یه چیزی رو اعتراف کنم. فکر کنم مفهوم فن رو تو این تاپیک میشه پیدا کرد. یکی از بازی مینویسه. یکی خبر میزاره. یکی موزیکش رو میزنه. یکی عکس کاراکتر ها رو میزنه به لیوانش و ... واقعا نمیشه این احساسات رو بیان کرد.دیگه چی میخوایم ما؟
هیچ تاپیکی توی بازیسنتر به حد و اندازه ی تاپیک خودمون شلوغ و همیشه داغ نیست. هرچند اخیرا پست های نامربوط زیادی زده شده اما همچنان سرزنده بوده و تو این 3 سال 1 بار هم نخوابیده که در نوع خودش بینظیره. هر تاپیکی توی سایت حداقل چنذ روز درمیون خاک میخوره اما اینجا چند ساله که سرحال کارش رو ادامه میده. خودم شخصا همه ی این سرزندگی رو مدیون اعضای تاپیک میدونم. پس جاداره به خودمون تبریک بگیم.
احد جان این تاپیک رو استارتشو خودت زدی هنوزم مطالب ابتدای تاپیک زیبا و خوندنی هنوزم بیوگرافی های نیما زیبا و خوندنی و...
این همون تاپیک بیوگرافی کلیر ردفیلد که با هم به اینجا رسوندیمش
احمد یه چیزی گفت قبلا من کاملش می کنم
ما چندتا دوست واقعی هستیم که تو این تاپیک با هم برای رزیدنت ایول زندگی می کنم
دروغ نمی گم این تاپیک بخشی از زندگی منو و شاید خیلی از بچه های دیگه رو تشکیل داده
افشین خدا وکیلی خیلی گلی. خیلی ماهی. یعنی دیوونم کردی.
اشک من به این راحتی ها در نمیاد. من حتی تو مراسم پدربزرگم هم اشکم درنیومد. ولی وقتی رزیدنت اویل3 ending رو شنیدم.....
من همیشه هر وقت اون دموی آخر اویل 3 رو میبینم و آهنگشو گوش میدم بقزم میگیره ولی این اجرای دونفرتون نابودم کرد.
دستت درد نکنه. نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم. فقط میتونم میگم ایشا الله همیشه موفق باشی.
خیلی هم با استعدادی. هم شما و هم همسرتون.
بازم ممنون!!!
اون عکس جیل با کله ی ترکیده اش هم خیلی ناراحت کننده هست!!
من یک چیزی هم راجع به خودم بگم. شاید بعضی هاتون با این پست بگین این طرف چه آدم بی خودیه و بی احساسه ولی من باید بگم که نه! من معمولا طول میکشه تا یک اتفاقی که واسم میوفته رو هضم کنم واسه همین هم شوکه نمیشم.
ولی وقتی خاطراتم رو ورق میزنم ناخوداگاه گریم میگیره.
این آهنگایی هم که افشین گذاشته جزو همون خاطرات منه. چون من واقعا با سری رزیدنت اویل و به خصوص 3 زندگی کردم.
من بازی زیاد انجام دادم ولی رزیدنت اویل جزء بازی هایی هست که تا عمر دارم تو زندگیم فراموشش نمیکنم. من دوران مدرسه تو کلوپ و بین دوستام معروف بودم به نمسیس:d
چون همیشه موم کوتاه بود و اکثرا اویل3 بازی میکردم اونا هم واسه تماشا میومدن.
من الان 5 ساله موبایل دارم وتو این 5 سال آهنگ call موبایلم آهنگ سالن اصلی ساختمون R.P.D هست. ولی از امروز میخوام این آهنگی رو بزارم که افشین با همسرش نواخته!
Resident evil 3 : NEMESIS ENDING THEME BY AFSHIN MADANI & SAMIRA SANEI
من هم فن رزیدنت اویل هستم به شدت ولی به خاطر اینکه خانواده ی به شدت مذهبی دارم نمیتونم حتی پستر های اویل رو به دیوار اتاقم بچسبونم. واسه همین مجبورم خودم رو با آهنگا و بازی ها و دموهاش و... سر گرم کنم.
سال دیگه هم مسافرم ورداشتم رزیدنت اویل 1و2و3 رو رو PSP ام ریختم تا در دیار غربت بی رزیدنت اویل نمونم.
ولی باز دلم به این تاپیک خوش هست. چون دوستای خوبی دارم اینجا که هرجای دنیا هم برم با بودن شما احساس غربت آدم از یادش میره.
همتونو دوست دارم!!!!>:d
اسفندیار جان خیلی ممنونم ازت
فک نمی کردم انقدر باز خورد خوب داشته باشه
جدا خجالت زده شدم با این همه لطفی که داری
هممون با این موزیک ها خاطرات زیادی داریم و باهاشون زندگی کردیم
نکته دوم هم اینو بگم
غصه نخور اسفندیار جان هممون مشکلات داشتیم
برات آرزوی موفقیت می کنم هرجایی که هستی و هر جایی که بری
افشین خدا وکیلی خیلی گلی. خیلی ماهی. یعنی دیوونم کردی.
اشک من به این راحتی ها در نمیاد. من حتی تو مراسم پدربزرگم هم اشکم درنیومد. ولی وقتی رزیدنت اویل3 ending رو شنیدم.....
من همیشه هر وقت اون دموی آخر اویل 3 رو میبینم و آهنگشو گوش میدم بقزم میگیره ولی این اجرای دونفرتون نابودم کرد.
دستت درد نکنه. نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم. فقط میتونم میگم ایشا الله همیشه موفق باشی.
خیلی هم با استعدادی. هم شما و هم همسرتون.
بازم ممنون!!!
اون عکس جیل با کله ی ترکیده اش هم خیلی ناراحت کننده هست!!
من یک چیزی هم راجع به خودم بگم. شاید بعضی هاتون با این پست بگین این طرف چه آدم بی خودیه و بی احساسه ولی من باید بگم که نه! من معمولا طول میکشه تا یک اتفاقی که واسم میوفته رو هضم کنم واسه همین هم شوکه نمیشم.
ولی وقتی خاطراتم رو ورق میزنم ناخوداگاه گریم میگیره.
این آهنگایی هم که افشین گذاشته جزو همون خاطرات منه. چون من واقعا با سری رزیدنت اویل و به خصوص 3 زندگی کردم.
من بازی زیاد انجام دادم ولی رزیدنت اویل جزء بازی هایی هست که تا عمر دارم تو زندگیم فراموشش نمیکنم. من دوران مدرسه تو کلوپ و بین دوستام معروف بودم به نمسیس:d
چون همیشه موم کوتاه بود و اکثرا اویل3 بازی میکردم اونا هم واسه تماشا میومدن.
من الان 5 ساله موبایل دارم وتو این 5 سال آهنگ call موبایلم آهنگ سالن اصلی ساختمون R.P.D هست. ولی از امروز میخوام این آهنگی رو بزارم که افشین با همسرش نواخته!
Resident evil 3 : NEMESIS ENDING THEME BY AFSHIN MADANI & SAMIRA SANEI
من هم فن رزیدنت اویل هستم به شدت ولی به خاطر اینکه خانواده ی به شدت مذهبی دارم نمیتونم حتی پستر های اویل رو به دیوار اتاقم بچسبونم. واسه همین مجبورم خودم رو با آهنگا و بازی ها و دموهاش و... سر گرم کنم.
سال دیگه هم مسافرم ورداشتم رزیدنت اویل 1و2و3 رو رو PSP ام ریختم تا در دیار غربت بی رزیدنت اویل نمونم.
ولی باز دلم به این تاپیک خوش هست. چون دوستای خوبی دارم اینجا که هرجای دنیا هم برم با بودن شما احساس غربت آدم از یادش میره.
همتونو دوست دارم!!!!>:d
اسففدیار؟ تو میخوای بری؟ ولی اونجا بری راحت تر برای psp گیر میاری تازه بعدشم میتونی ps3 بخری و آنلاین با ما ها بازی کنی
ولی افشین نسبت به آهنگ اولی که زدین خیلی پیشرفت داشتین امیدوارم همینطور بهتر بشه
یه بحث جدید را بندازین باز بزنیم رو سر و کله همدیگه یا رو سر و کله کپکام:d
سلام بر بردادران عزیز خواهر که نداریم اینجا
احد جان یادمه هزارمین پست بود که ازت پرسیده بودم که شده تا حالا یه تایپک به 1000 پست برسه حالا میخوام بدونم تا حالا توی این سایت و جاهای دیگه شده یه بازی در این حد به رکورد چهار هزار برسه؟خوشحالم که تونستیم به این جاها برسیم مدیون همه بچه های خوب هستیم افتخار دارم که همه پست هام توی این تایپک بوده
راستی بچه ها چند روزه سوال برام پیش اومده که شخصیت های رزیدنت اویل محل تولد و کلا بچه کدوم شهر هستن ؟ کدوم یکی از شخصیت ها بومی خود راکون بودن؟ جیل والنتاین در وقایع راکون سیتی چند سالش بوده و بقیه شخصیت ها برام سوال شده شاید بی اهمیت باشه ولی خب سواله دیگه
راستی توی بازی اویل 5 قسمت مرسناریس برای پلی استیشن البرت وسکر هم هست؟ اگر هست کدومش هست میدنایت یا استارز؟(همون که ربکا و بری بورتن توشون هستن)
حامد جان من هر جا برم خیالت راحت دوستای خوبم توی اینجا رو فراموش نمیکنم. فکر کردی بهتون سر نمیزنم?? خیال کردی!! تازه کلی رفیق تو این تاپیک گیر آوردم. مگه به این راحتی ها ولتون میکنم!!!!!آنلاین هم گفتی پنجشنبه و جمعه ها میتونی بیای. خوب باهم هماهنگ میکنیم.
سلام بر بردادران عزیز خواهر که نداریم اینجا
احد جان یادمه هزارمین پست بود که ازت پرسیده بودم که شده تا حالا یه تایپک به 1000 پست برسه حالا میخوام بدونم تا حالا توی این سایت و جاهای دیگه شده یه بازی در این حد به رکورد چهار هزار برسه؟خوشحالم که تونستیم به این جاها برسیم مدیون همه بچه های خوب هستیم افتخار دارم که همه پست هام توی این تایپک بوده
راستی بچه ها چند روزه سوال برام پیش اومده که شخصیت های رزیدنت اویل محل تولد و کلا بچه کدوم شهر هستن ؟ کدوم یکی از شخصیت ها بومی خود راکون بودن؟ جیل والنتاین در وقایع راکون سیتی چند سالش بوده و بقیه شخصیت ها برام سوال شده شاید بی اهمیت باشه ولی خب سواله دیگه
راستی توی بازی اویل 5 قسمت مرسناریس برای پلی استیشن البرت وسکر هم هست؟ اگر هست کدومش هست میدنایت یا استارز؟(همون که ربکا و بری بورتن توشون هستن)
این سوالت منم به فکر برد:d
تو اون مرسناریس اصلا وسکر نیست
کریس شوا جاش اکسلا بری ربکا کریس هوی متال هستن ولی وسکر نیست اون تو مرسناریس عادی هستش هم میدنایتش هم استارزش
حامد جان من هر جا برم خیالت راحت دوستای خوبم توی اینجا رو فراموش نمیکنم. فکر کردی بهتون سر نمیزنم?? خیال کردی!! تازه کلی رفیق تو این تاپیک گیر آوردم. مگه به این راحتی ها ولتون میکنم!!!!!آنلاین هم گفتی پنجشنبه و جمعه ها میتونی بیای. خوب باهم هماهنگ میکنیم.
متشکرم کلر، حتی با اینکه من فقط یک بچه هستم والدینم وقت زیادی را با من صرف نمی کنند.. بخاطر کارشان. اما الان تو با من هستی نهایتا کسی را پیدا کردم که بتوانم به او تکیه کنم.
شری به کلر، کمی قبل از بهبودی
شری برکین فرزند دانشمند ارشد شرکت آمبرلا، ویلیام برکین و دستیار و همسرش آنت برکین در سال 1989 بدنیا آمد. به سبب شرکت کلیدی آنها در ایجاد سلاح های بیولوژیک برای شرکت آمبرلا برنامه های کاری آنها آنقدر فشرده و مشغول بود که بزرگ شدن فرزندشان را ندیدند. با این حال او والدینش را بسیار دوست داشت و از هر لحظه بودن با آنها لذت می برد.
اتفاق شهر راکون:
اما یک چیزی آن بیرون هست نمی دانم دقیقا چیست اما دیدمش! بسیار بزرگتر از هر زامبی بود و به دنبال من می آید
در سال 1995 ویلیام و آنت از قسمت تسهیلات تحقیقاتی آرک لی به به یک ازمایشگاه زیرزمینی نوساز نقل مکان کردند که در حومه شهر راکون بود.تا کار ویلیام را بر روی یک سسلاح بیولوژیک جدید به اتمام برسانند. به نام G-Virus .
وقتی کار ویلیام در سال 1998 به اتمام رسید او از تحویل ویروس به امبرلا خودداری کرد و در عوض ترجیح داد بخاطر یک پاداش بزرگتر با دولت ایالات متحده وارد معامله شود. به همین خاطر نیروهای ویژه برای بزور گرفتن جی-ویروس فرستاده شدند. که منجر به جراحت شدید ویلیام در زیر باران گلوله ها شد در حالی که ویلیام می دانست مرگش بسیار نزدیک است جی-ویروس را به خودش تزریق کرد و با تبدیل شدن به یک هیولای مخوف تمام حمله کنندگان به خود به جز یک نفر را کشت. پس از ان چندین ظرف محتوی
ویروس مخوف که توسط سربازان امبرلا دزدیده شده بود به زمین ریخت و شکست موش هایی که انجا بودند به آن ویروس الوده شدند و آلودگی را با خود به شهر بردند.
شری از این موضوع بی خبر ماند مخصوصا از این موضوع که شهر راکون در چند روز تماما در حال اشغال توسط زامبی هاست. آنت با دخترش در مدرسه ی ایست راکون المنتری تماس گرفت و به او گفت سریعا به خانه برگردد. هنگام رسیدن به خانه آنت از شری خواست جعبه ی جواهرات قفل دار خود را برداشته و به سرعت در مرکز پلیس شهر راکون پناهگاهی را پیدا کند و نیز به او هشدار داد که در راه با هیچ کس صحبت نکند. از بخت بد شری تمام ایستگاه پلیس نیز مورد حمله قرار گرفته بود و تمام پرسنل آنجا الوده شده بودند.
شری از خواسته ی مادر اطاعت کرد و به سمت ایستگاه پلیس رفت غاقل از اینکه از وقایع اخیر و پنهان ماندن و جستجو برای پناهگاهی برای در امان ماندن از شر زامبی ها و B.O.W هایی که آز آمبرلا فرار کرده بوند و بعدا پدر جهش یافته خودش خبر نداست. بزودی شری با یک بازمانده ی دیگر به نام کلر ردفیلد برخورد کرد ( هنگامی که بدنبال برادر گمشده ی خود کریس ردفیلد بود) پس از اینکه شری حمایت و دوستی کلر را بدست آورد با یکدیگر همکاری کردند تا ار آن خانه ی مورد هجوم واقع شده و سپس از آن شهر فرار کنند.همین طور که شری و کلر دنبال راه فرار از شهر بودند سر راه برکین تغییر یافته قرار گرفتند و در مجرای فاضلاب از هم جدا شدند. درحالیکه شری در مجرای فاضلاب در حال پیشروی بود از طریق یک چاه پر از سوسک از چنگ یک زامبی فرار کرد. با برداشتن مدال گرگ زمین زیر او ترک خورد و او به یک سطح دیگری افتاد. گرچه وجود کیسه های زباله مانع آسیب زیاد به او شد اما با این حال بخاطر شوک ناشی از افتادن همراه با وضعیت موجود او را از میدان به در کرد. در حالیکه بیهوش بود و قادر نبود در برابر پدرش که آرام آرام به سمت او می آمد از خود دفاع کند در او جنین ویروس جی کاشته شده بود و بخاطر ارتباط مستقیم او با پدرش و اینکه یک میزبان خوب محسوب می شد مستقیما کشته نشد.
پس از یافتن مجدد یکدیگر کلر تلاش کرد تا در آزمایشگاههای زیر زمینی آمبرلا درمانی برای شری پیدا کند.هنگامی که کلر در آزمایشگاه بود قبل از اینکه ویلیام سر برسد .و انت را بشدت زخمی کند یکبار دیگر به آنت بر میخورد انت قبل ار مرگش به کلر راه تولید پادز جی ویروس را میدهد. شیطان .خیلی زود پس از ایجاد پادزهر کلر با دادن ماموریتی به لیان که شری را قبل از اینکه آزمایشگاه خود به خود تخریب شود با قطار اضطراری به بیرون ببرد موجبات فرار خود را نیز فراهم میکند.گرچه یکبار دیگر فرارش همزمان با برخورد با بیرکین میشود که این امر کلر را مجبور میکند با آن مبارزه کند و اون را ناتوان و زمین گیر نماید. پس کلر به سمت قطار میدود و با ملحق شدن به لیان بطور موفقیت آمیز تزریق شری را به انجام میرساند. اما از بخت بد بیرکین که اکنون تبدیل به گلوله حبابی بی شکل غول آسا شده است. به قطار حمله میکند و بنابراین باعث واکنش تخریب خود به خودی دیگری میشود.کلر لیان و شری لحظاتی قبل از انفجار قطار فرار میکنند و این انفجار باعث از بین رفتن بیرکین یکبار برای همیشه میشود. در لحظه ی فرار لیان شری و کلر توسط مقامات رسمی ایلات متحده نجات پیدا میکنند.و دولت آمریکا سلامت و ایمنی شری را در قبال همکاری لیان با دولت تضمین کردند. (باخ خواهی) در حالی که لیان وکلر به مبارزه خود بر ضد آمبرلا ادامه میدهند شری تحت حفاظت دولت آمریکا قرار میگیرد. کلر به عنوان یادگاری جلیقه صورتیشو به شری میدهد.علا رغم اینکه حفاظت و نظارت دولت به شری امنیت می بخشید اما آلبرت وسکر تعدادی جاسوس گمارده تا مراقب حرکات او باشند.
منظور از واکنش خود به خودی همون self-destruct sequence هست. همونطور که میدونید self-destruct یک مکانیسمی هست که باعث میشه دستگاه خودش رو نابود کنه با برنامه ای که از پیش بهش داده شده برای موقعیت های اضطراری.
مسیر تناوبی :
در سناریو غیر متعارف Leon A ,Claire B ویلیام جهش یافته و شری هیچ گاه از مسیرها عبور نمیکنند و بنابراین شری هیچگاه به جی ویروس آلوده نمیشود به دلیل این هیچگاه گردنبتد خود را گم نکرده و همیشه مواظبش بود. در عوض توسط 103- T کسی که سعی در بدست آوردن نمونه جی ویروسی است که شری در آویز خود دارد.آنت و کلر شاهد مورد حمله قرار گرفتن شری توسط تایرانت از مونیتور ها هستند. و آنگاه آنت به کلر در مورد محتویات گردنبند میگوید.کلر شری را به موقع پیدا میکند و آز آن گرد آویز به عنوان حقه ای استفاده میکند که با آن تایرانت T-103 را به داخل گودالی پر از ماده مذاب می اندازد.شری که قبل از شکست خوردن تایرانت از دست او فرار کرده است در حالی دوباره به مادرش ملحق میشود که مادرش در آستانه مرگ هست و لحظات آخر زندگیش را سپری میکند.. این دو قبل از اینکه قطار اضطراریی سر برسد آخرین کلمات را باهم رد و بدل میکننند مانند سناریو اوریجینال. این پایان در کتاب رزیدنت اویل : شهر مردگان استفاده شده.
در رزیدنت اویل دارک ساید هم شری هرگز گردنبند خود را از دست نمیدهد. بهر حال تایرانت هم تلاشی برای بدست آوردن آن نمیکند. نکته اگه شری هدف انها است پس چرا او به دنبال لیان و کلر است و کاملا اتاقی که شری در ان نگهداری میشد را نادیده میگرفت !
شری برکین فرزند دانشمند ارشد شرکت آمبرلا، ویلیام برکین و دستیار و همسرش آنت برکین در سال 1989 بدنیا آمد. به سبب شرکت کلیدی آنها در ایجاد سلاح های بیولوژیک برای شرکت آمبرلا برنامه های کاری آنها آنقدر فشرده و مشغول بود که بزرگ شدن فرزندشان را ندیدند. با این حال او والدینش را بسیار دوست داشت و از هر لحظه بودن با آنها لذت می برد.
اتفاق شهر راکون:
در سال 1995 ویلیام و آنت از قسمت تسهیلات تحقیقاتی آرک لی به به یک ازمایشگاه زیرزمینی نوساز نقل مکان کردند که در حومه شهر راکون بود.تا کار ویلیام را بر روی یک سسلاح بیولوژیک جدید به اتمام برسانند. به نام G-Virus .
وقتی کار ویلیام در سال 1998 به اتمام رسید او از تحویل ویروس به امبرلا خودداری کرد و در عوض ترجیح داد بخاطر یک پاداش بزرگتر با دولت ایالات متحده وارد معامله شود. به همین خاطر نیروهای ویژه برای بزور گرفتن جی-ویروس فرستاده شدند. که منجر به سخت زخمی شدن ویلیام در زیر باران گلوله ها شد در حالی که ویلیام می دانست مرگش بسیار نزدیک است جی-ویروس را به خودش تزریق کرد و با تبدیل شدن به یک هیولای مخوف تمام حمله کنندگان به خود به جز یک نفر را کشت. پس از ان چندین ظرف محتوی
ویروس مخوف که توسط سربازان امبرلا دزدیده شده بود به زمین ریخت و شکست موش هایی که انجا بودند به ان ویروس الوده شدند و الودگی را با خود به شهر بردند.
شری از این موضوع بی خبر ماند مخصوصا از این موضوع که شهر راکون در چند روز تماما در حال اشغال توسط زامبی هاست. آنت با دخترش در مدرسه ی ایست راکون المنتری تماس گرفت و به او گفت سریعا به خانه برگردد. هنگام رسیدن به خانه آنت از شری خواست جعبه ی جواهرات قفل دار خود را برداشته و به سرعت در مرکز پلیس شهر راکون پناهگاهی را پیدا کند و نیز به او هشدار داد که در راه با هیچ کس صحبت نکند. از بخت بد شری تمام ایستگاه پلیس نیز مورد حمله قرار گرفته بود و تمام پرسنل انجا الوده شده بودند.
شری از خواسته ی مادر اطاعت کرد و به سمت ایستگاه پلیس رفت غاقل از اینکه از وقایع اخیر و پنهان ماندن و جستجو برای پناهگاهی برای در امان ماندن از شر زامبی ها و B.O.W هایی که آز آمبرلا فرار کرده بوند و بعدا پدر جهش یافته خودش خبر نداست. بزودی شری با یک بازمانده ی دیگر به نام کلر ردفیلد برخورد کرد ( هنگامی که بدنبال برادر گمشده ی خود کریس ردفیلد بود) پس از اینکه شری حمایت و دوستی کلر را بدست آورد با یکدیگر همکاری کردند تا ار ان خانه ی مورد هجوم واقع شده و سپس از آن شهر فرار کنند.همین طور که شری و کلر دنبال راه فرار از شهر بودند سر راه برکین تغییر یافته قرار گرفتند و در مجرای فاضلاب از هم جدا شدند. درحالیکه شری در مجرای فاضلاب در حال پیشروی بود از طریق یک چاه پر از سوسک از چنگ یک زامبی فرار کرد. با برداشتن مدال گرگ زمین زیر او ترک خورد و او به یک سطح دیگری افتاد. گرچه وجود کیسه های زباله مانع آسیب زیاد به او شد اما با این حال بخاطر شوک ناشی از افتادن همراه با وضعیت موجود او را از میدان به در کرد. در حالیکه بیهوش بود و قادر نبود در برابر پدرش که آرام آرام به سمت او می آمد از خود دفاع کند در او جنین ویروس جی کاشته شده بود و بخاطر ارتباط مستقیم او با پدرش و اینکه یک میزبان خوب محسوب می شد مستقیما کشته نشد.
پس از یافتن مجدد یکدیگرکلر تلاش کرد تا در آزمایشگاههای زیر زمینی آمبرلا درمانی برای شری پیدا کند.هنگامی که کلر در آزمایشگاه بود قبل از اینکه ویلیام سر برسد .و انت را بشدت زخمی کند یکبار دیگر به آنت بر میخورد انت قبل ار مرگش به کلر راه تولید پادز جی ویروس را میدهد. شیطان .خیلی زود پس از ایجاد پادزهر کلر با دادن ماموریتی به لیان که شری را قبل از اینکه آزمایشگاه خود به خود تخریب شود با قطار فرار به بیرون ببرد.موجبات فرار خود را نیز فراهم میکند.گرچه یکبار دیگر فرارش همزمان با برخورد با بیرکین میشود که این امر کلر را مجبور میکند با آن مبارزه کند و اون را ناتوان و زمین گیر نماید. پس کلر به سمت قطار میدود و با ملحق شدن به لیان بطور موفقیت آمیز تزریق شری را به انجام میرساند. اما از بخت بد بیرکین که اکنون تبدیل به گلوله حبابی بی شکل غول آسا شده است. به قطار حمله میکند و بنابراین باعث واکنش تخریب خود به خودی دیگری میشود.کلر لیان و شری لحظاتی قبل از انفجار قطار فرار میکنند و این انفجار باعث از بین رفتن بیرکین یکبار برای همیشه میشود. در لحظه ی فرار لیان شری وکلر توسط مقامات رسمی ایلات متحده نجات پیدا میکنند.و دولت آمریکا سلامت و ایمنی شری را در غبال همکاری لیان با دولت تضمین کردند. (باخ خواهی) در حالی که لیان وکلر به مبارزه خود بر ضد آمبرلا ادامه میدهند شری تحت حفاظت دولت آمریکا قرار میگیرد. کلر به عنوان یادگاری جلیقه صورتیشو به شری میدهد.علا رغمحفاظت و نظارت دولت به شری امنیت می بخشید اما آلبرت وسکر تعدادی جاسوس گمارده تا مراقب حرکات او باشند.
منظور از واکنش خود به خودی همون self-destruct sequence هست. همونطور که میدونید self-destruct یک مکانیسمی هست که باعث میشه دستگاه خودش رو نابود کنه با برنامه ای که از پیش بهش داده شده برای موقعیت های اضطراری.
مسیر تناوبی :
در سناریو غیر متعارف Leon A ,Claire B ویلیام جهش یافته و شری هیچ گاه از مسیرها عبور نمیکنند و بنابراین شری هیچگاه به جی ویروس آلوده نمیشود به دلیل این هیچگاه گردنبتد خود را گم نکرده و همیشه مواظبش بود. در عوض توسط 103- T کسی که سعی در بدست آوردن نمونه جی ویروسی است که شری در آویز خود دارد.آنت وکلر شاهد مورد حمله قرار گرفتن شری توسط تایرانت از مونیتور ها هستند. و آنگاه آنت به کلر در مورد محتویات گردنبند میگوید.کلر شری را به موقع پیدا میکند و آز آن گرد آویز به عنوان حقه ای استفاده میکند که با آن تایرانت T-103 را به داخل گودالی پر از ماده مذاب می اندازد.شری که قبل از شکست خوردن تایرانت از دست او فرار کرده است در حالی دوباره به مادرش ملحق میشود که مادرش در آستانه مرگ هست و لحظات آخر زندگیش را سپری میکند.. این دو قبل از اینکه قطار اضطراریی سر برسد آخرین کلمات را باهم رد و بدل میکننند مانند سناریو اوریجینال. این پایان در کتاب رزیدنت اویل : شهر مردگان استفاده شده.
در رزیدنت اویل دارک ساید هم شری هرگز گردنبند خود را از دست نمیدهد. بهر حال تایرانت هم تلاشی برای بدست آوردن آن نمیکند. نکته اگه شری هدف انها است پس چرا او به دنبال لیان و کلر است و کاملا اتاقی که شری در ان نگهداری میشد را نادیده میگرفت !
مرسیییی
حمید منبع نزدی به خاطر همین انگار کار خودته.:d
مرسی دمت گرم. ولی رو انشائش بیشتر کار کن بازم ممنون
شری تحت حفاظت دولت آمریکا قرار میگیرد. کلر به عنوان یادگاری جلیقه صورتیشو به شری میدهد.علا رغمحفاظت و نظارت دولت به شری امنیت می بخشید اما آلبرت وسکر تعدادی جاسوس گمارده تا مراقب حرکات او باشند.
سلام! بسیار ممنون! ما رو بردی به خاطرات RE 2! اما جسارتاً یکم مطالبه حاشیه ایت تناقض داره ها! خب منم متولد 1986 هستم و موقع بازی کردن RE 2 هم 12 سالم بود (هم سن شری :d) اما چرا حالا من 25 سالمه و درسمم تموم شده ولی شری 22 سالشه؟! نکنه رمز زده!!!! :d
مرسیییی
حمید منبع نزدی به خاطر همین انگار کار خودته.:d
مرسی دمت گرم. ولی رو انشائش بیشتر کار کن بازم ممنون.راستی اینجا گفتی البرت مراقب شری بوده.مراقب بوده یادزدیدتش.ببینم مگه شری الان دست سازمان نیست.(اینا ایراد نیست ها سواله که برا خودم پیش اومده
دهنم سرویس شد مرد حسابی:d حالا یکی دو تا غلط هم داشت.میخواستن زودتر بزارمن تو تاپیک اگه نه یکبار دیگه از اول غلط های املائیشو میگرفتم. شری تحت حفاظت دولت آمریکا هست ولی جاسوس های وسکر مراقبش هستند ار دور حرکاتشو زیر نظر دارند.
Google