کماکان جناب Hunk مرموزترین کاراکتر هست که باید مشخص بشه کیه کجاس چه کارس طرف کیه ............
استیو به لقا الله پیوسته
استیو به لقا الله پیوسته
کدوم کتابدوستان یه سایت میگید واسه دانلود کل کتاب های رزیدنت اویل که کامل هم باشن.
کماکان جناب Hunk مرموزترین کاراکتر هست که باید مشخص بشه کیه کجاس چه کارس طرف کیه ............
استیو به لقا الله پیوسته
الکس توی این سن دست به این کار زد چون دیگه سوژه ای براش نمونده بود که آزمایش کنه. همه افراد توی جزیره مرده بودن. در مورد این که چرا روی سوژه های دیگه انجام نشد، به خاطر این بود که همه در همون مرحله اول هم نتونستن از ویروس جون سالم به در ببرن، چه برسه به اینکه بخوان برای جانشینی برای بدن الکس انتخاب بشن. ناتالیا رو انتخاب کرد، چون توی فایل توضیح میده که " اون توی تراگیژیا همه چیزش رو از دست داده و انواع و اقسام ترس رو دیده. پس دیگه از چی باید بترسه؟" بهترین بدن ممکن برای محیا بود. الکس هم از نظر توانایی معلوم بود نمیتونست رقیب کلیر بشه. به خاطر همین آخرین کاری که باید بکنی اینه که تست رو روی خودت انجام بدی (مثل ویلیام بیرکین، مثل جیمز مارکوس و مثل آلبرت وسکر ...).
برای چی باید دوباره خودکشی کنه؟ تمام تلاشش رو کرد که وارد بدن جایگزین و جدیدش بشه. چرا دوباره باید خودشو بکشه؟ و اینکه الکس بعد از تبدیل شدن، از خودش متنفر بود. از قیافه-ش حالش به هم میخورد.
خب نکته توی همین ویروسه. ویروس تنها کسی رو میپذیره که نترسه و از طریق همون میشه پروسه انتقال رو انجام داد. به قول تو، خود الکس هم میترسیده. ترس از مرگ باعث شده بود ویروس رو به خودش بزنه تا بتونه بهش غلبه کنه و در صورت انجام این کار، بتونه پروسه انتقال رو انجام بده.
قبول دارم داستان کوتاه بود. ولی به خاطر این بود که بازی نه بودجه درست و حسابی داشت و نه چیز دیگه. به خاطر اینه که تمام این داستان REV 2 به خاطر این بود که داستان رو به RE7 بکشونن. تصمیم کپکام بوده نه تیم سازنده. به نظرم جالب نیست تقصیر رو گردن تیم سازنده بندازیم. نویسنده هم همون نویسنده REV 1 بوده و اینجا هم کارش خوب بوده.
در مورد استیو هم، به نظرم T-Veronica توی همون شماره تموم شد رفت. استیو فقط یه نمونه بود تا بتونن روش کار کنن و اوروبوروس و فوبوس رو به وجود بیارن. به نظر من استیو زیاد مهم نیست و ممکنه وسکر سر به نیستش کرده باشه.
این پست در پاسخ به مسائل مطرح شده در چند پست اخیر تاپیک هست.لطفا تمام کسانی که بازی رو تموم می کنند بخونند!
داستان این بازی واقعا میتونست خیلی خیلی بهتر از این باشه.ولی انصافا اونقدرها هم بد نبود.من کاملا قبول دارم که داستان رولیشنز 1 خیلی پیچیده تر و وسیع تر از این بود.حتی داستان RE6 هم پیچیده تر و وسیع تر از این بود.همونطور که دوست خوبم علی عزیز هم گفت و منم قبول دارم،داستان این فقط روی یک شخص متمرکز بود،نه حتی یک سازمان.شاید بشه این پیچیده بودن و چند بعدی بودن داستان رو واسه رولیشنز 1 حسن تلقی کرد،ولی دلیل نمیشه که نبودش واسه این عیب تلقی بشه.علاوه بر اینکه همیشه فقط پیچیدگی و وسعت ملاک نیست.اهمیت داستان هم یک سر قضیه است (و حتی طرف مهمتر قضیه!) داستان رولیشنز 2 خیلی مهمتر و برای سری واجبتره که عدم پیچیدگیش رو جبران میکنه.در واقع خیلی بهتر از یک داستان پپچیده،ولی فرعی و تو خالی مثل رولیشنز 1 هست یا به عبارت دیگه یک یا دو مسئله ی مهم (مثل الکس و اوروبوروس) خیلی بهتر از دهها مسئله ی فرعی و یکبار مصرف (مثل تمام مسائلی که در رولیشنز 1 و RE6 مطرح شدن) هست!
عدم حضور استیو استیو بزرگترین و تنها عیب قابل توجه داستان بود.بله علی و آرمین عزیز.قطعا بازگشت استیو از واجب هم واجب تر بود.حتی من خودم اولین کسی بودم که اینو گفتم.اصلا همون اولی که کانسپت تریلر بازی اومد،یعنی حتی قبل از اینکه حضور خود کلیر تایید بشه،حضور استیو حداقل برای برای یکی من قطعی شد.خودم هم اول از همه به نبودش اعتراض کردم.حتی دو تا پست مفصل و قرمز رنگ رو هم فقط و فقط به خاطر همین مسئله گذاشتم.ولی حقیقت اینه که اگه استیو رو نادیده بگیریم (یعنی فرض کنیم اصلا قرار نبوده این نسخه به سرنوشت استیو بپردازه و کلا سر مسائل دیگه ای بوده) داستانش قابل قبوله!
ویروس T-Phobos هم که مشخصه توی بدن خود الکس بوده.اگه نبود که اصلا دستبند به دستش نمیزد.بحثم سر این نیست که این کارش منطقی بوده یا نه.ولی به هر حال،ویروس رو به بدنش خودش هم تزریق کرده بوده.این رو نمیشه انکار کرد.(بنده ی خدا آدم منطقی و باانصافی بوده!:d) اینکه الکس توی سنی نبود که اینکارو با خودش بکنه یا بعد از تبدیل شدن باید دوباره خودش رو میکشت یا اون حمله به تراسیو هم فقط از یک سازمان عظیم برمیومد رو هم کاملا قبول دارم.داستان کوتاه و ماست مالی شده بود و واقعا جای کار بیشتری داشت.قبول.ولی اینها فقط وقایع و روند داستان هستن.بحث من سر کلیت و سوژه ی اصلی داستانه که انصافا مهم و قشنگ بود.حضور الکس وسکر،دخالت اوروبوروس،تفکرات کافکا و تست ترس،منتقل شدن ذهن الکس به دختری استثنایی،مطرح شدن رابطه ی کلیر با خانواده ی برتون و.....وگرنه کاملا قبول دارم که روی این داستان (با همین سوژه و کلیت) میشد خیلی بهتر کار کرد و خیلی جاهاش نیاز به تغییر اساسی دارن.ولی بازم با همین موضوع و همین و شخصیتها!
با زنده موندن شخصیتها هم من مشکلی ندارم.البته به قول علی،وقتی در داستانی حرف از مرگ یک شخصیت به میون میاد،در انتها یا خودش باید بمیره (یعنی مویرا) یا کسی که خبر مرگش رو میشنوه (یعنی بری).من خودم همون اول گفتم که اگه بری زنده بمونه و ناتالیا رو به فرزند خوندگی بپذیره،خیلی بهتر از اینه که به طرز خیلی حماسی و زیبایی کشته بشه.دقیقا همین اتفاق هم رخ داد.در واقع این هم یکی دیگه از فرضیاتم بود که به وقوع پیوست.بگذریم.....پس اینکه از بری.زنده موندن مویرا هم در ادامه کاملا توجیه شد.چون مویرا زیر آوار میمونه و بعدش هم ما فقط انفجار ساختمون رو می بینیم.یعنی قشنگ فکر میکنیم که مویرا مرده.حتی بلافاصله بعدش هم صحنه ی خواب دیدن بری رو می بینیم که کلیر خبر مرگ مویرا رو بهش میده.به نظر من این صحنه ها،دقیقا به خاطر همون حرف ناتالیا مبنی بر مرگ مویرا ساخته شدن که مثلا ما فکر کنیم مویرا مرده.ولی در انتها بفهمیم که زنده است.در واقع ما یک بار در بازی قشنگ فکر کردیم که مویرا مرده.به عبارت دیگه دقیقا در مورد شخصیتی همچین فکری رو کردیم که یکبار مسئله ی مرگش در بازی مطرح شده بود.به نظر من این خیلی جالبتر بود تا اینکه مویرا واقعا بمیره.علاوه بر اینکه اون DLC جداگانه ی مویرا که چگونگی زنده موندن و فرارش رو نشون میده هم کاملا از این قضیه رفع ابهام میکنه و کاملا اون رو توجیه میکنه.ولی اگه این اتفاقات برای مویرا پیش نیومد و یکبار ماجرای مرگش در بازی مطرح نمیشد،بله.قبول میکردم که بازی هندی تموم شده!
در کل اگه استیو رو نادیده بگیریم،من از داستانش راضیم و قطعا داستانش در کنار سه نسخه ی ریمیک،کد ورونیکا و حتی RE5 (البته با اختلاف زیاد) قرار میگیره.چه از لحاظ اهمیت و چه از لحاظ زیبایی.هرچند من واقعا نمیتونم استیو رو نادیده بگیرم.چون اصلا به خاطر استیو منتظر کلیر بودم.واقعا حیف!!!!!
به افراد جزیره چکار داریم؛ مگر الکس وسکر توی شرایط بدی قرار داشت که باید با این عجله به بدن ناتالیا میرفت؟! حرفم از یه تست دیگه بود. هنوز اونقدری نیرو داشت که بتونه به تراسیو به اون شکل حمله کنه و هر کسی که دلش میخواد بدزده و روش تست انجام بده. حرفم از تست نهاییه نه تست سوژه. تست برای ترنسفر. الکس تست اولیه که برای نترسیدن سوژه بود رو انجام داد اما تست نهایی با خودش انجام شد.
ویلیام بیرکین در دقیقههای آخر زندگی بود، جیمز مارکوس بعد از مرگ تبدیل شد و داستان آلبرت وسکر هم که دیگه مشخصه.
با اون همه قدرت کلیر ردفیلد در این حد تهدید بود که خودشو از بین ببره؟! کسی که مثل آب خوردن کلیر رو برای تست دزدید؟! اصلا همین کلیر سوژهی خوبی بود. الکس کلیر و مویرا رو وارد کرد تا تأثیر روابط نزدیک رو روی ترس ببینه. این یعنی پروسهی تحقیق هنوز ادامه دار و تا این حد بزرگه. حالا تست نهایی روی خودش انجام بشه؟! اونم وقتی استوارت مرده و حتی یک نفر نیست که هوای ناتالیا رو بعد ترنسفر داشته باشه!؟ خودشو از بین برد چون به قول خودش: "تنها چیزی که باقی مونده یه تست نهاییه." و این تست نهایی رو با خودش انجام داد! اون هم در بهترین شرایط جسمی ممکن!
برای چی باید دوباره خودکشی کنه؟ اینجا منظورم رو متوجه نشدی. خودکشی اول جواب نداده بود و تبدیل شده بود و زنده مونده بود. میدونست باید این جسم از بین بره. همین جسمی که حالش ازش بهم میخورد. ببین، اینکه فهمید ناتالیا استقامت به خرج میده شش ماه بعد از خودکشی بود. اون لحظه اگر هنوز عقل سرجاش بود میتونست مجدد کار نیمه تمومش رو تموم کنه! چرا نکرد؟ چون بازی به آنتاگونیست در اون هیبت نیاز داشت! هرچقدرم میخواد داستان غیر واقعی به نظر بیاد.
هیچ توضیحی از دلیل وجود ویروس برای پروسهی انتقال در بدن شخص اصلی وجود نداره. بدن میزبان نیازمند ویروس بود. به خودش در بهترین سن ویروس تزریق کرده تا کودک بشه و تمام تشکیلاتش رو از دست بده؟ اونوقت که چی؟ چه انگیزهای؟ چه هدفی؟ زنده موندن؟! اونوقت بدون اون تشکیلات چطور میخواد دوباره وقتی 30، 40 ساله شد میزبان پیدا کنه و باز وارد بدنش بشه؟ تمام این سوالات از اینجا به وجود میاد که برای تست نهایی از سوژهی دیگهای استفاده نکرد! حتی یک نفر از افراد سازمانی که به تراسیو حمله کرد دیده نشد. انگار الکس بود و استوارت که برای 20 سال بیشتر زنده موندن اینقدر وقت و سرمایه گذاشت بدون هدف جانبی.
این داستان پر از سوال و پلات هوله.
لااقل داستانها تجاری اینقدر سوتی نداشته تابحال! نه تقصیرها رو فقط گردن کپ کام میدونم. وقتی بودجه کم باشه حتی نویسنده هم ارزش نمیذاره. گرافیک از RE6 بالاتر بود اما فیزیک بازی، بسیار پایینتر!
نکتهی جالب دیگه دروغ تیم سازنده در مورد افلکتدها بود که رسما اعلام کردن اینجا خبری از ویروس نیست و اینها با شکنجه اینطور شدن!! چه برداشتی میشه کرد؟ دو حالت بیشتر نیست:
یا رسما خواستن مردم رو بازی بدن که بعید به نظر میاد، یا هنوز حتی داستان تکمیل نشده بوده! نظر من روی مورد دومه. مگر میشه برای افرادی که هدف از زندانی شدن و شکنجهشون تست ویروس باشه، بیایم و بگیم ویروسی در کار نیست؟! و این باز از کوتاه بودن زمان ساخت این شماره میگه. سرشار از نقص.
نیما پیچیده بودن برای من ملاک نیست! پر کردن جاهای خالی توی داستان واجبه. ما باید یک سازمانی رو با هر نامی که میخواد اینجا میدیدیم. حمله به یک سازمان بزرگ و دزدیدن افراد در اون سطح، برنامه ریزی یک نفره نیست! اون همه افراد و قدرت کجا بودن که کلیر به این راحتی وارد برج شد و فقط 4 تا معما حل کرد و تا مقر الکس خودش رو رسوند؟! توی جواب بالا از سوتیهای دیگه هم گفتم. من پیچیدگی نمیخوام! میخوام به شعور مخاطب توهین نشه (که البته حرف علی رو در مورد بودجه قبول دارم). رولیشنز 1 به داستان اصلی صدمه نزد؛ رزیدنت ایول 4 صدمه نزد؛ اما این کاراکتر الکس وسکر رو برداشت!
نیما به نظرت این که ما فکر کنیم مرده و بعد بدون هیچ توجیه ببینیم زندست به نظرت جالب بود؟! زیر آوار توی برج گیر کرد و کلیر هم ثانیه آخر پرید پایین. تنها راه ممکن پریدن از برج بود که مویرا زیر آوار بود!!! بعد میبینیم پیش پیرمردست! خیلی قشنگ بود؟ شاید پیرمرده صدای اخطار سیستم خود تخریبی رو میفهمه و خودشو میرسونه توی برج و دقیقا ثانیه آخر مویرا رو میبینه و بعد شنلش رو مثل بتمن رو سرش میندازه!
به نظرت اون DLC رفع ابهام داشت از اون حادثه؟! بهم بگو شاید من چیزی ندیدم. اولین چیزی که یادم میاد مویرا توی آلونک پیرمرده بود.
ازت خواهش میکنم اسم داستانش رو کنار سری اصلی نیار. 1 و کدورونیکا و 5.
علی منظورت اینه که چرا تست نهایی قبلا روی یه نفر دیگه انجام نداده تا ببینه اصلا جواب میده یا نه که بعدا بیاد روی خودش انجام بده؟
شاید واقعا همینطور بوده باشه. شاید از این میترسیده که کلیر از تمام تله هایی که براش گذاشته بود، بیرون اومده بود. همونطور که توی اپیزود سوم و قبل از ترکیدن کارخونه، دیدیم که بهشون میگه "از دستتون خسته شدم، شما از تست خارج میشین". شاید هم اینطور نباشه. یه جورایی منو یاد آور شماره اول میندازه که اونجا هم وسکر اینا رو به عمارت کشوند تا قدرت تیم استارز رو در مقابل ویروس T بسنجه و آخر سر هم میخواست سر به نیستشون کنه.
در مورد اینکه تست نهایی رو چرا روی خودش انجام داد، من احتمال میدم بدن ناتالیا واقعا از ارزش بالایی براش برخوردار بوده و نمیخواسته اونو با ذهن یه نفر دیگه پر کنه. از طرف دیگه هم وقتی نقشه هاش مبنی بر کشتن کلیر و مویرا به هم میخوره، عملا دیگه چاره ای نداره تا تست رو زودتر از موعود شروع کنه با ریسک بالا.
بازم منظورت رو درست متوجه نمیشم. منظورت از اینکه کارش نیمه تموم موند اینه که چرا اون موقع دوباره خودکشی نکرد تا بتونه وارد بدن ناتالیا بشه؟ این قسمت رو توضیح میدی دوباره؟
آره توضیحی وجود نداره و اینجا مجبور میشیم چندتا حدس بزنیم که بعدا سعی میکنم بیشتر واردش بشم.
ولی علی از کجا میدونی بدون تشکیلات هست؟ شاید الکس تمام سازمان و تشکیلاتش رو از نقشه-ش مطلع کرده بود و بهشون گفته که در صورت انتقال، به صورت بچه بر میگرده و اونا هم منتظرش باشن. اگه دفعه اول موفقیت آمیز باشه (که بود)، اونوقت الکس میتونه هر وقت که بدن فعلیش فرسوده شد، هر دفعه یه میزبان پیدا کنه و وارد بدنش بشه. مطمئنا افراد خیلی زیادی زیر دست الکس هستن که اونو تا آخرین لحظه همراهی کردن. ما توی جزیره فقط یه سری از اونا رو میبینیم.
اما اینجایی که میگی برای تست نهایی، چر از کس دیگه ای استفاده نکرد، همونطور که بالاتر گفتم، اصلا میزبانی پیدا نشد که مثل ناتالیا باشه. همه شون شکست خوردن و تبدیل شدن. فقط ناتالیا موند و حکم جواهری داشت که الکس نمیتونست اونو برای هر کسی که از راه رسید، استفاده کنه.
شاید به خاطر این میگفتن ویروسی در کار نیست به خاطر اینکه افلکتد ها رفتار زامبی مانند نداشتن. یه جوری مثل گانادوها رفتار میکردن. قبول دارم اینا اینجا یه خورده سوتی توی حرفاشون دادن. میباست درست تر جمله هاشونو تنظیم میکردن.
علی منظورت اینه که چرا تست نهایی قبلا روی یه نفر دیگه انجام نداده تا ببینه اصلا جواب میده یا نه که بعدا بیاد روی خودش انجام بده؟
شاید واقعا همینطور بوده باشه. شاید از این میترسیده که کلیر از تمام تله هایی که براش گذاشته بود، بیرون اومده بود. همونطور که توی اپیزود سوم و قبل از ترکیدن کارخونه، دیدیم که بهشون میگه "از دستتون خسته شدم، شما از تست خارج میشین". شاید هم اینطور نباشه. یه جورایی منو یاد آور شماره اول میندازه که اونجا هم وسکر اینا رو به عمارت کشوند تا قدرت تیم استارز رو در مقابل ویروس T بسنجه و آخر سر هم میخواست سر به نیستشون کنه.
در مورد اینکه تست نهایی رو چرا روی خودش انجام داد، من احتمال میدم بدن ناتالیا واقعا از ارزش بالایی براش برخوردار بوده و نمیخواسته اونو با ذهن یه نفر دیگه پر کنه. از طرف دیگه هم وقتی نقشه هاش مبنی بر کشتن کلیر و مویرا به هم میخوره، عملا دیگه چاره ای نداره تا تست رو زودتر از موعود شروع کنه با ریسک بالا.
بازم منظورت رو درست متوجه نمیشم. منظورت از اینکه کارش نیمه تموم موند اینه که چرا اون موقع دوباره خودکشی نکرد تا بتونه وارد بدن ناتالیا بشه؟ این قسمت رو توضیح میدی دوباره؟
آره توضیحی وجود نداره و اینجا مجبور میشیم چندتا حدس بزنیم که بعدا سعی میکنم بیشتر واردش بشم.
ولی علی از کجا میدونی بدون تشکیلات هست؟ شاید الکس تمام سازمان و تشکیلاتش رو از نقشه-ش مطلع کرده بود و بهشون گفته که در صورت انتقال، به صورت بچه بر میگرده و اونا هم منتظرش باشن. اگه دفعه اول موفقیت آمیز باشه (که بود)، اونوقت الکس میتونه هر وقت که بدن فعلیش فرسوده شد، هر دفعه یه میزبان پیدا کنه و وارد بدنش بشه. مطمئنا افراد خیلی زیادی زیر دست الکس هستن که اونو تا آخرین لحظه همراهی کردن. ما توی جزیره فقط یه سری از اونا رو میبینیم.
اما اینجایی که میگی برای تست نهایی، چر از کس دیگه ای استفاده نکرد، همونطور که بالاتر گفتم، اصلا میزبانی پیدا نشد که مثل ناتالیا باشه. همه شون شکست خوردن و تبدیل شدن. فقط ناتالیا موند و حکم جواهری داشت که الکس نمیتونست اونو برای هر کسی که از راه رسید، استفاده کنه.
شاید به خاطر این میگفتن ویروسی در کار نیست به خاطر اینکه افلکتد ها رفتار زامبی مانند نداشتن. یه جوری مثل گانادوها رفتار میکردن. قبول دارم اینا اینجا یه خورده سوتی توی حرفاشون دادن. میباست درست تر جمله هاشونو تنظیم میکردن.