ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
یک داستان سایلنت هیلی!
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="genesis007" data-source="post: 1784512" data-attributes="member: 47046"><p>ادامه کمی بعد جک به محل مورد نظر رسید . جواهر فروشی ان طرف خیابان بود واودرست ازروبه رو داشت ان را نگاه میکرد. مردی چاق کمی ان ور تر داشت جواهر فروشی را نگاه میکرد وکمی بعد متوجه جک شد. به او علامت داد که اماده باشد وجک هم تفنگش را محکم کرد وشروع به حرکت به سوی جواهر فروشی کرد .با حرکت او بادی شدید شروع به وزش کرد واسمان ابری شد وکوچه خلوتی که جواهر فروشی در ان بود ساکت تر شد همه چیز از رخ دادن واقیعه ای بد خبر میداد . در همین هنگام جک از روی زمین بلند شد ودر حالی که بازویش زخمی بودبه اطراف نگاه کرد او در یک اتاق خاکی که چند صندلی شکسته ویک ویلچر خراب در ان بود قرارداشت در همین هنگام چشمش به چند سکه که بر روی دیوار چسبیده بودند افتاد که سکه ها طوری به هم چسبیده بودند که یک نوشته را ایجاد کرده بودند که می گفت { جک بیرون نرو} جک با تعجب گفت این یعنی چی وبه سمت در رفت ولی در اتاق غفل بود جک باعصبانیت به در ودیوار میکوبید در همین هنگام دست جک به سکه های روی دیوار خورد وناگهان صدای رعد وبرق شدیدی امد وسکه ها تبدیل به یک در شدند . جک با اظتراب وارد در شد . او راهرویی طولانی جلوی خود میدید وانتهای راهرو دری بود . اوشروع به دویدن در امتداد راهرو کرد ولی هرچه میدوید را هرو طولانی تر میشد در همین هنگام صدای جیغ زنی راهرو را فرا گرفت وناگهان نور قرمزی از درون در انتهای را هرو بیرون امد ودر حالی که صدای جیغی از نور بیرون می امد به سمت جک حرکت کرد . جک در حالی که گوش هایش را گرفته بود شروع به دویدن به سمت اتاق کرد ولی دید که اتاق ناپدید شده است ودر همین هنگام را هرو تاریک شد وتنها نور قرمز که به سمت جک می امد معلوم بود . ادامه دارد..............</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="genesis007, post: 1784512, member: 47046"] ادامه کمی بعد جک به محل مورد نظر رسید . جواهر فروشی ان طرف خیابان بود واودرست ازروبه رو داشت ان را نگاه میکرد. مردی چاق کمی ان ور تر داشت جواهر فروشی را نگاه میکرد وکمی بعد متوجه جک شد. به او علامت داد که اماده باشد وجک هم تفنگش را محکم کرد وشروع به حرکت به سوی جواهر فروشی کرد .با حرکت او بادی شدید شروع به وزش کرد واسمان ابری شد وکوچه خلوتی که جواهر فروشی در ان بود ساکت تر شد همه چیز از رخ دادن واقیعه ای بد خبر میداد . در همین هنگام جک از روی زمین بلند شد ودر حالی که بازویش زخمی بودبه اطراف نگاه کرد او در یک اتاق خاکی که چند صندلی شکسته ویک ویلچر خراب در ان بود قرارداشت در همین هنگام چشمش به چند سکه که بر روی دیوار چسبیده بودند افتاد که سکه ها طوری به هم چسبیده بودند که یک نوشته را ایجاد کرده بودند که می گفت { جک بیرون نرو} جک با تعجب گفت این یعنی چی وبه سمت در رفت ولی در اتاق غفل بود جک باعصبانیت به در ودیوار میکوبید در همین هنگام دست جک به سکه های روی دیوار خورد وناگهان صدای رعد وبرق شدیدی امد وسکه ها تبدیل به یک در شدند . جک با اظتراب وارد در شد . او راهرویی طولانی جلوی خود میدید وانتهای راهرو دری بود . اوشروع به دویدن در امتداد راهرو کرد ولی هرچه میدوید را هرو طولانی تر میشد در همین هنگام صدای جیغ زنی راهرو را فرا گرفت وناگهان نور قرمزی از درون در انتهای را هرو بیرون امد ودر حالی که صدای جیغی از نور بیرون می امد به سمت جک حرکت کرد . جک در حالی که گوش هایش را گرفته بود شروع به دویدن به سمت اتاق کرد ولی دید که اتاق ناپدید شده است ودر همین هنگام را هرو تاریک شد وتنها نور قرمز که به سمت جک می امد معلوم بود . ادامه دارد.............. [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
معرفی و بحث پیرامون بازیها
Game Communities
یک داستان سایلنت هیلی!
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft