بحث و تبادل نظر در مورد سری Resident Evil

Nima Redfield

کاربر سایت
Mar 14, 2013
741
نام
Nima
تفاوت جایگاه کلیر ردفیلد و بری برتون در داستان رولیشنز 2

[FONT=&amp]
من تمام حرفای علی عزیز در مورد ابهامات داستان و هندی تموم شدنش و....رو کاملا قبول دارم.فقط درباره ی اینکه چه کسی نقش اول داستانه،باید یک سری مسائلی رو مطرح کنم[/FONT]:

[FONT=&amp]مسئله اینجاست که داستان بازی اصلا سر بری نیست.الکس خودش قهرمان داستان رو انتخاب و وارد داستان کرد.اصلا از مدتها قبل،روی کلیر تحقیق کرده بود و خودش هم اینو صراحتا توی فایل ها میگه.نه بری میدونست الکس کیه و نه الکس با بری کاری داشت.بری فقط یک ماجرای شخصی اون وسط داشت.حتی این کلیر بود که در طول داستان،کلا با الکس طرف بود.بری فقط بعد از خودکشی الکس باهش طرف بود.یعنی با الکس هیولا شده روبرو شد.اصلا اون حالت الکس مهم نبود.فقط واسه گیم پلی بود.به قول خودت،خودش میخواست که بمیره.الکس در حالت انسانی،کلا با کلیر در ارتباط بود و حتی جلوی چشمان اون هم خودکشی کرد.تنها دلیلی که میشد بری رو مهمتر فرض کنم ناجی بودنش بود که ممکن بود از آخر کلیر و مویرا رو نجات بده (مشابه کاری که کریس در کد ورونیکا انجام داد.) ولی در نهایت این کلیر بود که مویرا،ناتالیا و حتی خود بری رو نجات داد.پس از این لحاظ هم کلیر مهمتره[/FONT]!

[FONT=&amp]حتی اگه حالت هیولایی رو هم حساب کنیم بازم کلیر کشتش.اینکه کلیر در گیم پلی اپیزود 4 نقش کمرنگ تری نسبت به بری داشته که ملاک نیست.اینکه مثلا بری میگه الکس مال منه یا قبل از رسیدن کلیر با الکس مبارزه میکرده و.....اصلا مهم نیست.اینا فقط به خاطر جذابتر شدن داستان و هندی شدنش هستند.وقتی که کلیر خودش کار الکس رو تموم میکنه،این مسائل دیگه هیچ ارزشی ندارن.مهم اینه که کپکام از همون ابتدا میخواسته پرونده ی الکس توسط کلیر بسته بشه.حالا قبلش هر اتفاقی که میخواد بیفته.چون کپکام هم مثل من و شما،کاملا از تفاوت جایگاه کلیر و بری در داستان کلی سری آگاهه.جالبه که حتی موقع شروع مبارزه ی نهایی با الکس،صحنه اول روی کلیر توی هلیکوپتر شروع میشه و اون قابل بازیه.یعنی خود بازی قهرمان اصلی و کسی که باید به اون مبارزه پایان بده رو مشخص کرده.فقط وقتی الکس که میره یک جای سر بسته،به ناچار با بری میریم.تازه اونم واسه ی[/FONT] [FONT=&amp]اینکه از تونل بکشونش بیرون تا کلیر بتونه ببینش[/FONT].[FONT=&amp]بری تا صبح هم که الکس رو بزنه هیچیش نمیشه.چون این کلیره که باید کارو تموم کنه[/FONT].[FONT=&amp]باز جالب تر اینجاست به محض اینکه بری از تونل میکشونش بیرون،صحنه باز خود به خود میره روی کلیر.یعنی اصل داستان اونه و خودش باید کار رو تموم کنه.از آخر هم که همینطور میشه و تیر خلاص رو خود کلیر میزنه[/FONT].[FONT=&amp]در واقع کسی که خود الکس انتخابش میکنه،خودش کار الکس رو تموم میکنه.درستش هم همینه.اگه بری میکشتش اصلا بی معنی میشد[/FONT]!

حتی اگه به قول علی عزیز بگیم که حالت هیولایی الکس مهم نبوده و کلیر فقط به یک جسد شلیک میکرده،پس این قضیه (مبارزه با الکس و.....) برای بری هم نباید مزیت فرض بشه.چون با این دیدگاه،کلیر حداقل از ابتدا با حالت انسانی الکس طرف بوده و فقط اون دم آخر حالت هیولایی الکس رو میکشه.ولی بری از همون اول،فقط با یک جسد طرف بوده.به عبارت دیگه اگه قرار باشه که حالت انسانی کلیر رو در نظر بگیریم که کلا با کلیر طرف بوده و از اول تا آخر برای کلیر رجز میخونده و حتی در نهایت هم که جلوی چشمان کلیر خودکشی میکنه.اگر هم قرار باشه که حالت هیولایی الکس رو به رسمیت بشناسیم و ملاک در نظر بگیریم که بازم کلیر اونو میکشه.یعنی از هر لحاظ که حساب کنیم،اولویت الکس با کلیره نه بری.یعنی اگه ملاکمون گره داستانی با الکس و کشتنش و....باشه،قطعا کلیر قهرمان اصلی داستانه!

[FONT=&amp]به خاطر ناتالیا هم نمیشه گفت بری اصلیه.کلیر به هر حال کسی بود که الکس اصلی رو کشت.ناتالیا هرچی باشه یک کپی از الکسه،نه خودش.الکس اصلی که اسپنسر بزرگش کرد و تراسیو رو اسیر کرد و....همونی بود که کلیر کشتش.چه حالت انسانیش و چه حالت هیولاییش که با کلیر و یا حداقل،جلوس چشمان کلیر تموم شد.هیچ راهی نیست که مرگ الکس رو (از هر لحاظ) به بری نسبت بدیم.کلیر قطعا نقش اول داستانه[/FONT].[FONT=&amp]حتی ممکنه که داستان ناتالیا اصلا هیچوقت ادامه داده نشه.واقعا نمیخوام ناامیدتون کنم.ولی واقعیت اینه که این باز گذاشتن آخر داستان،تقریبا یکجور امضاء برای تیم سازنده ی رولیشنزها محسوب میشه.آخر رولیشنز 1 هم یک ابهام بسیار بزرگ در داستان جسیکا و ریموند ایجاد شد و جالب اینجاست که هیچوقت بهش پرداخته نشد.ممکنه که جریان ناتالیا هم همینطوری باشه.ممکنه که اون صحنه ی آخر بازی،فقط برای جذابیت بیشتر داستان و نوعی امضاء برای سازندگان بازی باشه.اگه اینجوری باشه که کلا کلیر پرونده ی الکس رو بسته.چون در حال حاضر،تنها دلیل اهمیت بری اینه که ناتالیا رو در خونه داره.هرچند حتی اگه داستان ناتالیا ادامه هم پیدا کنه،بازم در داستان رولیشنز 2 (به ادامش کاری ندارم) کلیر نقش اول داستانه،اونم با اختلاف بسیار زیاد از بری[/FONT]!

البته بحثم به هیچ عنوان سر این نیست که بری اصلا مهم نیست.ولی خب از هر لحاظ که حساب کنیم و هر جنبه ی داستان رو که در نظر بگیریم،اصل داستان رولیشنز 2 سر کلیره.بری فقط قرار بود یک ناجی باشه که همونم نشد.اهمیت اصلی بری در مراقبت از ناتالیا و همچنین نگهداری از اون بعد از وقایع بازی هست که اونم معلوم نیست ادامه داده بشه یا نه.در واقع اهمیت بری بیشتر نسبت به آینده است،نه خود داستان رولیشنز 2.البته در خود بازی هم به خاطر حفاظت از ناتالیا قطعا مهمه.ولی خب بدون شک نقش اول داستان کلیر ردفیلد است!!!!!!!!!!!!

با تشکر!
 
آخرین ویرایش:

NERO TURBO

into the Dark city
کاربر سایت
Jun 3, 2011
641
نام
Armin
Remake HD Remaster رو همین اواخر تموم کردم. اعضای تیم حتی زحمت یک رندر دوباره از تصاویر بک گراند رو به خودش نداده بود! دقیقا همون رندرها با یکم دست‌کاری!


نکته‌ی دیگه هم که باعث رنجش مردم و افت امتیاز Remake HD شده بود، نحوه کنترل بود. خیلی قشنگ گند زده شد به بازی. کنترل جدید برای دریبل زدن زامبی‌ها عالی بود اما وقتی زوایای دوربین هر ده متر زمین تا آسمون عوض می‌شه، شد یک فاجعه. توی نقدها از زاویه دوربین انتقاد می‌شه اما ایراد از کنترل جدید بود. تا ته یه سالن می‌ری و در ادامه با دو تا تغییر در زاویه متوجه می‌شی برگشتی جای اول. جایی که دو تا دیوار بهم نزدیک می‌شن و باید به سرعت اقدام کرد، شاید منجر به کوبیدن سر به دیوار بشه! برای این سبک، فقط تنک کنترل جواب می‌ده. تنک کنترل هم هست، اما از ابتدا روی کنترل جدید تنظیم شده و کسی نمی‌دونه اصل ماجرا کجاست!


کنتل جیدش که واقعا رو مخ بود حتی به حدی دیوونم کرده بود که میخواستم کلا بازی رو پاک کنم اما وقتی رو تنظیمات رفتم دیدم کنتلر بصورت اورجینال (منظورم کنترل تیپ کلاسیک بود...با کلی خوشحالی کنترل رو درست کردم و ادامه بازی رو رفتم ولی خداییش کنترل جدید پیشفرض واقعا رو مخ بود اخه این شیوه کنترل هم برای این تیپ دوبین نبود
کلا کپکام با عضه کردنش کار درستی کرد تا یخورده طرفدارای جدید دوستدار جنگ کریس و لیان بفهمن اصن اصل قضیه چی هست
امیدوارم re 2 هم با رفع مشکلات قبلی عرضه بشه
 

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
کنتل جیدش که واقعا رو مخ بود حتی به حدی دیوونم کرده بود که میخواستم کلا بازی رو پاک کنم اما وقتی رو تنظیمات رفتم دیدم کنتلر بصورت اورجینال (منظورم کنترل تیپ کلاسیک بود...با کلی خوشحالی کنترل رو درست کردم و ادامه بازی رو رفتم ولی خداییش کنترل جدید پیشفرض واقعا رو مخ بود اخه این شیوه کنترل هم برای این تیپ دوبین نبود
کلا کپکام با عضه کردنش کار درستی کرد تا یخورده طرفدارای جدید دوستدار جنگ کریس و لیان بفهمن اصن اصل قضیه چی هست
امیدوارم re 2 هم با رفع مشکلات قبلی عرضه بشه

گذاشتن این کنترل روی بازی فقط یه دلیل داره: حتی نیم ساعت بازی نکردن! چن‌تا زامبی و باس دریبل دادن و خوششون اومده. الان همه فکر می‌کنن مشکل از زاویه دوربین سری کلاسیکه! وقتی زوایا به این شدت هر ده متر عوض می‌شه جز تنک کنترل هر حرکت دیگه احمقانست. باید بدونی هر زاویه‌ای بود، جلو رو نگه داری کاراکتر به سمتی که روش به اونه حرکت می‌کنه. نه جلوی این زاویه بشه چپ یا راست تو زاویه بعدی!
تمامش برای وقت کم بود.



تفاوت جایگاه کلیر ردفیلد و بری برتون در داستان رولیشنز 2

[FONT=&amp]
من تمام حرفای علی عزیز در مورد ابهامات داستان و هندی تموم شدنش و....رو کاملا قبول دارم.فقط درباره ی اینکه چه کسی نقش اول داستانه،باید یک سری مسائلی رو مطرح کنم[/FONT]:

[FONT=&amp]مسئله اینجاست که داستان بازی اصلا سر بری نیست.الکس خودش قهرمان داستان رو انتخاب و وارد داستان کرد.اصلا از مدتها قبل،روی کلیر تحقیق کرده بود و خودش هم اینو صراحتا توی فایل ها میگه.نه بری میدونست الکس کیه و نه الکس با بری کاری داشت.بری فقط یک ماجرای شخصی اون وسط داشت.حتی این کلیر بود که در طول داستان،کلا با الکس طرف بود.بری فقط بعد از خودکشی الکس باهش طرف بود.یعنی با الکس هیولا شده روبرو شد.اصلا اون حالت الکس مهم نبود.فقط واسه گیم پلی بود.به قول خودت،خودش میخواست که بمیره.الکس در حالت انسانی،کلا با کلیر در ارتباط بود و حتی جلوی چشمان اون هم خودکشی کرد.تنها دلیلی که میشد بری رو مهمتر فرض کنم ناجی بودنش بود که ممکن بود از آخر کلیر و مویرا رو نجات بده (مشابه کاری که کریس در کد ورونیکا انجام داد.) ولی در نهایت این کلیر بود که مویرا،ناتالیا و حتی خود بری رو نجات داد.پس از این لحاظ هم کلیر مهمتره[/FONT]!

[FONT=&amp]حتی اگه حالت هیولایی رو هم حساب کنیم بازم کلیر کشتش.اینکه کلیر در گیم پلی اپیزود 4 نقش کمرنگ تری نسبت به بری داشته که ملاک نیست.اینکه مثلا بری میگه الکس مال منه یا قبل از رسیدن کلیر با الکس مبارزه میکرده و.....اصلا مهم نیست.اینا فقط به خاطر جذابتر شدن داستان و هندی شدنش هستند.وقتی که کلیر خودش کار الکس رو تموم میکنه،این مسائل دیگه هیچ ارزشی ندارن.مهم اینه که کپکام از همون ابتدا میخواسته پرونده ی الکس توسط کلیر بسته بشه.حالا قبلش هر اتفاقی که میخواد بیفته.چون کپکام هم مثل من و شما،کاملا از تفاوت جایگاه کلیر و بری در داستان کلی سری آگاهه.جالبه که حتی موقع شروع مبارزه ی نهایی با الکس،صحنه اول روی کلیر توی هلیکوپتر شروع میشه و اون قابل بازیه.یعنی خود بازی قهرمان اصلی و کسی که باید به اون مبارزه پایان بده رو مشخص کرده.فقط وقتی الکس که میره یک جای سر بسته،به ناچار با بری میریم.تازه اونم واسه ی[/FONT] [FONT=&amp]اینکه از تونل بکشونش بیرون تا کلیر بتونه ببینش[/FONT].[FONT=&amp]بری تا صبح هم که الکس رو بزنه هیچیش نمیشه.چون این کلیره که باید کارو تموم کنه[/FONT].[FONT=&amp]باز جالب تر اینجاست به محض اینکه بری از تونل میکشونش بیرون،صحنه باز خود به خود میره روی کلیر.یعنی اصل داستان اونه و خودش باید کار رو تموم کنه.از آخر هم که همینطور میشه و تیر خلاص رو خود کلیر میزنه[/FONT].[FONT=&amp]در واقع کسی که خود الکس انتخابش میکنه،خودش کار الکس رو تموم میکنه.درستش هم همینه.اگه بری میکشتش اصلا بی معنی میشد[/FONT]!

حتی اگه به قول علی عزیز بگیم که حالت هیولایی الکس مهم نبوده و کلیر فقط به یک جسد شلیک میکرده،پس این قضیه (مبارزه با الکس و.....) برای بری هم نباید مزیت فرض بشه.چون با این دیدگاه،کلیر حداقل از ابتدا با حالت انسانی الکس طرف بوده و فقط اون دم آخر حالت هیولایی الکس رو میکشه.ولی بری از همون اول،فقط با یک جسد طرف بوده.به عبارت دیگه اگه قرار باشه که حالت انسانی کلیر رو در نظر بگیریم که کلا با کلیر طرف بوده و از اول تا آخر برای کلیر رجز میخونده و حتی در نهایت هم که جلوی چشمان کلیر خودکشی میکنه.اگر هم قرار باشه که حالت هیولایی الکس رو به رسمیت بشناسیم و ملاک در نظر بگیریم که بازم کلیر اونو میکشه.یعنی از هر لحاظ که حساب کنیم،اولویت الکس با کلیره نه بری.یعنی اگه ملاکمون گره داستانی با الکس و کشتنش و....باشه،قطعا کلیر قهرمان اصلی داستانه!

[FONT=&amp]به خاطر ناتالیا هم نمیشه گفت بری اصلیه.کلیر به هر حال کسی بود که الکس اصلی رو کشت.ناتالیا هرچی باشه یک کپی از الکسه،نه خودش.الکس اصلی که اسپنسر بزرگش کرد و تراسیو رو اسیر کرد و....همونی بود که کلیر کشتش.چه حالت انسانیش و چه حالت هیولاییش که با کلیر و یا حداقل،جلوس چشمان کلیر تموم شد.هیچ راهی نیست که مرگ الکس رو (از هر لحاظ) به بری نسبت بدیم.کلیر قطعا نقش اول داستانه[/FONT].[FONT=&amp]حتی ممکنه که داستان ناتالیا اصلا هیچوقت ادامه داده نشه.واقعا نمیخوام ناامیدتون کنم.ولی واقعیت اینه که این باز گذاشتن آخر داستان،تقریبا یکجور امضاء برای تیم سازنده ی رولیشنزها محسوب میشه.آخر رولیشنز 1 هم یک ابهام بسیار بزرگ در داستان جسیکا و ریموند ایجاد شد و جالب اینجاست که هیچوقت بهش پرداخته نشد.ممکنه که جریان ناتالیا هم همینطوری باشه.ممکنه که اون صحنه ی آخر بازی،فقط برای جذابیت بیشتر داستان و نوعی امضاء برای سازندگان بازی باشه.اگه اینجوری باشه که کلا کلیر پرونده ی الکس رو بسته.چون در حال حاضر،تنها دلیل اهمیت بری اینه که ناتالیا رو در خونه داره.هرچند حتی اگه داستان ناتالیا ادامه هم پیدا کنه،بازم در داستان رولیشنز 2 (به ادامش کاری ندارم) کلیر نقش اول داستانه،اونم با اختلاف بسیار زیاد از بری[/FONT]!

البته بحثم به هیچ عنوان سر این نیست که بری اصلا مهم نیست.ولی خب از هر لحاظ که حساب کنیم و هر جنبه ی داستان رو که در نظر بگیریم،اصل داستان رولیشنز 2 سر کلیره.بری فقط قرار بود یک ناجی باشه که همونم نشد.اهمیت اصلی بری در مراقبت از ناتالیا و همچنین نگهداری از اون بعد از وقایع بازی هست که اونم معلوم نیست ادامه داده بشه یا نه.در واقع اهمیت بری بیشتر نسبت به آینده است،نه خود داستان رولیشنز 2.البته در خود بازی هم به خاطر حفاظت از ناتالیا قطعا مهمه.ولی خب بدون شک نقش اول داستان کلیر ردفیلد است!!!!!!!!!!!!

با تشکر!

کلیر و مویرا با هم برای الکس مهم بودن. صحبت یه تحقیق روی تاثیرات عواطف بر ترس بود که به هر دلیلی انگار فقط اول بازی این تحقیق مهم بود و بعد الکس بهش بها نداد! برای الکس کلیر با مویرا معنا داشت. اونم نه یک معنای درست و حسابی. تست بودن. کلیر تا هر جا هم که در بازی پیش رفت زیر نظر الکس بود و انگار با نظارت و اجازه‌ی الکس می‌رفت. بین چهار شخصیت اول مهم‌ترین (از نظر داستانی)‌ بدون شک ناتالیا بود که از ابتدا یک قسمت از الکس رو درونش داشت. ناتالیا همراه کی بود؟
هیچ چیز خارج از برنامه‌ی الکس وسکر پیش نرفت و خودت قبول داری کلیر به یک جنازه شلیک کرد که خودش می‌خواست بمیره! پس این وسط، ناتالیا مهمه. ناتالیا از ابتدا با بری بود و بعد از بازی در خونه‌ی اون موند. یه قسمت از الکس، کل بازی کنار بری بود، و خود قدیمیش هم دشمن اصلی و هدف بری.
الکس بری رو هم می‌شناخته. نامش رو از سیستم BSAA در آورده بوده. فقط تست نبوده. که باز این شخصیت رو مهم می‌کنه. که کسی که الکس در موردش تحقیق کرده اما دور از دسترس می‌دیده خودش محل رو پیدا کرد و دست تنها پا شده اومده - شاید چون کسی قبولش نداشته. برای تست هم، مویرا و کلیر با هم مهم بودن؛ مویرا رو هم نمی‌شه از بری جدا دونست! کل داستان روی خونواده بری می‌چرخید که ناتالیا هم از ابتدای بازی شد یکی‌شون. کلیر یک بهانه بود. بری رو نمی‌شه حذف کرد چون دخترش این‌جاست و چون از ابتدا با ناتالیاست و اونو به خونه می‌بره. کلیر رو چطور؟ با حذفش سازمان تراسیو می‌ره و می‌تونه یه دوست دیگه‌ی مویرا در داستان جایگزینش بشه.
کشتن الکسی که خودش می‌خواست بمیره مهم نیست. گره‌ی داستانی مهمه. ذهن الکس مهمه که توی Little Miss می‌بینیم از اول با ناتالیا بوده. اسپنسر اون ذهن رو پرورش داده بود.
کلیر بی‌خبر از همه جا و بی‌خبر از این‌که اون هیولا کیه و چیه اومد و شلیک کرد! لیکر یا الکس بودنش این‌جا فرقی نداره. گره داستانی با دو بعد از الکس از ابتدا تا آخر مهمه.
تمام این صحبت‌ها قبل از عرضه‌ی DLC کلیر هست!
 

mohsen gt5

کاربر سایت
Oct 8, 2010
859
سلام دوستان
حالا که صحبت ریمیک شد منم چند شبه دارم زیرو رو میرم. تا حالا که فازش خیلی شبیه کلاسیکا بوده برام و باهاش حال کردم, ختی یه جورایی بیشتر از ریمیک. البته اونو چون گیر کردم فعلا همچین حسی داره. فقط شخصیتای زیرو کمی teenage پسند به نظر میان که اونم باز در ترکیب با جو کلاسیکش جالب شده.
در کل لایک. حال کردم. در انتها هم تیم سازنده شبیه ساز دلفین دمشون جیززز:d
 

Nima Redfield

کاربر سایت
Mar 14, 2013
741
نام
Nima
کلیر و مویرا با هم برای الکس مهم بودن. صحبت یه تحقیق روی تاثیرات عواطف بر ترس بود که به هر دلیلی انگار فقط اول بازی این تحقیق مهم بود و بعد الکس بهش بها نداد! برای الکس کلیر با مویرا معنا داشت. اونم نه یک معنای درست و حسابی. تست بودن. کلیر تا هر جا هم که در بازی پیش رفت زیر نظر الکس بود و انگار با نظارت و اجازه‌ی الکس می‌رفت. بین چهار شخصیت اول مهم‌ترین (از نظر داستانی)‌ بدون شک ناتالیا بود که از ابتدا یک قسمت از الکس رو درونش داشت. ناتالیا همراه کی بود؟
هیچ چیز خارج از برنامه‌ی الکس وسکر پیش نرفت و خودت قبول داری کلیر به یک جنازه شلیک کرد که خودش می‌خواست بمیره! پس این وسط، ناتالیا مهمه. ناتالیا از ابتدا با بری بود و بعد از بازی در خونه‌ی اون موند. یه قسمت از الکس، کل بازی کنار بری بود، و خود قدیمیش هم دشمن اصلی و هدف بری.
الکس بری رو هم می‌شناخته. نامش رو از سیستم BSAA در آورده بوده. فقط تست نبوده. که باز این شخصیت رو مهم می‌کنه. که کسی که الکس در موردش تحقیق کرده اما دور از دسترس می‌دیده خودش محل رو پیدا کرد و دست تنها پا شده اومده - شاید چون کسی قبولش نداشته. برای تست هم، مویرا و کلیر با هم مهم بودن؛ مویرا رو هم نمی‌شه از بری جدا دونست! کل داستان روی خونواده بری می‌چرخید که ناتالیا هم از ابتدای بازی شد یکی‌شون. کلیر یک بهانه بود. بری رو نمی‌شه حذف کرد چون دخترش این‌جاست و چون از ابتدا با ناتالیاست و اونو به خونه می‌بره. کلیر رو چطور؟ با حذفش سازمان تراسیو می‌ره و می‌تونه یه دوست دیگه‌ی مویرا در داستان جایگزینش بشه.
کشتن الکسی که خودش می‌خواست بمیره مهم نیست. گره‌ی داستانی مهمه. ذهن الکس مهمه که توی Little Miss می‌بینیم از اول با ناتالیا بوده. اسپنسر اون ذهن رو پرورش داده بود.
کلیر بی‌خبر از همه جا و بی‌خبر از این‌که اون هیولا کیه و چیه اومد و شلیک کرد! لیکر یا الکس بودنش این‌جا فرقی نداره. گره داستانی با دو بعد از الکس از ابتدا تا آخر مهمه.
تمام این صحبت‌ها قبل از عرضه‌ی DLC کلیر هست!

علی جان،حرف من به هیچ عنوان این نیست که بری کلا هیچکاره بوده یا داستان فقط س کلیر بوده.ولی اینکه بگیم بری با اختلاف زیادی از کلیر مهمتره یا کلیر قابل حذفه و.....یک ذره به دور از انصافه به نظرم!

بله،علی جان.قطعا ناتالیا مهمترینه.اصلا شکی در این قضیه نیست.من در مقایسه ی کلیر و بری گفتم.کلا به ناتالیا کاری نداشتم.خودم هم گفتم که تنها دلیل اهمیت بری،به خاطر محافظت از ناتالیا در طول داستانه.ولی به ناتالیا نمیگن قهرمان داستان.بحث من سر قهرمان اصلی داستان بود،یعنی از بین کلیر و بری!

در ضمن،من نگفتم الکس،بری رو نمیشناخته.گفتم باهش کاری نداشته.جملم رو درست نخوندی،علی جان.هرچند اینکه الکس درباره ی بری هم تحقیق کرده بوده،چیزی رو عوض نمیکنه.الکس فقط به خاطر اینکه بری پدر مویرا بوده،سوابقش رو درآورده بود.همونطور که سوابق کریس رو هم به خاطر کلیر درآورده بود.چون میخواسته در مورد نمونه های تستش اطلاعات کاملی داشته باشه.مطمئن باش اگه بری برای الکس از اون لحاظ که میگی مهم بود،قطعا اون رو هم میدزدید و تا یک تست کامل و همه جانبه داشته باشه.قطعا دزدیدن بری سخت تر از دزدیدن کل اعضای تراسیو نبود!

بگذریم......

1-اینکه حالت هیولایی الکس با لیکر و هانتر و....هیچ فرقی نداشته رو واقعا از تو توقع نداشتم.اون لیکر یا حشره یا هرچی که بود،آنتاگونیست اصلی بازی بود،نه فقط یک باس مثل نمسیس.اینکه آنتاگونیست های سری نهایتا تبدیل به هیولا میشن،یک قانون ثابت در رزیدنت اویل هست و دلیل بر بی اهمیت شدن اونا نمیشه.علاوه بر اینکه الکس بعد از زنده شدنش،هنوز هم عقل داشت و هم اراده.فقط ظاهرش تغییر کرده بود که فکر نمیکنم حتی برای خود تو هم مهم باشه."ویلیام بیرکن" جسد بود،نه "الکس وسکر".ولی اگه به خاطر این میگی مهم نیست که خودش عمدا خودکشی کرد و دیگه زنده بودن براش مهم نبود اینم توجیه داره.چون الکس بعد از زنده شدنش،از کاری که کرده بود پشیمون شد و دیگه خودکشی نکرد.چون با وجود اینکه حالش از قیافه ی خودش بهم میخورد،ولی بازم میخواست در همون هیبت زنده بمونه.برای همین هم میخواست ناتالیا رو بکشه.چون کلا نظرش 180 درجه عوض شده بود و میخواست خودش تنها الکس وسکر موجود باشه.اینو خودش صراحتا بارها در طول بازی میگه!(به منطقی یا غیر منطقی بودنش کاری ندارم.)

در واقع همون الکسی که تصمیم گرفته بود دیگه زنده نمونه،حالا تصمیم گرفته بود که زنده بمونه.پس اگه ما نظر و طرز فکر اولش رو به عنوان نظر و طرز فکر "الکس وسکر" ملاک قرار میدیم،باید دومی رو هم به عنوان نظر و طرز فکر "الکس وسکر" ملاک قرار ملاک قرار بدیم.چون این تصمیم رو هم همون فرد و تازه در کمال صحت عقل و حافظه گرفته.فقط ظاهرش عوض شده.پس الکس دومی فقط جسد نبود.بلکه همون شخص قبلی بود که فقط طرز فکرش عوض شده بود و میخواست در همون حالت،به زندگیش ادامه بده.پس کلیر دقیقا کسی رو کشت که هنوز هم آنتاگونیست اصلی بازی بود،نه یک لیکر یا سوسک رو.کسی که هم عقل داشت و هم اراده و تازه دیگه هم اونطور نبود که زنده بودنش براش مهم نباشه.بلکه نه تنها میخواست زنده بمونه،بلکه میخواست تنها الکس وسکر دنیا هم باشه!

2-حتی اگه به فرض محال قبول کنیم که الکس دیگه نمیخواسته زنده بمونه و حالت هیولایی الکس فقط یک جسد بوده (با اینکه کاملا اشتباهه)،پس بری هم از همون ابتدا کلا با یک جسد طرف بود.پس چطوری میگی دشمن اصلی الکس بری بوده؟با این استدلال،بری تمام مدت فقط دشمن یک جسد بوده.اگه این موضوع رو برای کلیر حساب میکنیم،باید برای بری هم حساب کنیم.نه اینکه بگیم کلیر فقط یک جسد رو کشته،ولی دشمن الکس کلا بری بوده.چون بری هم دقیقا با همون جسد طرف بوده.در حالیکه حالت انسانی الکس،کلا با کلیر گره داستانی داشت.قبول دارم که کلیر و مویرا هر دو در یک حد بودن.ولی به هر حال،کلیرم برای الکس کمتر از مویرا نبود .یعنی مثل جریان کریس و شوا نبود که تمرکز اصلی آنتاگونیست بازی،فقط روی یکی از دو شخصیت باشه!

3-حرف از گره داستانی زدی.بله.قطعا داشتن گره داستانی،مهمتر از کشتن آنتاگونیست بازی هست.به خاطر اینکه بری همراه ناتالیا بود میگی گره داستانی بیشتری با الکس داره؟در نیمه ی اول داستان،هدف الکس هم کلیر و هم مویرا بودن.ولی توی نیمه ی دوم داستان،هدف الکس فقط و فقط ناتالیا بود،نه بری.الکس اصلا با بری کاری نداشت.اصلا براش مهم نبود که بری توی جزیره هست یا نه.حتی باهش حرف هم نمیزد.به جز وقتی که خود بری در مورد مویرا از الکس سوال میکنه و الکس هم در حد چند کلمه جواب میده.بار دوم هم که کلا بری رو پرت میکنه اون طرف.چون اصلا باهش کاری نداشته و هدفش اون نبوده.در واقع از لحاظ داستانی،این بری بود که پارتنر ناتالیا بود،نه ناتالیا پارتنر بری.بری فقط ناتالیا رو اسکورت میکرد که اونم به خاطر گیم پلی بود.چون ناتالیا از لحاظ توانایی کسی نبود که به تنهایی بتونه پیش بره.در واقع همونطور که برای ربکا نیاز بود بیلی رو بیارن،برای ناتالیا هم نیاز بود بری رو بیارن.برای همین هم اومدن گفتن که مثلا بری پدر یکی از نمونه های تست الکسه تا از این طریق بشه پاش رو به ماجرا باز کنن که جالب هم بود.وگرنه الکس با خود بری،هیچ گره داستانی نداره!

در حالیکه همین الکس،خودش مستقیما کلیر (و همچنین مویرا) رو انتخاب و وارد داستان میکنه و تازه تمام مدت مشغول کنترل کلیر بود و براش وقت گذاشت.حتی با اینکه کلیر و مویرا اصلا کاری با الکس نداشتن هم خود الکس چشم از اونا برنمیداشت و حتی مدام باهشون حرف میزد.اونم در حالت انسانیش،نه وقتی که فقط یک جسد بود.ولی همین الکس اصلا بری رو نمیدید.حتی وقتایی که مستقیما باهش روبرو میشد.دقیقا مشابه رفتاری که وسکر با شوا داشت!(نه اینکه بری در حد بیلی یا شوا باشه.فقط برای روشن شدن بیشتر قضیه مثال زدم.) در واقع طرف حسابش در اون سناریو فقط ناتالیا بود.درست برعکس نیمه ی اول بازی که با کلیر و مویرا به یک اندازه کار داشت.حتی تا زمانی که کلیر نرسیده بود خودکشی نکرد.جالب اینجاست که حتی در همون حالت هیولایی الکس هم بری از اول تا آخر فقط براش رجز میخوند و نهایتا باز این کلیر بود که در لحظه ی آخر سر رسید و کارش رو تموم کرد.منطقیش هم همینه.6 ماه که هیچی،هزار سال هم که میگذشت،بازم کاملا مشخص بود که الکس با کی گره داستانی بیشتری داره و کی باید پروندش رو ببنده!

در انتها هم باید بگم اینکه الکس وسکر دوم در خونه ی بری هست،فقط در صورتی بری رو مهم میکنه که داستانش ادامه داده بشه.وگرنه پرونده ی الکس از هر لحاظ توسط کلیر بسته شده و اون صحنه ی آخر بازی،فقط برای قشنگیش هست و بس.دقیقا همون اتفاقی که در رولیشنز 1 افتاد.چون واقعا فکر نمیکنم کپکام بتونه داستان خوبی براش سرهم کنه.حتی گمون نمیکنم اصلا به ادامش فکر کرده باشه.ولی حتی اگه ادامه داده بشه،باز هم در داستان "رولیشنز 2" (به ادامش کاری ندارم) نقش کلیر قطعا کمتر از بری نیست.چه از لحاظ داشتن گره داستانی با الکس،چه از لحاظ کشتن الکس و چه از هر لحاظ دیگری!!!!!!!!!!!!!!!

منتظر نظرات قشنگت در مورد هر سه بند هستم!:x
 
آخرین ویرایش:

hmd2009

کاربر سایت
Oct 3, 2008
4,585
نام
حمید
این دیگه 100% واقعیه!!! بازی اواخر امسال ریلیز میشه و تا قبل از E3 هم معرفی میشه!

بدون شک رزیدنت ایول 7 یکی از پر شایعه ساز ترین بازیها در چند سال اخیر بوده است بارها و بارها شایعه ی معرفی این عنوان در جشنواره ها و نمایشگاهای بزرگ مطرح شده بود اما در جدیدترین خبر منتشر شده در بخش چشم انداز گزارش های مالی وبسایت Digital console games market گویا زمان عرضه بازی فاش شده است.

" بر اساس الگوی منظم فصلی ما پیش بینی میکنیم که در چند ماه آتی از نوسان بازارها کاسته شود اما در عین حال شاهد شکوفایی عناوین آینده فرانچایزهای نظیر Hallo و Resident Evil خواهیم بود. که در پاییز امسال عرضه خواهند شد.""
 
آخرین ویرایش:

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
علی جان،حرف من به هیچ عنوان این نیست که بری کلا هیچکاره بوده یا داستان فقط س کلیر بوده.ولی اینکه بگیم بری با اختلاف زیادی از کلیر مهمتره یا کلیر قابل حذفه و.....یک ذره به دور از انصافه به نظرم!

بله،علی جان.قطعا ناتالیا مهمترینه.اصلا شکی در این قضیه نیست.من در مقایسه ی کلیر و بری گفتم.کلا به ناتالیا کاری نداشتم.خودم هم گفتم که تنها دلیل اهمیت بری،به خاطر محافظت از ناتالیا در طول داستانه.ولی به ناتالیا نمیگن قهرمان داستان.بحث من سر قهرمان اصلی داستان بود،یعنی از بین کلیر و بری!

در ضمن،من نگفتم الکس،بری رو نمیشناخته.گفتم باهش کاری نداشته.جملم رو درست نخوندی،علی جان.هرچند اینکه الکس درباره ی بری هم تحقیق کرده بوده،چیزی رو عوض نمیکنه.الکس فقط به خاطر اینکه بری پدر مویرا بوده،سوابقش رو درآورده بود.همونطور که سوابق کریس رو هم به خاطر کلیر درآورده بود.چون میخواسته در مورد نمونه های تستش اطلاعات کاملی داشته باشه.مطمئن باش اگه بری برای الکس از اون لحاظ که میگی مهم بود،قطعا اون رو هم میدزدید و تا یک تست کامل و همه جانبه داشته باشه.قطعا دزدیدن بری سخت تر از دزدیدن کل اعضای تراسیو نبود!

بگذریم......

1-اینکه حالت هیولایی الکس با لیکر و هانتر و....هیچ فرقی نداشته رو واقعا از تو توقع نداشتم.اون لیکر یا حشره یا هرچی که بود،آنتاگونیست اصلی بازی بود،نه فقط یک باس مثل نمسیس.اینکه آنتاگونیست های سری نهایتا تبدیل به هیولا میشن،یک قانون ثابت در رزیدنت اویل هست و دلیل بر بی اهمیت شدن اونا نمیشه.علاوه بر اینکه الکس بعد از زنده شدنش،هنوز هم عقل داشت و هم اراده.فقط ظاهرش تغییر کرده بود که فکر نمیکنم حتی برای خود تو هم مهم باشه."ویلیام بیرکن" جسد بود،نه "الکس وسکر".ولی اگه به خاطر این میگی مهم نیست که خودش عمدا خودکشی کرد و دیگه زنده بودن براش مهم نبود اینم توجیه داره.چون الکس بعد از زنده شدنش،از کاری که کرده بود پشیمون شد و دیگه خودکشی نکرد.چون با وجود اینکه حالش از قیافه ی خودش بهم میخورد،ولی بازم میخواست در همون هیبت زنده بمونه.برای همین هم میخواست ناتالیا رو بکشه.چون کلا نظرش 180 درجه عوض شده بود و میخواست خودش تنها الکس وسکر موجود باشه.اینو خودش صراحتا بارها در طول بازی میگه!(به منطقی یا غیر منطقی بودنش کاری ندارم.)

در واقع همون الکسی که تصمیم گرفته بود دیگه زنده نمونه،حالا تصمیم گرفته بود که زنده بمونه.پس اگه ما نظر و طرز فکر اولش رو به عنوان نظر و طرز فکر "الکس وسکر" ملاک قرار میدیم،باید دومی رو هم به عنوان نظر و طرز فکر "الکس وسکر" ملاک قرار ملاک قرار بدیم.چون این تصمیم رو هم همون فرد و تازه در کمال صحت عقل و حافظه گرفته.فقط ظاهرش عوض شده.پس الکس دومی فقط جسد نبود.بلکه همون شخص قبلی بود که فقط طرز فکرش عوض شده بود و میخواست در همون حالت،به زندگیش ادامه بده.پس کلیر دقیقا کسی رو کشت که هنوز هم آنتاگونیست اصلی بازی بود،نه یک لیکر یا سوسک رو.کسی که هم عقل داشت و هم اراده و تازه دیگه هم اونطور نبود که زنده بودنش براش مهم نباشه.بلکه نه تنها میخواست زنده بمونه،بلکه میخواست تنها الکس وسکر دنیا هم باشه!

2-حتی اگه به فرض محال قبول کنیم که الکس دیگه نمیخواسته زنده بمونه و حالت هیولایی الکس فقط یک جسد بوده (با اینکه کاملا اشتباهه)،پس بری هم از همون ابتدا کلا با یک جسد طرف بود.پس چطوری میگی دشمن اصلی الکس بری بوده؟با این استدلال،بری تمام مدت فقط دشمن یک جسد بوده.اگه این موضوع رو برای کلیر حساب میکنیم،باید برای بری هم حساب کنیم.نه اینکه بگیم کلیر فقط یک جسد رو کشته،ولی دشمن الکس کلا بری بوده.چون بری هم دقیقا با همون جسد طرف بوده.در حالیکه حالت انسانی الکس،کلا با کلیر گره داستانی داشت.قبول دارم که کلیر و مویرا هر دو در یک حد بودن.ولی به هر حال،کلیرم برای الکس کمتر از مویرا نبود .یعنی مثل جریان کریس و شوا نبود که تمرکز اصلی آنتاگونیست بازی،فقط روی یکی از دو شخصیت باشه!

3-حرف از گره داستانی زدی.بله.قطعا داشتن گره داستانی،مهمتر از کشتن آنتاگونیست بازی هست.به خاطر اینکه بری همراه ناتالیا بود میگی گره داستانی بیشتری با الکس داره؟در نیمه ی اول داستان،هدف الکس هم کلیر و هم مویرا بودن.ولی توی نیمه ی دوم داستان،هدف الکس فقط و فقط ناتالیا بود،نه بری.الکس اصلا با بری کاری نداشت.اصلا براش مهم نبود که بری توی جزیره هست یا نه.حتی باهش حرف هم نمیزد.به جز وقتی که خود بری در مورد مویرا از الکس سوال میکنه و الکس هم در حد چند کلمه جواب میده.بار دوم هم که کلا بری رو پرت میکنه اون طرف.چون اصلا باهش کاری نداشته و هدفش اون نبوده.در واقع از لحاظ داستانی،این بری بود که پارتنر ناتالیا بود،نه ناتالیا پارتنر بری.بری فقط ناتالیا رو اسکورت میکرد که اونم به خاطر گیم پلی بود.چون ناتالیا از لحاظ توانایی کسی نبود که به تنهایی بتونه پیش بره.در واقع همونطور که برای ربکا نیاز بود بیلی رو بیارن،برای ناتالیا هم نیاز بود بری رو بیارن.برای همین هم اومدن گفتن که مثلا بری پدر یکی از نمونه های تست الکسه تا از این طریق بشه پاش رو به ماجرا باز کنن که جالب هم بود.وگرنه الکس با خود بری،هیچ گره داستانی نداره!

در حالیکه همین الکس،خودش مستقیما کلیر (و همچنین مویرا) رو انتخاب و وارد داستان میکنه و تازه تمام مدت مشغول کنترل کلیر بود و براش وقت گذاشت.حتی با اینکه کلیر و مویرا اصلا کاری با الکس نداشتن هم خود الکس چشم از اونا برنمیداشت و حتی مدام باهشون حرف میزد.اونم در حالت انسانیش،نه وقتی که فقط یک جسد بود.ولی همین الکس اصلا بری رو نمیدید.حتی وقتایی که مستقیما باهش روبرو میشد.دقیقا مشابه رفتاری که وسکر با شوا داشت!(نه اینکه بری در حد بیلی یا شوا باشه.فقط برای روشن شدن بیشتر قضیه مثال زدم.) در واقع طرف حسابش در اون سناریو فقط ناتالیا بود.درست برعکس نیمه ی اول بازی که با کلیر و مویرا به یک اندازه کار داشت.حتی تا زمانی که کلیر نرسیده بود خودکشی نکرد.جالب اینجاست که حتی در همون حالت هیولایی الکس هم بری از اول تا آخر فقط براش رجز میخوند و نهایتا باز این کلیر بود که در لحظه ی آخر سر رسید و کارش رو تموم کرد.منطقیش هم همینه.6 ماه که هیچی،هزار سال هم که میگذشت،بازم کاملا مشخص بود که الکس با کی گره داستانی بیشتری داره و کی باید پروندش رو ببنده!

در انتها هم باید بگم اینکه الکس وسکر دوم در خونه ی بری هست،فقط در صورتی بری رو مهم میکنه که داستانش ادامه داده بشه.وگرنه پرونده ی الکس از هر لحاظ توسط کلیر بسته شده و اون صحنه ی آخر بازی،فقط برای قشنگیش هست و بس.دقیقا همون اتفاقی که در رولیشنز 1 افتاد.چون واقعا فکر نمیکنم کپکام بتونه داستان خوبی براش سرهم کنه.حتی گمون نمیکنم اصلا به ادامش فکر کرده باشه.ولی حتی اگه ادامه داده بشه،باز هم در داستان "رولیشنز 2" (به ادامش کاری ندارم) نقش کلیر قطعا کمتر از بری نیست.چه از لحاظ داشتن گره داستانی با الکس،چه از لحاظ کشتن الکس و چه از هر لحاظ دیگری!!!!!!!!!!!!!!!

منتظر نظرات قشنگت در مورد هر سه بند هستم!:x

نیما داری قضیه رو می‌پیچونی. من خیلی ساده واست تعریف کردم. تو بری رو می‌تونی راحت حذف کنی یا کلیر؟ اونی که می‌مونه گره داستانی داره. چکار به گیم پلی داری؟ مویرا از اون سمت دختر بریه که تو تست کلیر به یک اندازه مهمه، و خودش از این سر داستان اومده و از ابتدا هم با ناتالیا در ارتباط بوده. مویرا هم یه سره اهمیت بریه. حالا به من بگو با حذف کلیر چی می‌شه؟ فکر کن به جای کلیر ربکا بیاد. کاری به بد شدن و خراب شدن الگوی داستان ندارم، می‌گم داستان این شماره هنوز می‌تونه منطقی بمونه. تو جوابت فقط از این نسخه بگو.

راستی چرا بن شدی؟
 

mario...RE..SH

کاربر سایت
Oct 8, 2014
251
برخلاف هایپی که در ابتدا و حتی تا مبانه های اکران اپیزودهای بازی راه افتاده بود گویا باز هم با یک رزیدنت معمولی طرف بودیم. بزرگترین عیب این قسمت میدونید چی بود؟ مشخص بودن بازی. بازی شروع نشده همه میگفتن قهرمان کلیره و قراره الکس رو بکشه. از نظر بنده مهمترین عنصر تو جذاب کردن رزیدنت، وجود یک داستان غنی مرموز و مبهمه که ذهن بازیاز رو به شدت درگیر کنه. این بازی که از همون اول ضد قهرمانش مشخص بودو نیاتش هم تقریبا معلوم. بگذریم که پر سوراخ بوده داستان بازی. یه نفر (الکس) از رو هوا این همه ادمو درگیر خودش کرده نه سازمان پیچیده ای نه افراد خاصی. مقایسه کنید با فضای رزیدنت های راکون سیتی (امبرلا,تشکیلات پیچیدش,ارتباطاتش با پلیس،ازمایشگاهها،روزنامه نگارا،استارز،نظامی های امبرلا،افراد شخصی و عادی که در طول بازی با اون ها یا یادداشت هاشون روبرو میشدیم ..)
 

sog_eros

کاربر سایت
Jan 15, 2010
470
نام
شادی
گویا تصویری که از RE7 دیدیم حقیقت داره. منابع بزرگی ازش برای سال 2015 و 2016 برای PC صحبت می‌کنن. RE5 Gold Edition هم روی استیم رفت که قبل من نقل شد.

از کل دوستان خواهش می‌کنم این مطلب رو با دقت مطالعه کنن.

همیشه گفتم، رزیدنت ایول زیرو پلتفرمی بود برای پیاده سازی شیوه‌ی فکری جدید شینجی میکامی! مادر لاس پلاگاس در زیرو به دنیا اومد. رزیدنت ایول با شماره 4 تمام مؤلفه‌هاش رو از ژانر "علمی - تخیلی - وحشت" به وحشت ژاپنی و تخیل محض تغییر داد.
این بین، نقطه‌ی اتصال، زالوهای دکتر مارکوس هست و بس!
(گرچه از نظر من RE0 بهترین گیم پلی رو بین سری کلاسیک داشت.)

در این نسخه گودال‌های داستانی‌ای هم پدید اومد که بعضا به افراط کشیده شد. انهدام مرکز تحقیقات آمبرلا و حفاظت شدن لب بیرکین در پایان این نسخه، تنها به کمک یه جداره (هرچند عظیم) عجیب به نظر میاد. اما یادمون باشه که سیستم خود تخریبی رو خود بیرکین فعال کرد و می‌شه گفت برنامه‌ای برای نجات لبش داشته. نکته‌ی دیگه این‌که ربکا بعد از اون همه اتفاق، مطلقا هیچ چیز به کرس نمی‌گه! اون هم برای به خطر ننداختن بیلی! با این‌که دیدیم از اون خوبم به انریکو گفت! و جالب‌تر این‌که هیچ اسلحه‌ای هم در شماره یک در دست نداره.
بارها دیدم سعی شده در دفاع از این به اصطلاح گودال خط داستانی لبی که در زیرو دیده می‌شه رو جای دیگه‌ای بدونن. نمی‌دونم چرا در ایران تصور می‌شه تأسیسات کارآموزی جدا از مرکز تحقیقات آمبرلا در راکون سیتی قرار داره. اما می‌دونم دلیل اول اینه که نام من-درآوردی "شعبه‌ی کارآموزی" (شعبه اضافیه) براش توی ترجمه آوردن!

رسما می‌دونیم لب بیرکین در حومه‌ی شهره، همین‌طور عمارت اسپنسر. در زیرو، ربکا و بیلی همزمان می‌تونن به عمارت مارکوس (تأسیسات آموزشی) و اسپنسر نگاه کنن! پس کوه‌های آرکلی (همون‌طور که در نقشه‌ها هم مشخصه) اون‌قدرها دور از شهر نیست! درست بالای مرکز تحقیقات آمبرلا.
ساختار یک تأسیسات بزرگ جز این نمی‌تونه باشه.

شاید سوال باشه که چطور می‌شه چند ماه قبل از حادثه‌ی عمارت و زخمی شدن بیرکین، ویروس در لب پخش شده باشه؟ در شماره دو، از فاضلاب شهر به یک ترن کابلی می‌رسیم و اون مستقیم ما رو به لب می‌بره. این فاصله طبیعتا باید زیاد باشه که براش یک ترن در نظر گرفته شده!
در قسمت تأسیسات لب در زیرو، ما فقط با چند BOW رو به رو می‌شیم و در پایین‌ترین طبقه ( “Water Treatment Plant” ) هست که یه سری زامبی بی‌لباس می‌بینیم که باز هم دلیل نمی‌شه نفوذش در اون ناحیه از مسافت نامعلومی که با ترن کابلی طی می‌کنیم بگذره. دلیل آلودگی شهر این بود که بیرکین کل مسافت ترن کابلی رو طی کرد و با چهار مأمور آمبرلا در فاضلاب رو به رو شد. طی درگیری کیف حاوی ویروس در همون "فاضلاب" شکست و موش‌ها آلوده شدن.
قبلا کل این توضیحات رو داده بودم اما دوستان مدرک می‌خواستن!

اول از شباهت‌ها جلو می‌ریم:
من این‌طور می‌بینم یا شما هم نقشه‌ عملکرد یکسانی از این کنترل پنل می‌بینین؟ کیف و اشیاء روی میز به کنار.

کلاه کارگرها؛ چیزی که هر روز بردار بذار می‌شه؛ چرا دقیقا به همون سبک؟ چون کارگرها چند ماه پیش از بین رفتن؟

حتی تعداد موزائیک‌های این دو اتاق یکسان هست! 76 قطعه موزائیکِ یک شکل یعنی این دو اتاق از نظر اندازه با هم مو نمی‌زنن!
جای دقیق سایر اشیاء به کنار.

ایستگاهِ شماره 5!!!
دو تا ایستگاه شماره 5 وجود داره؟! شاید هم دوستان تصور می‌کنن دو تا مرکز تحقیقات راکون سیتی داریم!! که اگر به فکر کسی چنین چیزی حتی خطور کرده، ازش خواهش می‌کنم ادامش رو نخونه چون روی هیچ حرف من در این انجمن به اون فرد نیست!

شاید گفته شده باشه درِ انتهای ایستگاه (که در RE0 از اون به این‌جا می‌رسیم) در RE2 وجود نداره.
شما می‌تونید پشت بشکه‌ها در RE2 چیزی ببینید!؟ این در رو هم در RE0 درست جایی قرار دادن که کوچک‌ترین شکی نباشه!

You’ve already searched this area!
شما پیشتر این مکان را جستجو کرده‌اید!

SCURITY ROOM!

To the Main Shaft!

خب، حالا بریم سراغ قلب مطلب! می‌دونیم راهرویی که به لب بیرکین راه داره (تصویر بالا) از آسانسور لب (که در زیرو باز شدنی نیست) در طبقه B4 قرار داره. این‌جا کجاست؟ B4! هرچند توی نقشه آدرس طبقات از این سمت وجود نداره اما تصاویر گویاست. (مپ سبز رنگ از RE2 تهیه شده.)

و مهم‌ترین علتی که در مقصود کپ کام از نمایش لبی که در RE2 دیدیم در زیر تشکیلات کارآموزی و مرکز تحقیقات آمبرلا شکی باقی نمی‌ذاره، چیزی هست که در تصویر بالا نهفته!
یادم میاد زمانی دوستان با وجود تمام دلایل کات سین می‌خواستن! مسیر ترن کابلی رو در نقشه مشخص کردم و مضحکه شدم! خب، این هم کات سین!
یک دانشمند کجا می‌تونه لباس آزمایشگاهش رو به تن داشته باشه؟! بله؛ در آزمایشگاهش! بیرکین در کات سینی در آزمایشگاهش دیده می‌شه.
آزمایشگاهی که بیرکین در این کات سین از اون بیرون میاد کجاست؟ جایی که در بازی سیر می‌کنیم! به خرابه‌ی پشت بیرکین و ربکا (تصویر سمت چپ) نگاه کنین.
وسکر بیرکین رو تخته به دست از لب بیرون کشید تا از خطری که شاید منجر به تعطیلی کل تأسیسات بشه اطلاع بده. بعد از اعلام خبر از بیرکین جدا می‌شه و اونو در لب تنها می‌ذاره.

اسمی از "شعبه" به میون نیومده! تأسیسات کارآموزی در واقع همون عمارت مارکوس هست و نه بیشتر! Facility بخش بالایی تأسیساتی هست که درRE0 دیده می‌شه. این تأسیسات کلی Umbrella Research Center نام داره: مرکز تحقیقات آمبرلا. که در بالای اون مدرسه‌ی آموزشی و پایین آزمایشگاه زیرزمینی راکون سیتی قرار داره: Raccoon City Underground Laboratory
وجو اسم راکون سیتی باعث شده همون عده تصور کنن آزمایشگاه زیر شهر قرار داره! در حالی‌که اسم شهر به منظور محل شعبه‌ست! مثل مقر آمبرلا در پاریس یا روسیه. تآسیسات دو ترن کابلی داره که یکی به فاضلاب در زیر شهر می‌رسه و دیگری به کلیسا و تجهیزات اون. در حالی‌که این نکات جزو بی‌فکری‌های سازنده‌ها نبوده، جالب این‌جاست که فقط عده‌ای از ایرانی‌ها از این مسئله باخبر نیستن:

The Raccoon City Underground Laboratory[SUP][1][/SUP] was a large subterranean laboratory located in the outskirts of Raccoon City that was operated by the Umbrella Corporation and administered by William Birkin.
This sprawling facility, built primarily for the research and development of the G-virus, could be accessed via an underground cable car system that linked the facility to the sewers beneath the Raccoon City Police Department and the Umbrella Research Center, a private train station on the lowest level, as well as a personal elevator that allowed access to the Research Center's train station above that.

آزمایشگاه زیرزمینی شهر راکون یک آزمایشگاه پنهانی در حومه‌ی شهر راکون بود که توسط شرکت آمبرلا راه‌اندازی و توسط ویلیام بیرکین اداره می‌شد.
این تأسیساتِ پراکنده که در اولویت تحقیق و توسعه‌ی ویروس جی ساخته شد، از سیستم قطارِ کابلیِ زیرزمینی قابل دسترسی بود که آن را به فاضلاب زیر مرکز پلیس شهر راکون و مرکز تحقیقات آمبرلا پیوند می‌داد. یک ایستگاه قطار اختصاصی در پایین‌ترین طبقه، درست مانند آسانسوری محرمانه، دسترسی به ایستگاه قطار مرکز تحقیقات را در بالای آن فراهم آورده بود.



سوال از جایی شروع شد که بیرکین به منظور نابود کردن قسمتی از مرکز تحقیقات سیستم خود تخریبی اونو فعال کرد! برای حل معما همین بس بوده که ما می‌دونیم شخص ویلیام بیرکین این‌کار رو انجام داده. اما اگر خواستیم جلوتر بریم، علاوه بر تمام تصاویر و صحبت‌های بالا، باز هم مدارکی هست:
دروازه‌ای که لب رو از بقیه تأسیسات جدا کرده (در آخرین تصویر مقابل دیوار خراب شده) بسته شده و از رسیدن انفجار به لب جلوگیری کرده. اگر بعد از بررسی‌ها برای استدلال بر ضد این همه دلایل، گفته شد که "پروتو تایرنت" در RE0 اون دروازه رو خراب می‌کنه؛ از الان می‌گم، برای یک تأسیسات به اون عظمت، جایی که سیستم خود تخریبی وجود داره، سیستم بازسازی به خصوص برای موارد حافظتی و درهای اصلی وجود داره. لازمش یکم تحقیقه. یادمون نمی‌ره که شخص بیرکین سیستم خود تخریبی رو در زیرو فعال کرده.
اگر موشکافانه نقشه‌ها رو بررسی کنیم می‌بینیم انفجار در قسمت پشتی در رخ داده که در RE2 کاملا بسته‌اس (انگار وجود نداره) و درRE0 ربکا به کل در اون‌جاست (به جز چند تا لوکیشن که زمان رو به رویی با انریکو می‌بینیم). با توجه به نقشه، محل انفجار در تآسیساتی به این عظمت، اونقدرها هم نزدیک به لب نیست.

در واقع RE0 کاملا بر پایه‌ی RE2 ساخته شد و در اون از یک ماهیت شیطانی برای اولین بار، رو نمایی شد. زالو‌هایی که حتی می‌تونن با کمال ظرافت به شکل لباس فرد هم در بیان و تحت فرمان مستقیم ملکه باشن، در هر شرایطی! کنترل ذهن شیطانی. چیزی که با پرداخت بیشتر بعدا به اسم لاس پلاگاس دیدیم.
نوشتن این موارد الزامی بود.
برای تهیه تصاویر وقت گذاشتم و ممنونم که وقت متقابل برای مطالعه گذاشتید.

ممنونم از مطالعه و حمایت‌تون از این مقاله. در ادامه‌ی این مطلب، سند دیگه‌ای هم قرار می‌دم چون دیگه قرار نیست این‌جا فعالیتی داشته باشم.
وسکر در قسمت اول آمبرلا کرانیکلز که قصد فرار از مهلکه داره.
خب، در همون لوکیشن مورد بحث ایستاده و داره می‌گه I will use the rope way to return to the training facility and depart from there.
(از قطار کابلی برای بازگشت به تسهیلات آموزشی استفاده خواهم کرد!)
جایی که داره این حرف رو می‌زنه کجاست؟ جایی که عده‌ای تصور می‌کردن قسمتی از تسهیلات آموزشیه!

تا امروز؛ تا این‌جا اومدم؛ از حضور همگی لذت بردم. اگر دلخوری بوده، عذر می‌خوام. حضور در این جمع در سخت‌ترین قسمت‌های کار، لذت بخش بود و سرگرمی من.
اگر مدیرها فکر می‌کنن این اکانت برای من پشیزی ارزش داره، خواهش می‌کنم سری به سایت من و دغدغه‌های اصلیم بزنن!
حضورم در این انجمن مختص این تاپیک بود. رفتن من فقط برای نبود دوستم در این تاپیک نیست. شما همه دوست منید. به علاوه نیما می‌تونه با یه اکانت دیگه برگرده. رفتنم برای این بی‌احترامی و بن کردن بدون دلیله. هر چه باشه، تقریبا هیچ‌کدوم گلد یوزر نیستیم!
خداحافظ دوستان
 

mohsen gt5

کاربر سایت
Oct 8, 2010
859
سلام
ای بابا چرا اینطوری شد؟ نیما جان چرا بن شدن؟ علی جان خیلی سخت نگیرید، حالا نیما خودش بیاد میگه چی شده. من نمیدونم آخه اینجا هم مشکلی نبود، شما با هم صحبت داشتید،چی شد آخه؟
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر