بحث و تبادل نظر در مورد سری Resident Evil

Democracy

Stay hungry. Stay foolish.
کاربر سایت
Feb 15, 2010
4,957

[FONT=&amp]ممنون از راهنمایی هات دوست عزیز.ولی اگه قراره مقالات و کتاب من با این منابع معتبر بشن،همون بهتر که نشن.مقالات من واقعا هیچ نیازی به اون منابع ندارن.تا همین الآن هم که ازشون استفاده نکردم،نه برای مقالاتم و نه برای کتابم هیچ نیازی پیدا نکردم که برم سراغ اونا.حتی مقالات معمولی و نقدهای کوتاهی رو هم که من از ابتدای تاسیس تاپیک نوشتم رو توی هیچ کدوم از این سایتها و مجلات پیدا نمیکنید.تعریف کردن از خودم هم نیست.کسانی که از ابتدا مقالات من رو دنبال کردن و با طرز فکر من آشنایی دارن کاملا میدونن.الآنم چون بحث منابع و این حرفا شد مجبور شدم بگم.اونوقت چرا باید با استفاده از این چیزا به خودم و مقالاتم اعتبار بدم،در حالی که هیچ چیزی اضافه بر اطلاعات من ندارن؟[/FONT]

آقا نیما درست متوجه منظورم نشدی. مهم نیست مراجعت خود بازی هست یا گزارشات یا مقاله‌ها یا ...

من فقط حرفم اینه که باید منبع داشته باشی. مثلا ارجاع بدی به فایل شماره n در بازی. یا گزارش فلان و ...

اینکه قبل از نوشتن یک متن بگی من منبعم خود بازیها هست و بعد هیچ جای مقاله ات ارجاع ندی اصلا قابل قبول نیست. اصلا مهم نیست منابعت چی هستن فقط باید ارجاعات لازم رو بدی. همین.
 

esmael

کاربر سایت
May 7, 2013
248
نام
اسماعیل
میدونین مرگ کدوم واقعا دردناک بود؟
مرگ اولین زامبی که توی RE1 بود:d
ولی جدا از شوخی منم میگم مرگ استیو واقعا قشنگ بود.که دلایلش هم همونه که نیما بهش اشاره کرد.واقعا داستان کد ورنیکا علاوه بر غنی و پرمحتوا بودن زیبایی هاو ظرافت های داستانی هم داشت.در حالیکه داستان نسخه 5 اگرچه غنی و پرمحتوا بود ولی زیبایی های داستانی و عوامل تحریک احساس انچانی زیادی نداشت
 

Nima Redfield

کاربر سایت
Mar 14, 2013
741
نام
Nima
آقا نیما درست متوجه منظورم نشدی. مهم نیست مراجعت خود بازی هست یا گزارشات یا مقاله‌ها یا ...

من فقط حرفم اینه که باید منبع داشته باشی. مثلا ارجاع بدی به فایل شماره n در بازی. یا گزارش فلان و ...

اینکه قبل از نوشتن یک متن بگی من منبعم خود بازیها هست و بعد هیچ جای مقاله ات ارجاع ندی اصلا قابل قبول نیست. اصلا مهم نیست منابعت چی هستن فقط باید ارجاعات لازم رو بدی. همین.


اونکه قطعا.بله.کاملا قبول دارم،دوست عزیز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ;)

- - -ویرایش - - -

میدونین مرگ کدوم واقعا دردناک بود؟
مرگ اولین زامبی که توی RE1 بود:d
ولی جدا از شوخی منم میگم مرگ استیو واقعا قشنگ بود.که دلایلش هم همونه که نیما بهش اشاره کرد.واقعا داستان کد ورنیکا علاوه بر غنی و پرمحتوا بودن زیبایی هاو ظرافت های داستانی هم داشت.در حالیکه داستان نسخه 5 اگرچه غنی و پرمحتوا بود ولی زیبایی های داستانی و عوامل تحریک احساس انچانی زیادی نداشت

بله.مرگ استیو که جای خود داره.ولی به نظر من تاثیرگذارترین و احساسی ترین (نمیگم غم انگیزترین) صحنه ی کل سری،توی همون 5 بود و اونم صحنه ی رویارویی کریس و جیل در حضور وسکر بود.فکرش رو بکن.وسکر از صمیمیترین دوست کریس بر علیهش استفاده کرد.کاری کرد که کریس از درون نابود بشه.کسی که یک عمر در کنار کریس و در مقابل وسکر ایستاده بود،حالا در کنار وسکر و در مقابل کریس ایستاده بود.آدم روانی میشه خداییش.اونم بعد از 3 سال که فکر میکنی طرفت مرده و دیگه نمیبینیش.اونوقت یکهو اینجوری ببینیش.شاهکار بود واقعا.جالب اینجاست که اول قرار نبوده همچین صحنه ای باشه و کریس در همون محفظه ای که خالی بود،جیل رو پیدا میکنه و بعد باهم میرن به کمک شوا که توسط اکسلا اسیر شده بود.ولی بعدا داستان عوض شد و بحث کنترل جیل و مبارزش با کریس به داستان اضافه شد که واقعا هم تکون دهنده بود.جالبتر اینکه از نظر من،بهترین آهنگ کل سری هم مال همون مبارزه بود.کلا از همه لحاظ تک بود.واقعا داستان 5 از همه لحاظ بی نظیر و یک سر و گردن بالاتر از سایر نسخه های سری بود!
 

Silent fans

Stay lostdata
کاربر سایت
Jan 6, 2013
502
نام
Sera
Nima
نیما گفتی مرگ سرا جالب بود و این حرف بخاطر من زدی ممنون ؛ولی خودم می دونم لویس انچان طرفدار ی نداره ؛نه یه قهرمان هس نه خواهد بود یه شخصیت گمنام و ابهام آمیز هس؛کلا من بخاطر خصوصیات اخلاقی ش هس که ازش خوشم میاد اون صحنه ی بسته شدن لیون و سرا حالا حالا ها از یادم فراموش نمیشه
حالا بگذریم آقا من این گلد ادیشن تموم کردم حدود دو ماه پیش ؛حصرت من از اینکه چرا کپ کام Evil 5 مثل Gold Edition نساخت عالی بود بعد از اون مرحله چالش برانگیز رسیدم به صحنه‌ای محبوب خودم رویایی باوسکر ؛و لحظه ی سقوط جیل ولنتاین ؛دیدم تو وNero ازاین صحنه یاد کردین من نگفتم چون این صحنه بیشتر احساسی هس و جنبه فداکاری داره وگرنه این صحنه محبوب ترین صحنه برام هس حالا یه صحنه هس که کسی اشاره نکرد اون جا درمحیطی هستیم که پر از محفظه هس یکی از محفظه ها اروم به طرف کریس میاد و درش باز میشه، نگاه های اندوه بار کریس هنگام باز شدن محفظه عواطف آدم بر انگیزه....
کلا صحنه هایاحساسی زیاد هس درآخر ماندگار ی یه فرانچایز به صحنه هایی هس که در ذهن و قلب مخاطبش به یادگار میذاره

esmael
مرگ اولین زامبی ها!حالا مرگ اولین زمانی انقدر دردناک بود مرگ آخرین زامبی چطور خواهد بود دی

از همه عزیزانی که نظرشون گفتن سپاسگزاری میکنم.
 

NERO TURBO

into the Dark city
کاربر سایت
Jun 3, 2011
641
نام
Armin
میدونین مرگ کدوم واقعا دردناک بود؟
مرگ اولین زامبی که توی RE1 بود:d
ولی جدا از شوخی منم میگم مرگ استیو واقعا قشنگ بود.که دلایلش هم همونه که نیما بهش اشاره کرد.واقعا داستان کد ورنیکا علاوه بر غنی و پرمحتوا بودن زیبایی هاو ظرافت های داستانی هم داشت.در حالیکه داستان نسخه 5 اگرچه غنی و پرمحتوا بود ولی زیبایی های داستانی و عوامل تحریک احساس انچانی زیادی نداشت

واقعا مرسی آرمین جان.تو همیشه حامی من بودی و هستی.من همیشه به تو نه تنها فقط به عنوان یک فن حرفه ای و منطقی،بلکه به عنوان یک دوست خوب و قابل اعتماد احترام قائلم و بهت افتخار میکنم!




[FONT=&amp]به نظر من غم انگیزترین صحنه ی سری مرگ استیو بود.اولا به خاطر شخصیت خود استیو که یک پسر ساده و بی گناه بود و حتی زندانی شدنش در جزیره هم واقعا زور بود،دوما به خاطر رابطه ی عاشقانه در اون وجود داشت (تا حدی که به ویروس به اون قدرتمندی غلبه میکنه)،سوما به خاطر نجات جون کلیر کشته شد و چهارما به خاطر اون آهنگ حماسی و تاثیرگذاری که در لحظه ی مرگش نواخته شد.البته مرگ لوئیس هم جالب بود.ولی خب قطعا هبچکدوم از این چهار تا ویژگی رو نداشت![/FONT]
منم ازت ممنونم نیما! همواره دیدم کاملا منطقی و با استدلال با مسائل برخورد کردی و برای نشون دادن مسائل اساسی از هیچ راهی مضایقه نکردی! با اینکه کلی اطلاع داشتی هیچوقت کسی رو بخاطر اینکه دیرتر رفته سر بازی نفهم ندونستی و هرجایی که ایراد فکری داشته باشه کمک کردی...همواره تو هم یکی از دوستان خوب و قابل اعتماد من هستی
عه عه عه! مرگ استیو! راستی
هیچوقت هیچ بی.او.دبلو رو ندیده بودم که بتونه بخاطر احساسات بر اون حالتش غلبه کنه و بازم به کلر کمک کنه! حت گیر افتادنش از بد انسیش بود و بعد مجبور شد پدر خودشو بکشه! مادرشم جلو چشماش مرد!واقعا زندگی غمگینی داشت!
اسی با قسمت دوم موافق نیستم واقعا احساسی ترین صحنه ها داخل 5 بود احساسات کریس نسبت به جیل رو بطرز خیلی زیبایی بدون دخالت مسائل هندی نشان داد! بگذریم از اینکه کریس احساستشو به راحتی ابراز نمیکنه و با توجه به روحیات اون کاملا قابل توجیه.با جیل دوستی نزدیکی داشت و بعد مرگ جیل ضربه ی سختی بهش وارد شد و به نوبه ای سرد شده بود "اوایل بازی" ولی بعد دیدن عکس جیل انگار دوباره روحیه مبارزه رو پیدا کرد بطوریکه به شوا میگه بره و باقی ماموریت رو خودش میره و شوا قبول نکرد و ... بقیه اشارات رو هم نیما کرد..
اونکه قطعا.بله.کاملا قبول دارم،دوست عزیز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ;)

- - -ویرایش - - -



بله.مرگ استیو که جای خود داره.ولی به نظر من تاثیرگذارترین و احساسی ترین (نمیگم غم انگیزترین) صحنه ی کل سری،توی همون 5 بود و اونم صحنه ی رویارویی کریس و جیل در حضور وسکر بود.فکرش رو بکن.وسکر از صمیمیترین دوست کریس بر علیهش استفاده کرد.کاری کرد که کریس از درون نابود بشه.کسی که یک عمر در کنار کریس و در مقابل وسکر ایستاده بود،حالا در کنار وسکر و در مقابل کریس ایستاده بود.آدم روانی میشه خداییش.اونم بعد از 3 سال که فکر میکنی طرفت مرده و دیگه نمیبینیش.اونوقت یکهو اینجوری ببینیش.شاهکار بود واقعا.جالب اینجاست که اول قرار نبوده همچین صحنه ای باشه و کریس در همون محفظه ای که خالی بود،جیل رو پیدا میکنه و بعد باهم میرن به کمک شوا که توسط اکسلا اسیر شده بود.ولی بعدا داستان عوض شد و بحث کنترل جیل و مبارزش با کریس به داستان اضافه شد که واقعا هم تکون دهنده بود.جالبتر اینکه از نظر من،بهترین آهنگ کل سری هم مال همون مبارزه بود.کلا از همه لحاظ تک بود.واقعا داستان 5 از همه لحاظ بی نظیر و یک سر و گردن بالاتر از سایر نسخه های سری بود!



.فی الواقع این تناقضات بودن که داستان رو جالب کردن...اصن همون لحظه که نقاب جیل برداشته میشه منم که بازیکن بودم شوکه شدم و بعدش چهره کریس رو نشون میده که واقعا شکسته شد وگرنه اگه همون طرح اولیه که واقعا مثل الان اینقدر داستان جنجالی و هیجان آور نبود..همون مرگ جیل تاثیر بدی روی روحیات کریس به وجود اورده بود کریس بر ها و بارها سر مزار جیل میرفت بعدش بد تر از اون یعنی ازمایشات روی جیل و تغییر فتارشو ببینه! ببینه دوست و یارش حالا رفته توی جبهه دشمن اونم نه بصورت اختیاری بلکه بصورت اجبار محض! اصن نمیدونسته جیل مثه اول میشه یا نه! واقعا جنجالی بود
 
آخرین ویرایش:

esmael

کاربر سایت
May 7, 2013
248
نام
اسماعیل
آرمین قبول دارم نسخه 5 هم صحنه های احساسی داشت .ولی واسه من کدورنیکا جذابیت دیگه ای داره.شاید بخاطر اینه که کد ورنیکا اولین تجربه من بوده.و این باعث میشه حس خاصی بهش داشته باشم که این حس طبیعتا به نسخه 5 کمتر باشه.دلیل دوم اینه که کد ورنیکا در یه جزیره بسیار وحشتانک که حتی وزش باد هم صدای زامبیها رو به گوش میرسونه و لول دیزاین بازی مثل نسخه 1و2و3 اینقدر عالیه که انگار محیط بازی زنده هست داره باهات حرف میزنه.یعنی داستان بیشتر از طریق محیط بازی روایت میشه. اگرچه قبول دارم با توجه به اشاراتی که شما و نیما کردی صحنه مواجه شدن کریس بعد از چندین سال با جیل یکی از عالیترین صحنه ها بحساب میاد.ولی من از همون اول که نسخه 5 رو شروع کردم و عکس جیل رو توی گوشی و مانیتور دیدم .شناختمش! یعنی قبل از اینکه به اون صحنه مواجه شدن کریس با جیل در کنار وسکر برسم برام کاملا آشکار شد که این فرد ناشناس نقاب دار که هر از گاهی توی صحنه های بازی ظاهر میشد خود جیله! واسه همین قبل از اینکه وسکر نیاز باشه اون شنل رو از پیشانی جیل بالا بکشه من فهمیده بودم که این شخص جیله.! این صحنه اگه جوری طراحی میشد که به هیچ وجه متوجه نشیم که اون فرد نقاب دار واقعا خود جیله و وقتی وسکر اون شنل رو بالا میکشه یهویی جیل رو بشناسیم اون وقت این صحنه واقعا شوکه کننده و تاثیر گذار میشد! من از این تعجب میکنم چطور کریس عکس جیل رو قبلا توی مانیتور و اون صفحه پی دی افش دید و چهره جیل هم براش شناخته شد بود ولی وقتی توی صحنه رویارویی شون .وقتی کریس به نقاب جیل شلیک میکنه و نقاب از بین میره بازم کریس متوجه چهره جیل نمیشه! و حتما بایستی وسکر اون شنل رو هم برداره. ولی بدون در نظر گرفتن این بازم میشه گفت این صحنه جزو بهترین صحنه های RE هست.
 
آخرین ویرایش:

Nima Redfield

کاربر سایت
Mar 14, 2013
741
نام
Nima
Nima
نیما گفتی مرگ سرا جالب بود و این حرف بخاطر من زدی ممنون ؛ولی خودم می دونم لویس انچان طرفدار ی نداره ؛نه یه قهرمان هس نه خواهد بود یه شخصیت گمنام و ابهام آمیز هس؛کلا من بخاطر خصوصیات اخلاقی ش هس که ازش خوشم میاد اون صحنه ی بسته شدن لیون و سرا حالا حالا ها از یادم فراموش نمیشه
حالا بگذریم آقا من این گلد ادیشن تموم کردم حدود دو ماه پیش ؛حصرت من از اینکه چرا کپ کام Evil 5 مثل Gold Edition نساخت عالی بود بعد از اون مرحله چالش برانگیز رسیدم به صحنه‌ای محبوب خودم رویایی باوسکر ؛و لحظه ی سقوط جیل ولنتاین ؛دیدم تو وNero ازاین صحنه یاد کردین من نگفتم چون این صحنه بیشتر احساسی هس و جنبه فداکاری داره وگرنه این صحنه محبوب ترین صحنه برام هس حالا یه صحنه هس که کسی اشاره نکرد اون جا درمحیطی هستیم که پر از محفظه هس یکی از محفظه ها اروم به طرف کریس میاد و درش باز میشه، نگاه های اندوه بار کریس هنگام باز شدن محفظه عواطف آدم بر انگیزه....
کلا صحنه هایاحساسی زیاد هس درآخر ماندگار ی یه فرانچایز به صحنه هایی هس که در ذهن و قلب مخاطبش به یادگار میذاره

esmael
مرگ اولین زامبی ها!حالا مرگ اولین زمانی انقدر دردناک بود مرگ آخرین زامبی چطور خواهد بود دی

از همه عزیزانی که نظرشون گفتن سپاسگزاری میکنم.

[FONT=&amp]خواهش عزیزم.سرا جان،نظرم رو درباره ی لوئیس جدی گفتم.واقعا اون اتفاق برای همچین شخصیتی لازم بود.بله.شحصنه ی سقوط جیل هم عالی بود.کلا گلد ادیشن از همه لحاظ عالی کار شده بود و حتی ضعفی که 5 در آتمسفر و روند بازی داشت رو هم جبران کرده بود و باعث شد که یک [/FONT]DLC[FONT=&amp] کوتاه،خودش به تنهایی تبدیل به یک بازی کامل و ماندگار بشه![/FONT]

- - -ویرایش - - -

منم ازت ممنونم نیما! همواره دیدم کاملا منطقی و با استدلال با مسائل برخورد کردی و برای نشون دادن مسائل اساسی از هیچ راهی مضایقه نکردی! با اینکه کلی اطلاع داشتی هیچوقت کسی رو بخاطر اینکه دیرتر رفته سر بازی نفهم ندونستی و هرجایی که ایراد فکری داشته باشه کمک کردی...همواره تو هم یکی از دوستان خوب و قابل اعتماد من هستی
عه عه عه! مرگ استیو! راستی
هیچوقت هیچ بی.او.دبلو رو ندیده بودم که بتونه بخاطر احساسات بر اون حالتش غلبه کنه و بازم به کلر کمک کنه! حت گیر افتادنش از بد انسیش بود و بعد مجبور شد پدر خودشو بکشه! مادرشم جلو چشماش مرد!واقعا زندگی غمگینی داشت!
اسی با قسمت دوم موافق نیستم واقعا احساسی ترین صحنه ها داخل 5 بود احساسات کریس نسبت به جیل رو بطرز خیلی زیبایی بدون دخالت مسائل هندی نشان داد! بگذریم از اینکه کریس احساستشو به راحتی ابراز نمیکنه و با توجه به روحیات اون کاملا قابل توجیه.با جیل دوستی نزدیکی داشت و بعد مرگ جیل ضربه ی سختی بهش وارد شد و به نوبه ای سرد شده بود "اوایل بازی" ولی بعد دیدن عکس جیل انگار دوباره روحیه مبارزه رو پیدا کرد بطوریکه به شوا میگه بره و باقی ماموریت رو خودش میره و شوا قبول نکرد و ... بقیه اشارات رو هم نیما کرد..




.فی الواقع این تناقضات بودن که داستان رو جالب کردن...اصن همون لحظه که نقاب جیل برداشته میشه منم که بازیکن بودم شوکه شدم و بعدش چهره کریس رو نشون میده که واقعا شکسته شد وگرنه اگه همون طرح اولیه که واقعا مثل الان اینقدر داستان جنجالی و هیجان آور نبود..همون مرگ جیل تاثیر بدی روی روحیات کریس به وجود اورده بود کریس بر ها و بارها سر مزار جیل میرفت بعدش بد تر از اون یعنی ازمایشات روی جیل و تغییر فتارشو ببینه! ببینه دوست و یارش حالا رفته توی جبهه دشمن اونم نه بصورت اختیاری بلکه بصورت اجبار محض! اصن نمیدونسته جیل مثه اول میشه یا نه! واقعا جنجالی بود

[FONT=&amp]نظر لطفته،آرمین جان.من همیشه وظیفه ی خودم دونستم و میدونم که همه رو با واقعیت این داستان عظیم و بی مانند آشنا کنم.با مسائلی که درباره ی استیو و جیل اشاره کرده هم کاملا موافقم.توضیحات کامل ترش رو هم خودت دادی.دیگه نیازی نیست که من چیزی بهشون اضافه کنم![/FONT]

- - -ویرایش - - -

آرمین قبول دارم نسخه 5 هم صحنه های احساسی داشت .ولی واسه من کدورنیکا جذابیت دیگه ای داره.شاید بخاطر اینه که کد ورنیکا اولین تجربه من بوده.و این باعث میشه حس خاصی بهش داشته باشم که این حس طبیعتا به نسخه 5 کمتر باشه.دلیل دوم اینه که کد ورنیکا در یه جزیره بسیار وحشتانک که حتی وزش باد هم صدای زامبیها رو به گوش میرسونه و لول دیزاین بازی مثل نسخه 1و2و3 اینقدر عالیه که انگار محیط بازی زنده هست داره باهات حرف میزنه.یعنی داستان بیشتر از طریق محیط بازی روایت میشه. اگرچه قبول دارم با توجه به اشاراتی که شما و نیما کردی صحنه مواجه شدن کریس بعد از چندین سال با جیل یکی از عالیترین صحنه ها بحساب میاد.ولی من از همون اول که نسخه 5 رو شروع کردم و عکس جیل رو توی گوشی و مانیتور دیدم .شناختمش! یعنی قبل از اینکه به اون صحنه مواجه شدن کریس با جیل در کنار وسکر برسم برام کاملا آشکار شد که این فرد ناشناس نقاب دار که هر از گاهی توی صحنه های بازی ظاهر میشد خود جیله! واسه همین قبل از اینکه وسکر نیاز باشه اون شنل رو از پیشانی جیل بالا بکشه من فهمیده بودم که این شخص جیله.! این صحنه اگه جوری طراحی میشد که به هیچ وجه متوجه نشیم که اون فرد نقاب دار واقعا خود جیله و وقتی وسکر اون شنل رو بالا میکشه یهویی جیل رو بشناسیم اون وقت این صحنه واقعا شوکه کننده و تاثیر گذار میشد! من از این تعجب میکنم چطور کریس عکس جیل رو قبلا توی مانیتور و اون صفحه پی دی افش دید و چهره جیل هم براش شناخته شد بود ولی وقتی توی صحنه رویارویی شون .وقتی کریس به نقاب جیل شلیک میکنه و نقاب از بین میره بازم کریس متوجه چهره جیل نمیشه! و حتما بایستی وسکر اون شنل رو هم برداره. ولی بدون در نظر گرفتن این بازم میشه گفت این صحنه جزو بهترین صحنه های RE هست.

[FONT=&amp]بله خب.قطعا هر کسی با هر نسخه ای که شروع کنه،براش جذابیت و حس نوستالوژی بیشتری داره.کلا جایگاهش از سایر نسخه ها (حتی بهترین نسخه) متمایز میشه.البته در مورد کد ورونیکا حتی اگه با اون هم شروع نمیکردی،بازم حرفت درست بود.چون واقعا داستانش از همه لحاظ شاهکار بود و من خودم همیشه گفتم تنها داستان سری که میتونه با داستان 5 رقابت کنه،همین کد ورونیکا هست.در مورد زندگی استیو هم واقعا کامل و زیبا توضیح دادی.واقعا سرگذشت دردناکی داشت و سرنوشت دردناک تری.در مورد محسط کد ورونیکا و اون جزیره هم کاملا باهت موافقم.اتفاقی که میتونست توی رولیشنز 2 هم تکرار بشه.ولی متاسفانه کمبود بودجه ی کپکام از یک سو و عجله برای ریلیز بازی از سوی دیگه باعث شد که اهمالات و سهل انگاری های زیادی چه در داستان و چه در گیم پلی این بازی صورت بگیره.نسخه ای که میتونست از لحاظ داستان با 5 برابری کنه و حتی از لحاظ آتمسفر و گیم پلی هم خیلی بهتر از اون باشه.واقعا افسوس![/FONT]​
[FONT=&amp]در مورد جیل هم بله.از همون ابتدا برای تمام فن های اصیل و حرفه ای سری کاملا تابلو بود که کیه.ولی این موضوع حداقل برای من یکی،چیزی از جذابیت و تاثیرگذاری اون صحنه کم نکرد.چون داستان واقعا زیرکانه و حساب شده کار شده بود.واقعا کاش باز هم از همون نویسنده استفاده میشد.حداقل برای رولیشنز 2 که قرار بود مکملی بر پایان خط اصلی داستان و سرنوشت الکس وسکر باشه!

در کل از تمام دوستان متشکرم و واقعا خوشحالم که هنوز هم کسانی در تاپیک حضور دارند که طرز فکر و نگرش کاملا منطقی و درستی نسبت به داستان این سری دارند و میشه منطقی و اعصاب راحت باهشون بحث کرد.واقعا از همتون سپاسگذارم!
[/FONT]
 

19Rodar

کاربر سایت
Dec 28, 2011
2,876
نام
فرشاد
دوستان و اساتید ایول باز عزیز

بعد از مدتها و بعد از تجربه اویل 1 تا 6 امروز Resident Evil: Revelations 2 رو از استور لایو خریدم و قسمت اول رو دارم بازی میکنم.خواستم اولا نظر چند نفر دیگه اویل باز رو در مورد این نسخه بدونم و به نظرتون چقدر بازی به سری کلاسیک وفادار بوده ؟ و اما داستانش ! من تا الان و این جای کار شیفته داستان و لوکیشن و محیط بازی شدم بخصوص داستان بازی.این دختر بری رو من شناختی ازش ندارم میشه کمی برام معرفی کنین:d دیدن کلیر هم بعد از مدتها واسم خیلی رویایی بود:x
 

NERO TURBO

into the Dark city
کاربر سایت
Jun 3, 2011
641
نام
Armin
آرمین قبول دارم نسخه 5 هم صحنه های احساسی داشت .ولی واسه من کدورنیکا جذابیت دیگه ای داره.شاید بخاطر اینه که کد ورنیکا اولین تجربه من بوده.و این باعث میشه حس خاصی بهش داشته باشم که این حس طبیعتا به نسخه 5 کمتر باشه.دلیل دوم اینه که کد ورنیکا در یه جزیره بسیار وحشتانک که حتی وزش باد هم صدای زامبیها رو به گوش میرسونه و لول دیزاین بازی مثل نسخه 1و2و3 اینقدر عالیه که انگار محیط بازی زنده هست داره باهات حرف میزنه.یعنی داستان بیشتر از طریق محیط بازی روایت میشه. اگرچه قبول دارم با توجه به اشاراتی که شما و نیما کردی صحنه مواجه شدن کریس بعد از چندین سال با جیل یکی از عالیترین صحنه ها بحساب میاد.ولی من از همون اول که نسخه 5 رو شروع کردم و عکس جیل رو توی گوشی و مانیتور دیدم .شناختمش! یعنی قبل از اینکه به اون صحنه مواجه شدن کریس با جیل در کنار وسکر برسم برام کاملا آشکار شد که این فرد ناشناس نقاب دار که هر از گاهی توی صحنه های بازی ظاهر میشد خود جیله! واسه همین قبل از اینکه وسکر نیاز باشه اون شنل رو از پیشانی جیل بالا بکشه من فهمیده بودم که این شخص جیله.! این صحنه اگه جوری طراحی میشد که به هیچ وجه متوجه نشیم که اون فرد نقاب دار واقعا خود جیله و وقتی وسکر اون شنل رو بالا میکشه یهویی جیل رو بشناسیم اون وقت این صحنه واقعا شوکه کننده و تاثیر گذار میشد! من از این تعجب میکنم چطور کریس عکس جیل رو قبلا توی مانیتور و اون صفحه پی دی افش دید و چهره جیل هم براش شناخته شد بود ولی وقتی توی صحنه رویارویی شون .وقتی کریس به نقاب جیل شلیک میکنه و نقاب از بین میره بازم کریس متوجه چهره جیل نمیشه! و حتما بایستی وسکر اون شنل رو هم برداره. ولی بدون در نظر گرفتن این بازم میشه گفت این صحنه جزو بهترین صحنه های RE هست.

اسی منم این موضوع رو قبول دارم و تو هر نظر سنجی ازم بپرسن کدوم اویل از همه لحاظ بهتره بی شک میگم کد ورونیکا! داستان ترکیبی از ترس،احساسات و هیجان بود! گیم پلیش هم بی نظیر بود با 20 تا گلوله باید کلی اتاق رو میرفتی و بعدش یه زامبی یهویی جلوت سبز میشد جونت هم با 5 تا حمله زامبی تموم بود. وقتی وارد اتاق سیو یشدی اون موسیقیش باعث در رفتن خستگیت و انگیزه برای ادامه بازی داشت بازی دارای 5 چلنج نسبتا سخت بودک
  1. رویارویی برای بار دوم با تایرنت
  2. رویارویی با پدر الکسیا اشفورد
  3. فرار از استیو
  4. رویرویی با الکسیا برای بار اول (بدون مگنوم و تیرکمان بی.او دبلو)
  5. مرحله پایانی
البته بگم شوا هم متوجه شده بود (یجورایی مشکوک بود) این فرد جیله با توجه به عبارتی که گفت :هی صبر کن این...(با دیدن جیل نقابدار) خب میخواست بگه این جیله دیگه نگفت! البته میشه گفت خیلیا فهمیده بودن این طرف کیه...اما نحوه صحنه چینیها و قرار گرفتن اون در برابر کریس واقعا زیبا طراحی شده بود و نویسنده بطرز خیلی زیبایی داستان رو جلو برد و از تک تک کاراکتر ها از وسکر تا اروینگ به زیباییتمام استفاده کرد. نکته دوم در مورد شنل جیل بود اون موقع تقریبا باید کریس میشناختش حتی توی 4 همچین صحنه ای دیدیم لیان ایدا رو با عینک نشناخت!
 

esmael

کاربر سایت
May 7, 2013
248
نام
اسماعیل
اره جای یه نویسنده خوب و کاربلد توی کپکام خالیه. همانند نویسنده که سناریو های نسخه 5 رو شکل داد و به داستان کلی تسلط خوبی داشت.احتمالا همتون میدونین که نسخه 5 سه بار ساخته و به دور انداخته شد تا نسخه ای که ما الان داریم ساخته بشه!
ولی الان دیگه همش میخوان در عرض یه سال یا کمتر بازی رو با عجله رلیز کنن تا مبادا سود دهیشون کاهش پیدا کنه!
بابا ما اصلا دیگه رزیدنت اویل اصیل که واقعا ترسناک باشه نمیخواهیم(یعنی پیشکش) حد اقل روی داستان بازی یکم بیشتر کار کنین:d

خب دختر بری که اسمش مویرا هست اولین بار اسمشم توی فایلهای ریمیک اومده.اگه خود بازی رو تا اخر بری کاملا میشناسیش.اگه بیشتر توضیح بدیم شاید مزه بازی از بین بره.
در ضمن اونایی که رولیشنز 2 رو هنوز بازی نکردن پیشنهاد میشه بازی رو از استیم بخرن نه اینکه دیسک کرک شده رو از فروشگاها تهیه کنن .چون این طوری بازی کیفیت خوبی نداره.من خودم دو بار دیسک بازی رو تهیه کردم ولی فقط اپیزود اول بازی رو داشت!
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
Nima
اهالی فن و فن های اهل دل این جور حرکت ها به من نیومده ؛ ولی میخوام نظرتان درباره غم انگیزترین و دردناکترین صحنه‌ای که تو Resident Evil تجربه کردین بدونم باسپاس.
برا من خب فک کنم احتیاجی نباشه بگم مرگ لویس برام فاجعه محسوب میشه؛یه جورایی تمام شدن یه احساسی که تازه کشفش کردی :sad::sad:
دقیقا درکت میکنم جناب سرا ... یه چیزی مثل یه نوجوون با یه استعداد بزرگ که تو عنفوان جوانی تو حاشیه ی یه جنگ قرون وسطایی کشته میشه و هیچ اسمی تو تاریخ ازش نمیمونه!
 

BEHZAD WESKER

کاربر سایت
Jan 13, 2014
2,053
نام
بهزاد
رزیدنت اویل یک بازی ناب و خاص هست. بازی که به شدت بر روی شخصیت ها مانور میده. صحنه های احساسی ، هیجانی کم تو این بازی نیست. اصلا جدای از این حرف ها من همیشه تحت تاثیر کات سین ها سری رزیدنت اویل بودم.

از این نظر رزیدنت اویلا به همراه متال گیر جزو تاپ ترین بازی ها از نظر کیفیت کات سین ها هستند

میدونید که میکامی نخستین شخصی هست که به بازی های رایانه ای فرم سینمایی داد. تا قبل از رزیدنت اویل بازی نبود که به این شکل روایت بشه.

علاوه بر این شخصیت پردازی های رزیدنت اویل جزو بهترین های این صنعت گیم است. حتی شخصیتی چون سدلر تو قسمت 4 به قدری خوب کار شده که من تمام حرکات و رفتارهاش را یادم هست.

هنوز زانو زدن جک کراوزر را در مقابل سدلر یادم نرفته است.

اما راجع به بهترین صحنه حرف های متفاوتی میشه زد.

به نظر من در رزیدنت اویل کد ورونیکا رویارویی البرت وسکر و الکسیا اشفورد هنگامی که کریس وارد قصر میشه دیدنی کار شده است. انجا البرت مشخص که توانایی برخورد با الکسیا را نداره اما به طرز حیرت انگیزی بر روی دیوارها راه میره و با مشت به صورت الکسیا میزنه. یک جورایی انجا به کریس هم کمک میکنه.

دومین صحنه به نظر من رویارویی لیون و جک کراوزر تو قسمت 4 بود. میتونم بگم یکی از بهترین مبارزه های تاریخ بازی رایانه ای بود. فراموش نشدنی هست
 
آخرین ویرایش:

19Rodar

کاربر سایت
Dec 28, 2011
2,876
نام
فرشاد
بررسی کوتاه بازی Resident evil revelation 2


ویدویی بررسی کوتاه بازی توسط خودم:)
بازی Resident evil revelation 2 چند ماهی است که برای کنسولهای نسل هفتم و هشتم منتشر شده است.در این ویدئو 2 دقیقه ای کوتاه دقایقی از گیم پلی بازی بر روی Xbox one نمایش داده می شود که توسط خودم اجرا و شخصا به محتویات بازی اشاره میکنم.
 

Silent fans

Stay lostdata
کاربر سایت
Jan 6, 2013
502
نام
Sera
Nima
دقیقا نیما این نیم ساعت برام یه رزیدنت اویل بود ؛هوای تاریک ؛غرش رد و برق و انعکاسش روی شیشه عینک وسکر همه هنرمندانه چیده شدن ؛کاشه این یه بازی کامل بود یعنی شماره دار نبود عنوانی بود اون وقت خیلی بیشتر میتونستن رو بازی مانور بدن ولی حیف که اتفاق افتاده بود و کاریش نمی کرد خیلی دوس دارم جیل و کریس تو یه عنوان قرار بگیرن نه کنار هم درس به مثل Evil 1 امیدوار م این اتفاق بیفته من پارتنر نمی خوام
Esmael
من میگم وقط داستان نباید ارزش باشه باید به گیمپلی هم اهمیت داد رزیدنت قبل اینکه یه داستان باشه یه گیم هست داستان میشه بصورت رمان آورد اما گیم نمیشه فقط با داستان پیش برد مخصوصا Evil که گیمپلی و داستان در تعامل با هم هستن مخصوصا کلاسیک ها
Mario
بهتر از این جمله ای گفتی نمیشد گفت
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر