‌هدر به کلیسای فرقه می‌رسد. کلودیا، وینسنت را ، که به زعم او خیانت کرده‌است، می‌کشد. هری مقداری از داروی دکتر کافمن را به شکل یه قرص به هدر داده بود. هدر آن قرص را می‌بلعد و در نتیجه، جنین خدا را بالا می‌آورد. کلودیا جنین را می‌بلعد و آنرا به شکل ناقص بارور می‌کند. در نهایت کلودیا به دست خدای متولد شده نابود می‌شود و هدر هم وی را می‌کشد. تا بار دیگر تفکرات منحرف فرقه برای به وجود آوردن خدا عقیم بماند.

آنچه که شما در بالا مطالعه کردید تنها بخشی از شهر و اتفاقات رخ داده در آن است در شماره های دوم و چهارم و پنجم از بازی بخشی دیگر از توانایی های شهر حضور پر رنگی دارد و آن هم قضاوت و مجازات است ، شهر به خاطر اتفاقاتی که به خود دیده است دارای قدرتهایی خاص است یکی از این قدرتها فراخواندن افراد است در شماره های دوم و پنجم ما شاهد حضور افرادی در شهر هستیم که به نوعی گناهکارند و شهر برای قضاوت در مورد آن ها ، دعوتشان کرده است .
جیمز ساندرلند مردی که زن مریضش را کشته است و همینطور الکس شفرد که باعث مرگ برادر کوچکتر خود شده است با پا گذاشتن به شهر اماده پاسخگویی به اشتباهاتی میشوند که سعی در فراموش کردن آن ها داشته اند ، صد البته که نوع بازجویی و قضاوت در این شهر مرموز نیز متفاوت است به جای حضور قاضی و هیئت منصفه و دادگاه ، تمام اتفاقات پیرامون شخصیت ها به نوعی اشتباه شخصیت را گوشزد میکنند از موجوداتی که با آنها مبارزه می‌کنید گرفته تا افراد سرگردان دیگری در شهر که خود گناهکارند .گو اینکه این خاصیت شهر در تمامی شماره ها وجود دارد ولی در شماره های مذکور از فرع به اصل بدل شده و محوریت بازی بر عمل انجام گرفته توسط شخصیت اصلی قرار دارد و بحث فرقه ، آلسا و غیره کمتر پرداخته شده است .
در این میان شماره ی چهارم بازی اما فضائی اختصاصی داشت در این شماره یکی از دست پرورده های یتیم خانه ی تحت رهبری فرقه به نام والتر سالیوان که پیرو حزب مادر مقدس است قصد متولد کردن خدا توسط مراسمی به نام قربانی کردن 21 نفر را دارد ، والتر که در کودکی توسط خانواده ی خود رها شده است تصور میکرد اتاقی که در آن بدنیا آمده است مادر او و در حقیقت خداست والتر که تصور میکند مادرش به خواب رفته است سعی دارد از طریق مراسم ذکر شده او را بیدار کند ، هر کدام از افرادی که برای قربانی شدن انتخاب شده اند باید دارای مشخصه ای باشد آخرین نفر این لیست که هدایت آن را بازیباز بر عهده دارد و دریافت کننده ی دانش و تکمیل کننده ی مراسم است ، هنری تونزند نام دارد که حال در همان اتاق تولد والتر زندگی میکند و در طول بازی با پی بردن به ماجرا و کمک های جوزف شرایبر که قبل از هنری در آن اتاق زندگی میکرده است قصد دارد جلوی تکمیل این مراسم را بگیرد . در انتها هنری تونزند با مبارزه با موجودی که والتر به وجود می آورد رویای به وجود آوردن خدا را بار دیگر خراب میکند .
علاوه بر شماره های ذکر شده دو بازی Silent Hill: Origins و Silent Hill: Shattered Memories نیز از سری معرفی شده اند که در اولی به زمان سوزانده شدن آلسا توسط دالیا و چگونگی زنده ماندن آلسا پرداخته شده و در دیگری اتفاقات شماره ی اول بعد از سال ها توسط هری بازسازی میشوند، گر چه با پایان کار تیم سازنده ی اصلی بازی که کار ساخت 4 شماره ی اول بازی را بر عهده داشتند این شماره ها به خوبی پرداخته نشده و دارای نواقصی در حیطه‌ی داستانی هستند اما همچنان سری سایلنت هیل دارای یکی از بهترین داستان ها در طول تاریخ بازیهای رایانه ای است.
لازم به ذکر است بر اساس این بازی تاکنون دو فیلم سینمایی نیز ساخته شده که شماره دوم (تا زمان نگارش این مقاله) هنوز اکران نگردیده است. با توجه به نظر مخاطبان، فیلم اول یکی از برترین و موفق‌ترین فیلم های ساخته شده بر اساس یک بازی ویدیویی می‌باشد.
همچنین شرکت کونامی در سال 2006 و به مناسبت اکران فیلم، مجموعه‌ای ویدیویی را بر روی رسانه‌ی UMD برای PSP عرضه نمود که با نام The Silent Hill Experience شناخته شده و شامل دو کمیک The Hunger و Dying Inside ، ترایلر شماره‌های 1 تا 4 بازی و فیلم، مصاحبه با آهنگ‌ساز افسانه‌ای سری به همراه کارگردان فیلم و برخی موسیقی‌های بازی می‌باشد.

دریافت خلاصه به صورت فایل pdf :دانلود
تهیه و تنظیم خلاصه : (msbazicenter)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

مقالات تحلیلی بازی نوشته شده توسط امیر حسین فرحزادی ( Bone Crusher ) :
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش اول )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش دوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش سوم )
بازی‌سنتر | مقالات | تاریخچه و داستان بازی ها | تاریخچه و بررسی دقیق سری سایلنت هیل ( بخش چهارم )

تاپیک تحلیل بازی نوشته شده توسط محمد مهدی حاجی اسمعیلی ( nemesis ) ( کامل نشده ):
The Lost Memories ---پایه و اساس بازی بزرگ "Silent Hill" -- تحلیلی بزرگ برای این بازی

مقالات مختلف در مورد سری سایلنت هیل:
Silent Hill: Homecoming Plot
Silent Hill: Origins Plot
Silent Hill Shattered Memories Plot
داستان (Silent Hill: Orphan)
شباهت بین Homecoming و Silent Hill 2
تاریخ وقایع Silent Hill و Shepherd's Glen
دانلود Silent Hill 2 - The movie
ترجمه یادداشت های سایلنت هیل 2
ترجمه فارسی دیالوگ های بازی Silent Hill 2: Born from a Wish
سایلنت هیل 4: پرونده قربانیان
ساکنین South Ashfield Heights apartments- قسمت اول - قسمت دوم
یادداشتی کوتاه بر SILENT HILL: HOMECOMING
داستان نسخه اول فیلم سایلنت هیل
Silent Hill: Original Memories
Silent Hill HD Collection Achievements Guide
Little Baroness
جودی میسون
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 1
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 2
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 3
طرح اولیه موتور سایلنت هیل پست 4
خاطرات الکس شپرد
 

Attachments

  • sh1.png
    sh1.png
    56.3 KB · مشاهده: 3,573
  • silenthill1.jpg
    silenthill1.jpg
    55.1 KB · مشاهده: 118
آخرین ویرایش:

oxford

کاربر سایت
May 11, 2009
246
نام
حمید
ای بابا خشته نباشی آقا حمید
میخوای بگم بهت داش حمید ;)
اولا که باید بگم من اشتباه کردم، ساعتها روی 2:06 گیر کرده بودن :d دوما یعنی واقعا متوجه نشدی؟ حتی توی گاراژ زندانش هم یه معمای کوچولو داشتا. اصلاً خود کورتیس هم میاد میگه. فقط چراش را یادم نمیاد :d
والا ما زیاد زبانمون خوب نیست.چیز زیادی نفهمیدیم.اما تو اینترنت داستانشو خوندیم.ولی یادم نمیاد دقیق.حالا دلیلش چی بود که ساعتا اونجا گیر کرده بود.بعد کدوم معمارو میگی شما؟من یادم نمیاد.
 

