بحث و تبادل نظر در مورد سری Resident Evil

Ƥ.s.Y.c.H.o

Hala Madrid ...y nada más
کاربر فعال
Apr 5, 2012
7,596
نام
Mehdi
آقا جان من بیخیال Re 6 بشید، یچیزی داد بیرون برای اینکه هنوز فحش ها و اینا برای کپکام قابل قبول نبوده، نیاز بیشتر داره،
فقط یه چیزی : کپکام عمه داره؟ سازندش که حتی نمی خوام اسمشم بخونم و بدونم، چطور ؟ :d

جان من برید نسخه ی Resident Evil Remake 2011 رو دانلود کنید بخدا ارزش بازی کردنش 10 برابر همه ی ایناست :| :x گرافیکش خیلی قشنگ شده، اصلا کلاسیک ها کجا این کجا :d محیط تاریک و تالار قشنگ، وای دستگاه سیو :x :&

آقا کسی خواست پ.گ کنه :d :x من که واقعا خوشم اومد، نصبش هم خیلی سادست عین یه بازی PC نصب میشه، کنترلر، دمو ها همه سالم سالم و کاملا برنامه ریزی شده برای PC هست
 

Ƥ.s.Y.c.H.o

Hala Madrid ...y nada más
کاربر فعال
Apr 5, 2012
7,596
نام
Mehdi
من همیشه گفتم، سر RE و چند تا عنوان دیگه که دچار بدبختی این عنوان شدند، ما ها داریم سخت گیری می کنیم، باء توی نسخه های دیگه تو کی مگس دیدی؟ اینم یه تنوع ... :| حالا گیرم که خرمگسش شبیه الاغ باشه بهرحال حیوون حیوونه :d
هم باسش زیبا بود، هم مراحلش، هم اکشنش، هم زامبی هاش، ولی کمبو هاشو خوشم نیومد، آخه چه حرکتی هست که RKO میزنه ؟؟؟!!!!!!!!!!

ولی قبول داره تیکه ی آخر که سوار هلیکوپتر میخواند بشند، از RE4 کپی کرده بودند، یعنی توی مراحل لیون واقعا از RE4 خیلی کپی کرده بودند، اما این قسمت آخر مثل موقعی بود که ...
ایدا بازوکا رو برای لئون میندازه و سدلر رو میکشه... وای دلم RE 4 هوس کرده :x

کریس هم که ماشالله دست کینگ کنگ رو از پشت بسته :| :d مشت قدرتی Paul Phinex تیکن رو میزنه :d از نظر داستانی برای کریس تا اینجا بهتر شروع شده و میدونم جریان چی باید باشه ....
 

mppm

کاربر سایت
Jul 21, 2012
288
نام
محمد
بابا ما نبودیم چه خبر شده؟!
خوشم اومد تاپیک زنده شد...
آقا من میخوام یه بحث با علی صلح و صفا وب قیه که به 5 اعتقاد دارن راه بندازم
اصولا شما چرا اویل 5 رو دوست دارید؟!
آیا از کاور گیری و اکشن شدن اویل خوشتون اومده
یا داستانش
یا...
به نظر من بعد از کد ورونیکا اویل تموم شد و از 4 به بعد یه بازی دیگه بود هرچند استاد 4 رو عالی ساخت ولی بعدش...
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
بابا ما نبودیم چه خبر شده؟!
خوشم اومد تاپیک زنده شد...
آقا من میخوام یه بحث با علی صلح و صفا وب قیه که به 5 اعتقاد دارن راه بندازم
اصولا شما چرا اویل 5 رو دوست دارید؟!
آیا از کاور گیری و اکشن شدن اویل خوشتون اومده
یا داستانش
یا...
به نظر من بعد از کد ورونیکا اویل تموم شد و از 4 به بعد یه بازی دیگه بود هرچند استاد 4 رو عالی ساخت ولی بعدش...
درود بر تو!:d
ببین اول از همه باید بگم اگر بخواییم به اکشن شدن بازی گیر بدیم یا بخواییم به نبود ترس بازی گیر بدیم، باید برگردیم یه مرحله قبل، یعنی RE4 و از اونجا ریشه یابی کنیم.
RE5 بدون در نظر گرفتن موارد ذکر شده، یه بازی کامل بود. اول از همه همچنان یه خورده از اون جو مرموز همیشگی توی بازی مونده بود. دقت کنین بازی اکشن نشده بود. فقط اواخر بازی با دشمنای تفنگ به دست روبرو میشدیم. مشکلی که همه بهش گیر داده بودن، این بود که جریانات بازی توی روز اتفاق میوفتاد. به شخصه با این موضوع مشکلی نداشتم.
داستان بازی هم یه داستان کامل و جامع و یه پایان فوق العاده برای RE بود که بهترین نحو ممکن تموم شد. همین که شخصیت وسکر توی بازی حضور داره به عنوان برگ تضمینی برای داستان بازی حساب میشه. اصولا طبق قانون RE هر جا وسکر باشه، اون شماره عالی از در میاد چون پشتش هم تفکر وسکری وجود داره.

قبلا هم با داداش حامد بزرگ سر این موضوع بحث میکردیم تو همین تاپیک. من نظرم این بود که یادمون باشه، ما الان با یه ویروس روبرو نیستیم بلکه با انگلی روبرو هستیم که ذهن رو کنترل میکنه. خب این یعنی چی؟ یعنی چیزی که باعث به وجود آمدن ترس میشد (زامبی و نمسیس و ...) به واسطه ارتقا پیدا کردن ویروس مطمئنا از بین میره. شما میتونین انتظار ترس توی RE5 به واسطه اوروبوروس داشته باشین.
وسکر اومد کثافت کاری آمبرلا رو درست کرد و چیزی ساخت که اونا با داشتن تشکیلات فوق العاده از درست کردنش عاجز بودن. این برای ترس بازی.

اما در مورد اکشن شدن هم باید بگم که وقتی دشمنت هشیار باشه، لزوما نمیتونی دورش بزنی و فرار کنی چون اشتباهه. بنابراین باید یه تاکتیک دیگه پیاده کنی.

توی RE5 برگشتن به محل شروع شدن تمام اتفاقات. یعنی برگشتن به جایی که برای اولین بار اون گیاه رو پیدا کردن و ویروس مادر رو ساختن. به شخصه خیلی با این موضوع حال کردم.

در آخر هم بگم، دیگه شخصیتی نمونده بود که بخواییم روش مانور بدیم و آخرین نفر هم وسکر بود. البته چرا، الکس و شری بودن و انتظار میرفت توی RE6 با ونا طرف بشیم و یه داستان خوب رو شاهد باشیم ولی به جاش با یه شکست روبرو شدیم.

حالا برداشتن کمپین های کریس و لیون رو توی شب پیاده کردن و 4 تا زامبی چپوندن توش، به این معنی نیست که بازی قراره ترسناک بشه. ویروس C هم یه جک به تمام معنا بود.

استاد طراحی معماری ما حرف جالبی زد، گفت معمار اونیه که بدونه چطور یه بنا رو طراحی کنه تا در صورتی که واردش شدی، بفهمی واقعا وارد اون بنای مربوطه شدی. اینجور بگم، وثتی یه خونه رو طراحی میکنی، اونی که قراره توی اون خونه زندگی کنه، واقعا احساس آرامش کنه و بدونه این واقعا یه خونه هست نه اینکه صرفا اسمش خونه باشه. بنابراین هر کس معمار نمیتونه باشه. این دقیقا مصداق میکامی بود که کاری کرد که تک تک ثانیه های شماره های کلاسیک توی ذهن طرفدارانش حک شده. نه مثل RE6 که کمتر از 1 ماه از خاطر همه بچه ها رفت...
 

mppm

کاربر سایت
Jul 21, 2012
288
نام
محمد
درود بر تو!:d
ببین اول از همه باید بگم اگر بخواییم به اکشن شدن بازی گیر بدیم یا بخواییم به نبود ترس بازی گیر بدیم، باید برگردیم یه مرحله قبل، یعنی RE4 و از اونجا ریشه یابی کنیم.
RE5 بدون در نظر گرفتن موارد ذکر شده، یه بازی کامل بود. اول از همه همچنان یه خورده از اون جو مرموز همیشگی توی بازی مونده بود. دقت کنین بازی اکشن نشده بود. فقط اواخر بازی با دشمنای تفنگ به دست روبرو میشدیم. مشکلی که همه بهش گیر داده بودن، این بود که جریانات بازی توی روز اتفاق میوفتاد. به شخصه با این موضوع مشکلی نداشتم.
داستان بازی هم یه داستان کامل و جامع و یه پایان فوق العاده برای RE بود که بهترین نحو ممکن تموم شد. همین که شخصیت وسکر توی بازی حضور داره به عنوان برگ تضمینی برای داستان بازی حساب میشه. اصولا طبق قانون RE هر جا وسکر باشه، اون شماره عالی از در میاد چون پشتش هم تفکر وسکری وجود داره.

قبلا هم با داداش حامد بزرگ سر این موضوع بحث میکردیم تو همین تاپیک. من نظرم این بود که یادمون باشه، ما الان با یه ویروس روبرو نیستیم بلکه با انگلی روبرو هستیم که ذهن رو کنترل میکنه. خب این یعنی چی؟ یعنی چیزی که باعث به وجود آمدن ترس میشد (زامبی و نمسیس و ...) به واسطه ارتقا پیدا کردن ویروس مطمئنا از بین میره. شما میتونین انتظار ترس توی RE5 به واسطه اوروبوروس داشته باشین.
وسکر اومد کثافت کاری آمبرلا رو درست کرد و چیزی ساخت که اونا با داشتن تشکیلات فوق العاده از درست کردنش عاجز بودن. این برای ترس بازی.

اما در مورد اکشن شدن هم باید بگم که وقتی دشمنت هشیار باشه، لزوما نمیتونی دورش بزنی و فرار کنی چون اشتباهه. بنابراین باید یه تاکتیک دیگه پیاده کنی.

توی RE5 برگشتن به محل شروع شدن تمام اتفاقات. یعنی برگشتن به جایی که برای اولین بار اون گیاه رو پیدا کردن و ویروس مادر رو ساختن. به شخصه خیلی با این موضوع حال کردم.

در آخر هم بگم، دیگه شخصیتی نمونده بود که بخواییم روش مانور بدیم و آخرین نفر هم وسکر بود. البته چرا، الکس و شری بودن و انتظار میرفت توی RE6 با ونا طرف بشیم و یه داستان خوب رو شاهد باشیم ولی به جاش با یه شکست روبرو شدیم.

حالا برداشتن کمپین های کریس و لیون رو توی شب پیاده کردن و 4 تا زامبی چپوندن توش، به این معنی نیست که بازی قراره ترسناک بشه. ویروس C هم یه جک به تمام معنا بود.

استاد طراحی معماری ما حرف جالبی زد، گفت معمار اونیه که بدونه چطور یه بنا رو طراحی کنه تا در صورتی که واردش شدی، بفهمی واقعا وارد اون بنای مربوطه شدی. اینجور بگم، وثتی یه خونه رو طراحی میکنی، اونی که قراره توی اون خونه زندگی کنه، واقعا احساس آرامش کنه و بدونه این واقعا یه خونه هست نه اینکه صرفا اسمش خونه باشه. بنابراین هر کس معمار نمیتونه باشه. این دقیقا مصداق میکامی بود که کاری کرد که تک تک ثانیه های شماره های کلاسیک توی ذهن طرفدارانش حک شده. نه مثل RE6 که کمتر از 1 ماه از خاطر همه بچه ها رفت...

سلام عزیز
کلا من از بعد از 4 دیگه حال نکردم و کلا یادت باشه من هم ظرفدار 6 نیستما!
در مورد داستان کاملا باهات موافقم
ولی اکشن اصلا نه
و اینکه بازی با پایان وسکر تموم شد هم نه
مگه همون موقع که تو یک وسکر مرد کپکام اونهمه ابداعات زیبا تو 2بعد تو 3 نکرد؟!
فیک بودن مرگش به کنار نمیگم باید وسکر برگرده
میگم چرا داستان انقدر تو 6 آبکی شده
حتی تو خوده 5 هم شخصیت پردازی ها مثل قبل نیست
شما فکر میکنی چرا انقدر نمسیس موندگار شد؟
بخاظر شخصیت پردازی
یا لیکویید تو متال گیر یا...
تو 5 شخصیت پردازی ها خیلی ضعیف بود ولی تو 4 عالی بود
روز بودن بازی و حتی اکشنش مهم نیست
مهم حس بازی و معماهای گم شده و نبود شخصیت پردازی بود
مهم نبود کسانی مثل میکامی و کامیا بود
وگرنه مگه با قرداد کپکام با نینتندو تو اون سالا واسه اویلای شماره دار تو گیم کیوب اونا آروم نشستن؟!
دویل می کرای رو از روی اویل ساختن و همه کوپ کردن از اکشن و معما و داستان
یا اینافونه چه کرد با اونیموشا
مشکل غربی شدن بازی ها و گیرز آو وار یسم و کال او دیوتی ایسم شدنه...
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
سلام عزیز
کلا من از بعد از 4 دیگه حال نکردم و کلا یادت باشه من هم ظرفدار 6 نیستما!
در مورد داستان کاملا باهات موافقم
ولی اکشن اصلا نه
و اینکه بازی با پایان وسکر تموم شد هم نه
مگه همون موقع که تو یک وسکر مرد کپکام اونهمه ابداعات زیبا تو 2بعد تو 3 نکرد؟!
فیک بودن مرگش به کنار نمیگم باید وسکر برگرده
میگم چرا داستان انقدر تو 6 آبکی شده
حتی تو خوده 5 هم شخصیت پردازی ها مثل قبل نیست
شما فکر میکنی چرا انقدر نمسیس موندگار شد؟
بخاظر شخصیت پردازی
یا لیکویید تو متال گیر یا...
تو 5 شخصیت پردازی ها خیلی ضعیف بود ولی تو 4 عالی بود
روز بودن بازی و حتی اکشنش مهم نیست
مهم حس بازی و معماهای گم شده و نبود شخصیت پردازی بود
مهم نبود کسانی مثل میکامی و کامیا بود
وگرنه مگه با قرداد کپکام با نینتندو تو اون سالا واسه اویلای شماره دار تو گیم کیوب اونا آروم نشستن؟!
دویل می کرای رو از روی اویل ساختن و همه کوپ کردن از اکشن و معما و داستان
یا اینافونه چه کرد با اونیموشا
مشکل غربی شدن بازی ها و گیرز آو وار یسم و کال او دیوتی ایسم شدنه...
خب در مورد اونکه میکامی ابداعات زیبایی توی شماره های بعدی پیاده کرد بر میگرده به نو ظهور بودن بازی. شخصا معتقدم کاری که میکامی کرد واقعا فوق العاده بود. از چه نظر؟ از نظر اینکه همون اول کار اومد دنیایی پر از شخصیت رو خلق کرد. رمز موفقیتش دقیقا همون کلمه ای هست که بولد کردم. اینقدر شخصیت داشت RE که بعدا بتونه روی هر کدوم یه مانور کامل بده و کلی هم عالی میبود. رفت سراغ بقیه شخصیت ها تا همه رو یکسان بالا بکشه و تا در آینده مشکلی پیش نیاد.
اما ضعف شخصیت پردازی رو موافق نیستم. بر عکس به نظرم بهترین شخصیت پردازی کریس و وسکر توی شماره پنجم پیاده شده بود و در نهایت خودشون قرار داشتن و از این بهتر نمیشد. کمبود معما رو هم نمیدونم چی بگم.
هر چی شماره پنجم از نظر معما و ترس کم داشت، در عوض توی شخصیت پردازی فوق العاده و داستان عالی بازی جبران شده بود.
ورینیکا میباست شماره 4 میشد و از اونطرف شماره 4 میباست یه اسپین آف میبود که وقعایع بین ورنیکا و شماره پنجم رو توضیح بده.
شماره 56 رو من حتی یه بازی مستقل با بودجه 50 هزارتومنی هم نمیبینم. اسم اون رو جز شماره های اصلی نیارین. حتی لیاقت بودن در کنار ORC رو هم نداره. اکشن فوق العاده افتضاح و کثیف بازی به همراه حرکات کشتی کج و کنترل افتضاح بازیکن و دوربین روی اعصاب و .... باعث میشه این شماره به لعنت خدا هم نیارزه.
=====================
ماجرای کاملا جدی:d:
در اندر احوالات آورده اند که روزی علی صلح و صفا به دوستش رسید و از او پرسید که ای دوست! که هر چه داریم از توست! RE6 را چگونه دیدی؟
وی سریعا دولا شد و دستانش را در کنار یکدیگر قرار داد.
از وی پرسیدم این کار به چه معناست؟
وی گفت موجودی طلایی رنگ را نگریستم که به این صورت می ایستاد:
7nsp8ntb396m5xr5nmy.jpg
=))
یعنی این رفیق من یه ژست جالبی گرفت که باید میدیدین
yahoo_24.gif
 

mppm

کاربر سایت
Jul 21, 2012
288
نام
محمد
به هر حال به نظر من از 4 به بعد اویل سیر نزولی گرفت و 5 از 4 خیلی خیلی ضعیف تر بود
فکر کنم تو تعریف شخصیت پردازی کمی متفاوت باشیم
به هر حال به نظرت احترام میذارم
ولی باید بگم زیاد بودن شخصیت دردی رو دوا نمیکنه چه بسا بازی ها و فیلم هایی که با یک یا دو شخصیت اصلی موندگار شدن منظور من چیز دیگری است عزیز
حالا من اویل ها رو فقط بخاطر دیدن شخصیت هایی که روزی باهاشون خاطره داشتم بازی میکنم شما چطور؟
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
به هر حال به نظر من از 4 به بعد اویل سیر نزولی گرفت و 5 از 4 خیلی خیلی ضعیف تر بود
فکر کنم تو تعریف شخصیت پردازی کمی متفاوت باشیم
به هر حال به نظرت احترام میذارم
ولی باید بگم زیاد بودن شخصیت دردی رو دوا نمیکنه چه بسا بازی ها و فیلم هایی که با یک یا دو شخصیت اصلی موندگار شدن منظور من چیز دیگری است عزیز
حالا من اویل ها رو فقط بخاطر دیدن شخصیت هایی که روزی باهاشون خاطره داشتم بازی میکنم شما چطور؟
والا نمیدونم شخصیت پردازی رو چجوری در نظر میگیری یا چه مفهومی برات داره. این موضوع به کنار.
ولی به نظر من زیاد بودن شخصیت دردی رو دوا میکنه. به خصوص این موضوع در مورد RE شدیدا صدق میکنه و یکی از رموز موفقیت این سری به حساب میاد. دلیلش هم اینه که میکامی روی تک تک این شخصیت ها کار کرد. وگرنه اینقدر شماره از توش در نمیومد. هر کدوم از این شخصیت ها داستانی برای خودشون دارن.
کریس، جیل، ربکا، کلیر، لیون، ایدا، وسکر، اسپنسر، آشفورد، مارکوس، بیرکین و ...
اونایی هم که یک یا 2 شخصیت دارن، مجبور میشن روی همون شخصیت به شدت مانور بدن و یه داستان قوی براشون بنویسن. وگرنه درصد بیشتری از بازیها اینطوری نیستن.

و اما، حداقل 3 بار این ویدئوی زیر رو ببینین تا یادتون بیاد میکامی چجوری با یه ویدئوی 15 ثانیه ای، کاری میکنه که یه نفر با یه بازی 30 ساعتی قادر به انجامش نیست، تا بفهمین کار هر کس نیست خرمن کوفتن:
Download RE3 wmv
 

Ƥ.s.Y.c.H.o

Hala Madrid ...y nada más
کاربر فعال
Apr 5, 2012
7,596
نام
Mehdi
و اما، حداقل 3 بار این ویدئوی زیر رو ببینین تا یادتون بیاد میکامی چجوری با یه ویدئوی
15 ثانیه ای، کاری میکنه که یه نفر با یه بازی 30 ساعتی قادر به انجامش نیست، تا بفهمین کار هر کس نیست خرمن کوفتن:
Download RE3 wmv

علی من خواستم 9 بار ببینم :d ولی لینکت خرابه، یجا دیگه آپ کن 2 مگ بیشتر نیست :d
مرسی فردا میام دانلودااا !!!

شب بخیر :d :)
 

{The Phenom}

تاجر
کاربر سایت
Sep 4, 2007
3,695
نام
حاج حامد صف آرا
درسته بازی هایی و فیلم هایی بودن که با 1 شخصیت آنچنان قدرت پیدا کردن که هیچ کس به گرد پاشون هم نمیرسه نمونه بارزشم میشه گفت «خدای جنگ "کریتوس"» به تنهایی خودش سناریو ها رقم میزنه
ولی اینم بدون اون هنر نویسنده هستش که همچین رنگ و لعاب و داستانی طراحی میکنه برای اون شخصیت که باعث میشه از اون شخصیت یه بت به وجود بیاد
و از طرفی همونطور که نویسنده هایی هستن که تک شخصیتی سناریو رو طراحی میکنن، نویسنده هایی هم هستن که میتونن از دل 100 تا شخصیت آنچنان داستان هایی بکشن بیرون که حتی تو خواب هم دیده نشن نمونه بارز این مدل بازی رو هم «مورتال کمبت» میشه گفت شما میبینید که در کنار اون 64 تا کاراکتر که برای بازی معرفی شدن هر کدوم یک داستان جدا برای خودشون دارن (سرنوشت و سرآغاز) و کل این کاراکتر ها 1 داستان کلی ای رو هم میسازن
به نظر من میکامی داشت به هر شخصیت تو اویل های کلاسیک «سر آغازی» درست میکرد که تو آینده باهاشون یه داستان خفن تولید کنه ولی خب مسائل حاشیه ای نزاشت
و الان که دارید میبینید داستان بازی به ناکجا آباد کشیده شده نبودن همچین شخصی تو روند ساخت بازی هستش بازی تو شماره 4 راهش کج شد ولی تو شماره 5 نویسنده تونست با تقویت داستان و پرداختن به شخصیت ها یه مقداری به مسیراصلی برگردونش (منظور بازیه) ولی خب تو شماره 6 کلا تو همون بیراهه به چاه افتاد و دیدید که چی شد
----------
یه سوال!
خودتون رو جای کدوم شخصیت میبینید؟ یعنی کدوم شخصیت بیشتر به خودتون نزدیک تره حالا میخواد اخلاق یا فیزیک یا احساس یا... باشه
من خودم به جز وسکر که پرستشش میکنم
از نظر هیکل و اعصاب و اراده و خیلی چیزای دیگه خودمو شبیه نمسیس میبینم
شما خودتونو تو کدوم یکی میبینید؟
 

Safety & Peace

ارباب مطلق سوزوران
کاربر سایت
Sep 4, 2011
13,185
نام
تونی آلمِیدا
همون دموی RE3 هست
دقیقا.
من یادمه وقتی PS1 خریدم، اولین بازی همین RE3 بود. همون اول آدم این دمو رو میدید، حساب کار دستش میومد و میفهمید قرار نیست به آدم باج داده بشه تو این بازی.
تنها اولویت آدم توی RE3 اینه که هر چه سریعتر از شهر فرار کنه. قرار هم نبود کسی رو نجات بدی! همین که خودتو نجات بدی کافیه. چون یه نفر دنبالته که میخواد جِرِت بده و یه کرم گنده هم اون زیر شهر توی خودش میلوله. با هیچ یک از مردم شهر ملاقات نمیکنی و میفهمی تنهای تنها هستی. یه جای بازی که پارتنر جیل این یارو کارلوس باشه عملا هیچ غلطی نمیتونه بکنه و در مقابل نمسیس کاملا ناتوانه. اون جاست که کارلوس رو میذاری و خودت در میری.
میرسی به اداره پلیس که میشه اون رو تنها بهشت بازی اسم گذاشت. نه توی قطار آرامش داری و نه توی برج ساعت. میخوای با هلی کوپتر در بری که یه تیر آرپی جی ضمیمه هلی کوپتر میشه و برای اولین بار میفهمی هیچ راه دیگه ای نداری به جز جنگیدن. جالب اینجاست که توی این قسمت هم میخوای بازم فرار کنی و به خودت تلقین میکنی که اگر زیاد لفتش بدی، یه نفر میاد کمکت ولی از این خبرا نیست. خلاصه لوله میشی و میوفتی اونور.
بعد با کارلوس میری و فکر میکنی خیلی خفنه در حالی که یه خشاب مسلسل بیشتر همراهش نیست و یه بیمارستون پر از جک و جونور جلوشه. به زور زحمت ویروس رو گیر میاری و میخوای به جیل برسی که نمسیس عصبانی رو میبینی. اینجا فقط میخوای در بری و همه چیو بذاری به عهده جیل!

میرسی به پارک و هر قدمی که بر میداری انتظار یه چیز ناشناخته داری چون پارک ها در هنگام شب مکان خوبی برای قدم زدن نیستن. اگر بی دقت باشی یکی از توی آب میاد و کله-ت رو میکنه. میرسی به اداره فاضلاب و اونجا کاملا مضطربی چون تنها راه وردو به اداره نابود شده و تو هستی و نمسیسی که بالاخره پیدات میکنه...

همین الان که اینا رو گفتم کاملا نوستالوژی درِم ایجاد شد. هر کدوم از این لوکیشن ها کوله باری از خاطره همراه خودش داره. هیچ وقت صدای تیر مگنوم و پشت سرش پاشیدن کله زامبیا رو یادم نمیره. چه حالی میداد مخلوط کردن Gun Powder ها و ساختن تیرهایی که ویژگی هاشونو نمیدونستیم! یاد آهنگ اتاق Save به خیر. چه اسم جالبی داشت این آهنگ : Free From Fear. واقعا بهش میومد چون هیچی نمیتونست اینجا به آدم آسیب برسونه. موسیقی ملایمش باعث میشد آدم چند دقیقه احساس آرامش کنه.

به قول داداش حامد وقتی مجبور بشی ثانیه به ثانیه حساب تک تک گلوله هاتو داشته باشی، هر گلوله ای که شلیک میشد رو تو ذهت حساب میکردی که چندتا باقی مونده، وقتی مجبور بشی زمانی که حالت خرابه، گیاه سبز رو به تنهایی مصرف کنی و با خط خون زرد رنگ بازی رو ادامه چون میدونی جلوتر به گیاه قرمزت نیاز داری، اون وقت مجبور میشی حساب کتاب کنی و ببینی کجا زامبی بکشی و کجا در بری.
بله برادران گرامی. اینا همه حساب شده بودن و هر چیزی به موقع و سر جای خودش قرار گرفته بود.
حالا با این تفاسیر یه بار دیگه به قضیه نگاه کنین. حتی همون 4 هم یه افتضاح به حساب میاد.
===================
داداش حامد من فکر میکنم خیلی مثل کرس هستم:d البته از نظر هیکل نه، از نظر شخصیت:d یه جورایی با اراده و مطمئن پیش میره:d
 

bburzum

کاربر سایت
Jan 29, 2010
786
دقیقا.
من یادمه وقتی PS1 خریدم، اولین بازی همین RE3 بود. همون اول آدم این دمو رو میدید، حساب کار دستش میومد و میفهمید قرار نیست به آدم باج داده بشه تو این بازی.
تنها اولویت آدم توی RE3 اینه که هر چه سریعتر از شهر فرار کنه. قرار هم نبود کسی رو نجات بدی! همین که خودتو نجات بدی کافیه. چون یه نفر دنبالته که میخواد جِرِت بده و یه کرم گنده هم اون زیر شهر توی خودش میلوله. با هیچ یک از مردم شهر ملاقات نمیکنی و میفهمی تنهای تنها هستی. یه جای بازی که پارتنر جیل این یارو کارلوس باشه عملا هیچ غلطی نمیتونه بکنه و در مقابل نمسیس کاملا ناتوانه. اون جاست که کارلوس رو میذاری و خودت در میری.
میرسی به اداره پلیس که میشه اون رو تنها بهشت بازی اسم گذاشت. نه توی قطار آرامش داری و نه توی برج ساعت. میخوای با هلی کوپتر در بری که یه تیر آرپی جی ضمیمه هلی کوپتر میشه و برای اولین بار میفهمی هیچ راه دیگه ای نداری به جز جنگیدن. جالب اینجاست که توی این قسمت هم میخوای بازم فرار کنی و به خودت تلقین میکنی که اگر زیاد لفتش بدی، یه نفر میاد کمکت ولی از این خبرا نیست. خلاصه لوله میشی و میوفتی اونور.
بعد با کارلوس میری و فکر میکنی خیلی خفنه در حالی که یه خشاب مسلسل بیشتر همراهش نیست و یه بیمارستون پر از جک و جونور جلوشه. به زور زحمت ویروس رو گیر میاری و میخوای به جیل برسی که نمسیس عصبانی رو میبینی. اینجا فقط میخوای در بری و همه چیو بذاری به عهده جیل!

میرسی به پارک و هر قدمی که بر میداری انتظار یه چیز ناشناخته داری چون پارک ها در هنگام شب مکان خوبی برای قدم زدن نیستن. اگر بی دقت باشی یکی از توی آب میاد و کله-ت رو میکنه. میرسی به اداره فاضلاب و اونجا کاملا مضطربی چون تنها راه وردو به اداره نابود شده و تو هستی و نمسیسی که بالاخره پیدات میکنه...

همین الان که اینا رو گفتم کاملا نوستالوژی درِم ایجاد شد. هر کدوم از این لوکیشن ها کوله باری از خاطره همراه خودش داره. هیچ وقت صدای تیر مگنوم و پشت سرش پاشیدن کله زامبیا رو یادم نمیره. چه حالی میداد مخلوط کردن Gun Powder ها و ساختن تیرهایی که ویژگی هاشونو نمیدونستیم! یاد آهنگ اتاق Save به خیر. چه اسم جالبی داشت این آهنگ : Free From Fear. واقعا بهش میومد چون هیچی نمیتونست اینجا به آدم آسیب برسونه. موسیقی ملایمش باعث میشد آدم چند دقیقه احساس آرامش کنه.

به قول داداش حامد وقتی مجبور بشی ثانیه به ثانیه حساب تک تک گلوله هاتو داشته باشی، هر گلوله ای که شلیک میشد رو تو ذهت حساب میکردی که چندتا باقی مونده، وقتی مجبور بشی زمانی که حالت خرابه، گیاه سبز رو به تنهایی مصرف کنی و با خط خون زرد رنگ بازی رو ادامه چون میدونی جلوتر به گیاه قرمزت نیاز داری، اون وقت مجبور میشی حساب کتاب کنی و ببینی کجا زامبی بکشی و کجا در بری.
بله برادران گرامی. اینا همه حساب شده بودن و هر چیزی به موقع و سر جای خودش قرار گرفته بود.
حالا با این تفاسیر یه بار دیگه به قضیه نگاه کنین. حتی همون 4 هم یه افتضاح به حساب میاد.
===================
داداش حامد من فکر میکنم خیلی مثل کرس هستم:d البته از نظر هیکل نه، از نظر شخصیت:d یه جورایی با اراده و مطمئن پیش میره:d
این چیزایی که گفتی مثل فیلم از جلو چشام رد شد همش و همش از اون یارو مرد چاقه که اول بازی میبینیش از فندک سیمی که به باطری ماشین خورده گاراژ تا باز کردن لباس های تو اون اتاق بقل کافه عجب بازی بد البته تا همبن شماره همشون عالی بودن یادش بخیر این بازیهای امروزی دیگه شده بکش برو از اکسر بازیها حتی 1سکانسم یادمون نمیمونه واقعا کپکام خراب کرد.
 

کاربرانی که این قسمت را مشاهده می‌کنند

Top
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
or ثبت‌نام سریع از طریق سرویس‌های زیر