Fallen-Angel

کاربر سایت
Feb 18, 2013
1,162
نام
میشا
والا ما زیاد زبانمون خوب نیست.چیز زیادی نفهمیدیم.اما تو اینترنت داستانشو خوندیم.ولی یادم نمیاد دقیق.حالا دلیلش چی بود که ساعتا اونجا گیر کرده بود.بعد کدوم معمارو میگی شما؟من یادم نمیاد.
ای بابا حالا زیادم مهم نیست زبان ;) خودمم دقیقا یادم نمیاد چرا اونجوری بود. اگه صبر کنی الان از اینترنت پیدا میکنم. اما معماهه زیاد تو روند بازی مهم نبود. وقتی از زندان فرار میکنی میری توی گاراژ سمت راستت یه صندوق هست که رمزش 206هه که همون تایمی هست که ساعت ها روش گیر کردن. توی صندوق هم فکر کنم فقط مهمات و کمک های اولیه بود :d

- - -ویرایش - - -

حالا دلیلش چی بود که ساعتا اونجا گیر کرده بود.
خب بیا پیدا کردم :d یکی اینکه خود آلکس توی بیمارستان تو اتاق 206 بستری بود که فکر کنم اصلا ربطی نداره :d یکی هم اینکه فکر کنم جاش ساعت 2:06 دقیقه افتاد تو آب و مرد که این بیشتر با عقل جور در میاد :| یه چیز دیگه هم خودم یادم میاد. یادمه توی بیمارستان یه یادداشت پیدا میکنیم که توش نوشته بود بیمار اتاق 206 نمیدونم چی چی شده :d
 

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
انتقادی دارم از شماره 4
با تمام اتمسفر و جو بی‌نظیرش، یک خلاء بزرگ و غیرقابل جبران توش داره.
بدون اینکه بدونی از کجا اومدی از ناکجاآباد ظاهر می‌شی و بدتر این‌که هرلحظه بخوای می‌تونی برگردی خونه دستی به سرو روت بکشی دوباره برگردی از همون‌جا!
این‌کار هیجان و ترس رو از بین برده! ناامنی سایلنت هیل قابل حل شده! هر لحظه اراده کنی خونتی! - و جونتم پر می‌شه!

هیچ جا رو خودت پیدا نکردی و برای رسیدن بهش کوچکترین راه اضافی نرفتی! موقعیتتو نمی‌دونی! مثل خوابی میمونه که یه دفعه وسطش قرار می‌گیری و هر وقت بخوای می‌تونی پاشی آبی بخوری و بقیشو بخوابی و از اون‌جا که می‌دونی خوابی هیچ ترسی نداری!
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
انتقادی دارم از شماره 4
با تمام اتمسفر و جو بی‌نظیرش، یک خلاء بزرگ و غیرقابل جبران توش داره.
بدون اینکه بدونی از کجا اومدی از ناکجاآباد ظاهر می‌شی و بدتر این‌که هرلحظه بخوای می‌تونی برگردی خونه دستی به سرو روت بکشی دوباره برگردی از همون‌جا!
این‌کار هیجان و ترس رو از بین برده! ناامنی سایلنت هیل قابل حل شده! هر لحظه اراده کنی خونتی! - و جونتم پر می‌شه!
در ادامه بازی, همین خونه تبدیل میشه به یکی از نا امن ترین جاهای بازی!:d
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
هنوز وسطای جنگلم.
پس خوب می‌شه!
تقریباََ تا اواسط بازی, جای امنی هست ولی دیگه از اون به بعد خطرناک میشه! یه سری اتفاقات عجیب و غریب توی اتاق رخ میده که باعث میشه از میزان سلامتیت کم بشه.
بعضی از اتفاقاتش هم خیلی جالبه!
 

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
این‌که چندین تونل بی‌جهت توی راه قرار گرفتن فعلا یه مقدار آزار دهندست.
اما بی‌معنی اتاق می‌تونه جالب باشه. فقط باید تجربه کنم!

خیلی جالبه که مثه بازی‌های جدید و هم نسل خودش، هزارو یک نشونی واسه درست رفتن راه نداره.
 

Silent Dream

In madness you dwell
کاربر سایت
Jan 3, 2010
1,831
هیچ جا رو خودت پیدا نکردی و برای رسیدن بهش کوچکترین راه اضافی نرفتی! موقعیتتو نمی‌دونی! مثل خوابی میمونه که یه دفعه وسطش قرار می‌گیری و هر وقت بخوای می‌تونی پاشی آبی بخوری و بقیشو بخوابی و از اون‌جا که می‌دونی خوابی هیچ ترسی نداری!
این قسمت از پستت رو تازه دیدم!:d
همونطور که امیر حسین توی مقاله اش اشاره کرده:
کرکتر اصلی بازی نقشش به مانند Harry یا Heather یا James حیاتی نخواهد بود. میتوان گفت بر خلاف قهرمان های قبلی مجموعه، این بار Henry به صورت اتفاقی وارد داستان میشود. او نه دختری به سرپرستی قبول کرده، نه زنش را کشته و نه پدرش چیزی از او مخفی کرده است. او صرفا فردی آرام است که نمیخواهد با پدر و مادرش زندگی کند و به خاطر حضور در اتاق 302 پایش به اتفاقاتی باز میشود که حتی در تصورش هم نمیگنجیده است!
البته این اتفاقات به نظر نمیاد که خواب باشه! مثلاََ وقتی توی دنیای مترو (سینتیا) کشته میشه, وقتی هنری از خواب بیدار میشه, از طریق رادیو میشنوه که امروز خانمی در مترو کشته شده! بقیه قربانیان هم به همین ترتیب. تمام این مکانهای عجیب و غریبی که ما از طریق سوراخ داخل دستشویی در اون ها پا میذاریم, دنیاهای والتر سالیوان هستند.
توی مقاله امیر حسین اومده:
دنیای Walter مستقل از دنیای ما میباشد. به معنای دیگر شما نمی توانید جسم فیزیکی خود را وارد آنجا کنید. از اینرو مشخص میشود دخول و خروج Henry به حفره کاملا سَمبُلیک است. در واقع او از حال میرود و این ضمیر ناخودآگاهش است که درگیر حوادث میشود. اگر کمی دقت کنید متوجه میشوید که او هر بار پس از بازگشت به اتاق به جای اینکه به راحتی از حفره خارج شود، از خواب میپرد. حفره ها به نوعی جهت متمرکز کردن ذهن Henry استفاده میشوند. او حتی خود میداند دنیای Walter جدای از دنیای واقعیست و به این نکته در خلل مکالماتش اشاره میکند. شاید به نوعی جسم افراد باعث میشود آنها تا ابد در دنیای Walter زندانی نشوند و در مواقع نیاز مجددا به کالبدشان بازگردند.
حتی همین اتاق 302 هم در دنیای واقعی قرار نگرفته! به قول جوزف که ساکن قبلی Room 302 بوده: احساس میکنم که این اتاق در یک بعُد دیگه فرو رفته!
برای همین هست که نه پنجره ها شکسته میشه, نه دیوارها خرد میشه...هیچ راه فراری نیست در واقع!
 

MOHS4N

کاربر سایت
May 30, 2011
821
نام
محسن
خسته نباشی برادر پس داشتم چی می گفتم اونجا کله زیتونی یا از این جور حرف ها
1.jpg

silent-hill-school1.jpg

سایلنت هیل یک رو من 11 سال پیش دوبار تا اخرش رفتم ولی DP رو می گفتم این قسمت رو که یه قسمتش زیر زمین یه خونه بود بعد با یکی از اینا تو تاریکی تمام در میوفتی که یه صحنه بی نظیر بود
Doll_(downpour).png

واقعا زیباترین و تاثیرگذارترین و ترسناکترین جای DP بود.

- - -ویرایش - - -

ای بابا خشته نباشی آقا حمید
میخوای بگم بهت داش حمید ;)
اولا که باید بگم من اشتباه کردم، ساعتها روی 2:06 گیر کرده بودن :d دوما یعنی واقعا متوجه نشدی؟ حتی توی گاراژ زندانش هم یه معمای کوچولو داشتا. اصلاً خود کورتیس هم میاد میگه. فقط چراش را یادم نمیاد :d

گاراژ زندان رو خوب اومدی که همین دیروز رد کردم که اون کمد رمزش همون ساعت بالا میشد که همون 2.06 هست. :) جالب بود این معما ولی نه خیلی. :)
 

genesis007

کاربر سایت
May 16, 2010
1,306
نام
shahab
واقعا زیباترین و تاثیرگذارترین و ترسناکترین جای DP بود.

- - -ویرایش - - -

موافقم . دشمن های dpبا این که کم بود تنوعشان ولی جالب بودن.
====================================================
راستی این دشمنانی که نامریی بودن نماد چی هستن؟:-/
 

horror_08

کاربر سایت
Aug 22, 2007
2,414
نام
Ashkan
هنوز وسطای جنگلم.
پس خوب می‌شه!
جا داره من این پست خودم رو دوباره بذارم تا شما روشن شی :
واکنش گیمر وقتی سوراخ تو دیوار پیدا میکنه :
تا نیمه ی اول بازی : >:)آخیش الان میریم تو اتاق هم خون پر میشه هم یکم آرامش میگیریم هم سیو میکنیم
اوایل نیمه ی دوم بازی :b-) حالا خونمون پر نمیشه ولی حداقل اونجا خبری از میمون و صندلی و غیره نیست سیوی هم میزنیم به بدن !
اواخر بازی : :((میخوام صد سال سیاه سیو نکنم گردنم رو بزنند من دیگه پا تو اون جهنم نمیذارم !
:d
=====
عزیزان نظری پیشنهادی انتقادی در مورد نظرسنجی نیست ؟
 

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
این قسمت از پستت رو تازه دیدم!:d
همونطور که امیر حسین توی مقاله اش اشاره کرده:

البته این اتفاقات به نظر نمیاد که خواب باشه! مثلاََ وقتی توی دنیای مترو (سینتیا) کشته میشه, وقتی هنری از خواب بیدار میشه, از طریق رادیو میشنوه که امروز خانمی در مترو کشته شده! بقیه قربانیان هم به همین ترتیب. تمام این مکانهای عجیب و غریبی که ما از طریق سوراخ داخل دستشویی در اون ها پا میذاریم, دنیاهای والتر سالیوان هستند.
توی مقاله امیر حسین اومده:

حتی همین اتاق 302 هم در دنیای واقعی قرار نگرفته! به قول جوزف که ساکن قبلی Room 302 بوده: احساس میکنم که این اتاق در یک بعُد دیگه فرو رفته!
برای همین هست که نه پنجره ها شکسته میشه, نه دیوارها خرد میشه...هیچ راه فراری نیست در واقع!

مرسی دوست من، خیلی جالبه!

- - -ویرایش - - -

جا داره من این پست خودم رو دوباره بذارم تا شما روشن شی :
واکنش گیمر وقتی سوراخ تو دیوار پیدا میکنه :
تا نیمه ی اول بازی :
>:)
آخیش الان میریم تو اتاق هم خون پر میشه هم یکم آرامش میگیریم هم سیو میکنیم
اوایل نیمه ی دوم بازی :
b-)
حالا خونمون پر نمیشه ولی حداقل اونجا خبری از میمون و صندلی و غیره نیست سیوی هم میزنیم به بدن !
اواخر بازی :
:((
میخوام صد سال سیاه سیو نکنم گردنم رو بزنند من دیگه پا تو اون جهنم نمیذارم !

پس تمام برداشت من از این جهت اشتباه بود! خیلی خوشم اومد.
 

shm744

کاربر سایت
May 8, 2008
391
نام
شهام سمیع عادل
99 درصد مکان هایی که بعنوان مکان ترسناک انتخاب کردین ، همشون قسمت تاریک بازی بودن .
یعنی نوری توش وجود نداشت و تاریکی مطلق بود .
به شخصه اگه بخوام محلی رو بعنوان ترسناک انتخاب کنم نمیام و تاریکی رو بعنوان ترس انتخاب کنم .
چون بطور معمول تو همه فیلم ها و بازی ها ، قسمت های تاریک و بدون نور ترس ایجاد می کنن .
یکی از تفاوت های سایلنت هیل با بازی های دیگه اینه که ترس رو تو روز به آدم انتقال می ده و احتیاجی به تاریک بودن نیست ...
مثل فیلم حلقه یا فیلم کینه !!!
اینا تو تاریکی ترس ایجاد نمی کردن بلکه تو روشنایی باعث ایجاد ترس می شدن ...
مثلا تو شماره یک مدرسه بعد از مبارزه با هیولا رو دقت کنین . اون حالت گنگ مه گرفته مدرسه بعد از انتهای شب چه حالت مرموزی داشت . یا بیرون اومدن از مدرسه وقتی دوباره مه برگشته بود ؟
یا مثلا تو شماره دو اون حوضی که سه تا هیولا داخلش بودن به نظر من ترس مخصوص به خودش رو داشت ...
من تو بازی بیشتر از تنهایی می ترسیدم تا بودن با دوستان کوچیک و درشت !!!
به نظر شما این بیشتر ترس ایجاد نمی کنه که یه جای گنگ و مرموز ، تو تنهایی گم شده باشی ؟
 
  • Like
Reactions: horror_08

ASYLUM MANAGER

کاربر سایت
Mar 17, 2011
1,329
نام
Milad
99 درصد مکان هایی که بعنوان مکان ترسناک انتخاب کردین ، همشون قسمت تاریک بازی بودن .
یعنی نوری توش وجود نداشت و تاریکی مطلق بود .
به شخصه اگه بخوام محلی رو بعنوان ترسناک انتخاب کنم نمیام و تاریکی رو بعنوان ترس انتخاب کنم .
چون بطور معمول تو همه فیلم ها و بازی ها ، قسمت های تاریک و بدون نور ترس ایجاد می کنن .
یکی از تفاوت های سایلنت هیل با بازی های دیگه اینه که ترس رو تو روز به آدم انتقال می ده و احتیاجی به تاریک بودن نیست ...
مثل فیلم حلقه یا فیلم کینه !!!
اینا تو تاریکی ترس ایجاد نمی کردن بلکه تو روشنایی باعث ایجاد ترس می شدن ...
مثلا تو شماره یک مدرسه بعد از مبارزه با هیولا رو دقت کنین . اون حالت گنگ مه گرفته مدرسه بعد از انتهای شب چه حالت مرموزی داشت . یا بیرون اومدن از مدرسه وقتی دوباره مه برگشته بود ؟
یا مثلا تو شماره دو اون حوضی که سه تا هیولا داخلش بودن به نظر من ترس مخصوص به خودش رو داشت ...
من تو بازی بیشتر از تنهایی می ترسیدم تا بودن با دوستان کوچیک و درشت !!!
به نظر شما این بیشتر ترس ایجاد نمی کنه که یه جای گنگ و مرموز ، تو تنهایی گم شده باشی ؟

خب شما به کلاسیک ترین ویژگی سایلنت هیل اشاره کردی:فضای باز خیابون(و شهر کلا) در طول روز و اون حس مبهم که توسط مه و بسته شدن خیابونها منتقل میشه.
بدون شک این فضا،یکی از دلهره آور ترین،یا بهتره بگم مخوف ترین اتمسفرها،در کل صنعت بازیسازی هستش، و به نظرم پایه و اساسِ این بازی.
من هر وقت که یاد سایلنت هیل می افتم، ناخود آگاه روز یادم میاد و مه(و خیابون های بریده شده البته!) ،یعنی این صحنه برام یه بک گراند شده و بقیه ی عوامل روی این بک گراند قرار دارن!
پس شاید دلیل اینکه در مورد صحنه هایی که در شهر هستن(در طول روز) صحبت نشده،دیدن به کرات اون باشه...یعنی عادت کردیم همیشه این تصویر رو جلوی رومون ببینیم.
 

MOHS4N

کاربر سایت
May 30, 2011
821
نام
محسن
99 درصد مکان هایی که بعنوان مکان ترسناک انتخاب کردین ، همشون قسمت تاریک بازی بودن .
یعنی نوری توش وجود نداشت و تاریکی مطلق بود .
به شخصه اگه بخوام محلی رو بعنوان ترسناک انتخاب کنم نمیام و تاریکی رو بعنوان ترس انتخاب کنم .
چون بطور معمول تو همه فیلم ها و بازی ها ، قسمت های تاریک و بدون نور ترس ایجاد می کنن .
یکی از تفاوت های سایلنت هیل با بازی های دیگه اینه که ترس رو تو روز به آدم انتقال می ده و احتیاجی به تاریک بودن نیست ...
مثل فیلم حلقه یا فیلم کینه !!!
اینا تو تاریکی ترس ایجاد نمی کردن بلکه تو روشنایی باعث ایجاد ترس می شدن ...
مثلا تو شماره یک مدرسه بعد از مبارزه با هیولا رو دقت کنین . اون حالت گنگ مه گرفته مدرسه بعد از انتهای شب چه حالت مرموزی داشت . یا بیرون اومدن از مدرسه وقتی دوباره مه برگشته بود ؟
یا مثلا تو شماره دو اون حوضی که سه تا هیولا داخلش بودن به نظر من ترس مخصوص به خودش رو داشت ...
من تو بازی بیشتر از تنهایی می ترسیدم تا بودن با دوستان کوچیک و درشت !!!
به نظر شما این بیشتر ترس ایجاد نمی کنه که یه جای گنگ و مرموز ، تو تنهایی گم شده باشی ؟
کاملا موافقم.تو روشنایی هم لرزه به اندام میفته. حالا شماها رو چه درجه سختی میرید بازیا رو؟؟؟ من همه بازی ها رو رو سخت ترین حالتش میرم. الانم که دارم HC رو میرم روی هارد، رسی از من کشیده که خداداند. الان سر اون باس عروسکیه هستم. قسمت دومش که مثله یه 4 پا میشه رو یه نمه گیر دارم. باید بیاد دستم چجوری پهن زمینش کنم. :)
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر