ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
همه چیز در مورد كنسولهای بازی
كنسولهای قدیمی
Xbox 360
بازیهای Xbox 360
داستان Alan Wake (کسانی که بازی نکردن نخونن!!!)
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="ashki0076" data-source="post: 4100344" data-attributes="member: 98560"><p>سلام به همه</p><p>منم امروز بازی رو با شیش هفت سال تاخیر تموم کردم <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> و مثل همه شما شروع به خوندن مطالب فروم ها در مورد داستان مبهم بازی کردم</p><p></p><p></p><p>خب مشخصا هم هیچ جا مثل این تاپیک و این فروم خوب به این بازی پرداخته نشده ولی خب راستش من یکی که حوصله خوندن همه نظرات رو نداشتم و خوب بود اگه یه نفر پیدا میشد که یه جمع بندی کلی راجع به بازی ارائه می داد ، البته با توجه به عمر تاپیک خیلی انتظار نمی ره کسی حاضر شه همچین کاری رو بکنه هر چند که می بینم هنوزم آواتار خیلی از دوستان آلن ویک هست با گذشت این مدت زمان ، دیدم که هر کس یه نظری داده منم خب بالاخره دوست داشتم نکاتی رو که از دید بقیه یا اقلا شما عزیزای مشترک تو این تاپیک دور مونده و بهش اشاره نشده رو ذکر کنم</p><p></p><p>اول اینکه یه نکته خیلی ریز رو راجع به قوانین بازی باید در نظر بگیریم ، همون طور که می دونید روی خیلی از دیوارها نوشته شده بود به هیچ کس در تاریکی اعتماد نکنید و قطعا خوب می دونید منظور از این جمله اینه که کسایی که توی روشنایی هستن نمی تونن تسخیر شده باشن و اگه هم تسخیر شده باشن تاریکی فعلا روی اونا کنترلی نداره ، تا جایی که دیدیم حتی وقتی تاریکی قصد دزدیدن مامور اف بی آی رو داره اول چراغا رو خاموش می کنه و بعد می ره سر و سراغ کار اصلی</p><p>می خوام از حرفای بالا به این نتیجه برسم که امکان تسخیر شده بودن آلیس توی روند داستان صفرِ صفر هست ، چرا که همه جا توی بازی دیدیم که آلیس توی روشنایی خودشو محبوس کرده و از کوچکترین تاریکی ای بی زاره ، حتی اپیزود اولی بازی قسمتی از مراحل رو توی روز هست و بخشی هم که داخل کلبه هست بدون روشن شدن ژنراتور وارد نمیشه </p><p></p><p>نکته دیگه در مورد اون جمله آخر بازی که همه رو گیج کرده نظر منو جلب کرد اونم اینکه توی همون قسمت اول بازی وقتی دارید اطراف کلبه گشت می زنید آلن میگه که "با وجود اینکه آب زلاله ولی تاریکه ، برای یه دریاچه عجیبه" و ضمن اینکه تنها راه ورود به این شهر از طریق آب هست و این می تونه این فرضیه که کل شهر هم مثل کلبه ای که آلیس و آلن توش ساکن شدن تصورات یا خیالات باشه ، به این معنی که کل بازی داره توی اقیانوسی اتفاق می افته که شهری به شکل جزیره روش ساخته شده ، حالا با این تصورات برگردید به ایستگاه پلیس جایی که سارا از بری می خواد که پیغامی رو به دوستانش برسونه ، من اینجا یه لحظه با خودم فک کردم که مردم این شهر هم دقیقا می دونن که چه اتفاقی توی شهر در حال رخ دادنه اما نمی خواستن که کسی از ماجرا با خبر بشه تا اینکه فهمیدن تاریکی داره از حد خودش بیشتر پیش می ره و تو سدد این اومدن که جلوشو بگیرن و برای این کار چه کسی از آلن بهتر ، به هر حال این جمله خیلی پیچیده تر از این حرفاست و نه توی چند خط بلکه توی چند صفحه هم نمیشه تشریح کاملی ازش ارائه داد اما خوبه که از این دید هم بهش نگاه کنیم</p><p></p><p>نکته دیگه در مورد یکی بودن تام و آلن که این از نظر شخص من یه جورایی غیر منطقی میشه و طبق درکی که من از بازی و نویسندش دارم می دونم که سم لیک سعی می کنه همه چیز رو منطقی جلوه بده ، حتی اگه بتونه با دلایل غیرمنطقی این کار رو انجام می ده ، برای مثال شما در نظر بگیرید جایی از بازی رو که ما یک چیزی رو دیدیم و بعدا ثابت شده که اونچه شما دیدید اشتباه بوده و باید تصور دیگه ای از ماجرا داشته باشید ، مشخصا همچین قسمت هایی رو ندیدیم ، به عبارتی بازی اگه بخواد چیزی رو مبهم کنه اونو به طور کل نشون نمیده نه اینکه توی اپیزود سه یا چهار بیاد توی دید نفر سومی نشون بده که اون شب و اون هفته چه اتفاقی افتاده و بعدها بیاد به ما بگه که آره شما همتون سرکار بودید و در واقع اون شب آلن آلیس رو کشته </p><p>پس طبق چیزی که می دونیم و دیدیم لحظه ای که آلن بیرون از کلبه بود آلیس کاملا زنده بود و وقتی برقا قطع شد و آلن به کلبه رفت آلیس رو ندید و مستقیما توی آب رفت و بعدش از پلی که اون کنار بود برگشت به کلبه تا ادامه داستان رو روایت کنه </p><p>با این توصیفات فرضیه ی کشته شدن آلیس توسط آلن تا حدودی منتفیه اما در اینکه آلن خودش رو به خاطر تنها گذاشتن آلیس تو اون شب و در نتیجه ربوده شدنش مقصر می دونه شکی نیست</p><p></p><p>در مورد فرضیه یکی بودن تام و آلن هم باز از قاعده بالا و این اصل که شما بانوی روشنایی رو اولین بار توی داینر دیدید و اونجا همه ما متوجه شدیم که بانوی روشنایی به خوبی آلن رو دید و اونو مرد جوان صدا زد ، اگه قرار بود آلن و تام یکی باشن یا شخصیت های مختلفی از یک فرد باشن اون لحظه بانوی روشنایی آلن رو تام یا هر چیز دیگه ای صدا می زد که دیدیم این اتفاق رخ نداد و علاوه بر اون دیدیم که تام و آلن با هم ملاقات داشتن و همدیگه رو لمس کردن ، با این فرض که بعد از لمس کردن شخصیت بیمار آلن توسط شخصیت مثبتش اونا یکی شدن اگه تام و آلن یکی بودن باید موقع لمس کردن یکی میشدن یا اقلا اتفاق جالب توجهی رخ می داد که این اتفاق رخ نداد ، ضمن اینکه همون طور که دیدیم باربارا که توسط تاریکی تسخیر شده بود در حال حاضر ماجرا خیلی پیر شده بود و با این اوصاف تام ماجرای ما هم باید کلی پیر باشه و اگه این شکل بخوایم به قضیه نگاه کنیم آلن هم باید پیر می بود </p><p></p><p>یه نکته دیگه هم راجع به اون جمله HELL توی لحظه شیرجه زدن آلن به آب هست و به نظرم تنها هدف از اون جمله این بود که رمدی همه ما رو وقتی به پایان خوش داستان امیدوار بودیم یهو نا امید کرد ، اگه هم دقت کنید قبلش همه چی داره به نفع تام پیش می ره و قبل از پریدن تو آب خوشحال و مطمئنه ولی اون لحظه که جمله رو میگه چشماش می خواد از حدقه در بیاد تا اینکه وارد آب میشه </p><p>من فکر می کنم در اون لحظه آلن چیزی رو که فراموش کرده بود به خاطر آورد ، مامور اف بی آی ، قبل از اون جاگر جملاتی رو به آلن گفت که شاید آلن تو اون لحظه حتی به اونا گوش نمی داد چه برسه به اینکه بخواد بهشون فکر کنه اما وقتی داشت وارد آب میشد به این فک کرد که چرا تاریکی اون حرفا رو زد و اوه ، پس مامور اف بی آی چی شد ، تاریکی رو از اون خارج نکردم و این کل ماجرا رو به هم ریخت و اون جمله هلل دلهره رو برای همه ما و آلن به ارمغان آورد </p><p></p><p>یه نکته هم که خیلی توجه منو جلب کرد و خیلیا بهش دقت نکردن و می خوام از همین نکته برای پایان دادن به این متن و بررسی ام استفاده کنم این بود که وقتی دکتر هارتمن توسط تاریکی توی اتاق محبوس شد و توی این محبوس شدن آلن هم نقش داشت موقع خارج شدن از اتاق آلن یه لبخند موذیانه روی لباش داشت ، لبخندی که منو یاد شخصیت منفی ها می نداخت ، اما منظورم از بیان این جمله چی بود</p><p>همه ما می دونیم که هر کدوممون دارای بعد وجدانی مثبت و منفی هستیم ، حتی شیر فرهاد برره که وجدان بیداری داشت ولی بهش گوش نمی داد <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /></p><p>همه ما بعد روشنایی و مایل به نور داریم و یه بعد تاریک هم داریم که هیچ کس نمی تونه انکارش کنه ، چه قد زیاد بودن آدم بدایی که توی هات اسپات ها کارای مثبتی انجام دادن و چه قد بیشتر بودن آدم خوبایی که جاهایی از داستان به بعد تاریکشون باختن و سرنوشت بدی رو رقم زدن</p><p>از نظر من کل داستان آلن ویک توی مبارزه ابعاد منفی و مثبت آلن با هم می گذره ، بعد منفی آلن که سعی داره داستان رو طوری پیش ببره که به قول خودش یه هورور استوری یا تراژدی وحشتناک بشه و بعد مثبتش که سعی داره با این خواست مبارزه کنه ، شاید تام و جاگر و هر چیزی که توی بازی هست همه و همه ساخته ذهن آلن هستن که سعی داره نبرد جذابی رو برای داستانش ایجاد کنه</p><p>شایدم اصلا اتفاقی در حال وقوع نیست و یه وقت هم هم دوربین از بازی خارج بشه و ما آلن رو پشت دستگاه تایپش در حال تایپ داستانی که ما بازیش کردیم ببینیم</p><p>کجاست که هر چیزی که بخوایم به حقیقت می پیونده ؟ رویا </p><p>شاید کالدرن لیک رویای آلن یا شخصیت داستان آلن هست که سعی بر این داره که هر چیزی که توی ناخودآگاهش هست رو به حقیقت تبدیل کنه ، دقت کنید که گفتم ناخودآگاه چون کلمه بهتری براش پیدا نکردم</p><p>در مجموع از نظر من آلن شخصیتی هست با یه بیماری روانی و حالا این شخصیت فرصتی رو پیدا کرده که همه چیز رو اونطوری که بخواد رقم بزنه اما با این اوصاف ذهن آلن هنوز هم در حال مقابله با بیماریش هست </p><p>دو نکته رو مد نظر قرار بدید ، وقتی آلن از ماشین پیاده شد که بره کلیدا رو بگیره به آلیس قول داد که خوش اخلاق باشه و حالا دقیقا جملش یادم نیست ولی گفت که "Do not worry, I promise to behave" و یا اینکه آلیس توی ماشینشون کتابایی از روانشناس هارتمن نگه می داشته ، کاری نداریم به این که کتاب از کیه و آیا آدم درستی هست یا نه اما اینکه آلیس کتاب ها رو نگه داشته نشون از اینه که آلیس از بیماری روانی شوهرش با خبر بوده ، حتی توی قسمتی از داستان بازی می بینیم که آلن بیدار میشه و سردرد داره پس قرص هایی رو می خوره و از اونجا که به شدت از نور زیاد فراریه از عینک استفاده می کنه و عینک درست کنار تختش هست ، آلیس هم سوالی در این رابطه نمی پرسه ، این یعنی مسئله طبیعیه</p><p>آلیس و دکتر هر دو از آلن می خوان که آلن بنویسه چون می دونن این نوشتن حال اونو بهتر می کنه ، حالا آلیس هدفی داره که اون بهبود شوهرشه و شاید دکتر هدف دیگه ای داشته باشه و این براش فقط یه بهونس ، بگذریم که همه مریضای روانی از دکترای روانشناس تنفر دارن و شاید این تنفر حتی به بعد روشن آلن هم رحم نکرده باشه</p><p>همه و همه اینا خبر از مشکلات روانی آلن می ده اما توی طول بازی ما هیچ وقت ندیدیم آلن غیر منطقی عمل کنه و این برای چنین شرایط سختی یه کم غیر منطقی به حساب میاد پس نتیجه می گیریم ما الان فقط بعد مثبت و سالم آلن رو می بینیم در حالی که بعد مریض و اصلی تر اون داره داستانی رو تایپ می کنه که سرنوشت هر دو بعد رو رقم بزنه</p><p>متن طولانی ای شد اما امیدوارم بخونید و نظرات منو نقد کنید با اینکه فکر نمی کنم دیگه کسی چیزی از بازی به یادش مونده باشه و حتی من خودم بازی رو به سختی پیدا کردم </p><p>اما اگه نمی نوشتم شاید این نظرات رو با خودم به گور می بردم <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /></p><p>ممنون اگه خوندید و اگه هم نخوندید بهتون حق می دم منم بودم نمی خوندم <img src="/styles/default/xenforo/smilies/meep/21.gif" class="smilie" loading="lazy" alt=":))" title="21 :))" data-shortname=":))" /></p><p></p><p>پ ن : قبلن هم وقتی سیزده چهارده سالم بود بازی رو انجام دادم ولی اون موقع چون چیزی ازش سر در نیاوردم بردم و با یه نیدفور اسپید ماست وانتد عوضش کردم <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite151" alt=":D" title="4 :D" loading="lazy" data-shortname=":D" /> اما قول دادم به خودم که یه روزی این بازی و l.a noire رو تموم کنم که این اولیش <img src="data:image/gif;base64,R0lGODlhAQABAIAAAAAAAP///yH5BAEAAAAALAAAAAABAAEAAAIBRAA7" class="smilie smilie--sprite smilie--sprite80" alt=":)" title="1 :)" loading="lazy" data-shortname=":)" /></p><p>یا علی</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ashki0076, post: 4100344, member: 98560"] سلام به همه منم امروز بازی رو با شیش هفت سال تاخیر تموم کردم :D و مثل همه شما شروع به خوندن مطالب فروم ها در مورد داستان مبهم بازی کردم خب مشخصا هم هیچ جا مثل این تاپیک و این فروم خوب به این بازی پرداخته نشده ولی خب راستش من یکی که حوصله خوندن همه نظرات رو نداشتم و خوب بود اگه یه نفر پیدا میشد که یه جمع بندی کلی راجع به بازی ارائه می داد ، البته با توجه به عمر تاپیک خیلی انتظار نمی ره کسی حاضر شه همچین کاری رو بکنه هر چند که می بینم هنوزم آواتار خیلی از دوستان آلن ویک هست با گذشت این مدت زمان ، دیدم که هر کس یه نظری داده منم خب بالاخره دوست داشتم نکاتی رو که از دید بقیه یا اقلا شما عزیزای مشترک تو این تاپیک دور مونده و بهش اشاره نشده رو ذکر کنم اول اینکه یه نکته خیلی ریز رو راجع به قوانین بازی باید در نظر بگیریم ، همون طور که می دونید روی خیلی از دیوارها نوشته شده بود به هیچ کس در تاریکی اعتماد نکنید و قطعا خوب می دونید منظور از این جمله اینه که کسایی که توی روشنایی هستن نمی تونن تسخیر شده باشن و اگه هم تسخیر شده باشن تاریکی فعلا روی اونا کنترلی نداره ، تا جایی که دیدیم حتی وقتی تاریکی قصد دزدیدن مامور اف بی آی رو داره اول چراغا رو خاموش می کنه و بعد می ره سر و سراغ کار اصلی می خوام از حرفای بالا به این نتیجه برسم که امکان تسخیر شده بودن آلیس توی روند داستان صفرِ صفر هست ، چرا که همه جا توی بازی دیدیم که آلیس توی روشنایی خودشو محبوس کرده و از کوچکترین تاریکی ای بی زاره ، حتی اپیزود اولی بازی قسمتی از مراحل رو توی روز هست و بخشی هم که داخل کلبه هست بدون روشن شدن ژنراتور وارد نمیشه نکته دیگه در مورد اون جمله آخر بازی که همه رو گیج کرده نظر منو جلب کرد اونم اینکه توی همون قسمت اول بازی وقتی دارید اطراف کلبه گشت می زنید آلن میگه که "با وجود اینکه آب زلاله ولی تاریکه ، برای یه دریاچه عجیبه" و ضمن اینکه تنها راه ورود به این شهر از طریق آب هست و این می تونه این فرضیه که کل شهر هم مثل کلبه ای که آلیس و آلن توش ساکن شدن تصورات یا خیالات باشه ، به این معنی که کل بازی داره توی اقیانوسی اتفاق می افته که شهری به شکل جزیره روش ساخته شده ، حالا با این تصورات برگردید به ایستگاه پلیس جایی که سارا از بری می خواد که پیغامی رو به دوستانش برسونه ، من اینجا یه لحظه با خودم فک کردم که مردم این شهر هم دقیقا می دونن که چه اتفاقی توی شهر در حال رخ دادنه اما نمی خواستن که کسی از ماجرا با خبر بشه تا اینکه فهمیدن تاریکی داره از حد خودش بیشتر پیش می ره و تو سدد این اومدن که جلوشو بگیرن و برای این کار چه کسی از آلن بهتر ، به هر حال این جمله خیلی پیچیده تر از این حرفاست و نه توی چند خط بلکه توی چند صفحه هم نمیشه تشریح کاملی ازش ارائه داد اما خوبه که از این دید هم بهش نگاه کنیم نکته دیگه در مورد یکی بودن تام و آلن که این از نظر شخص من یه جورایی غیر منطقی میشه و طبق درکی که من از بازی و نویسندش دارم می دونم که سم لیک سعی می کنه همه چیز رو منطقی جلوه بده ، حتی اگه بتونه با دلایل غیرمنطقی این کار رو انجام می ده ، برای مثال شما در نظر بگیرید جایی از بازی رو که ما یک چیزی رو دیدیم و بعدا ثابت شده که اونچه شما دیدید اشتباه بوده و باید تصور دیگه ای از ماجرا داشته باشید ، مشخصا همچین قسمت هایی رو ندیدیم ، به عبارتی بازی اگه بخواد چیزی رو مبهم کنه اونو به طور کل نشون نمیده نه اینکه توی اپیزود سه یا چهار بیاد توی دید نفر سومی نشون بده که اون شب و اون هفته چه اتفاقی افتاده و بعدها بیاد به ما بگه که آره شما همتون سرکار بودید و در واقع اون شب آلن آلیس رو کشته پس طبق چیزی که می دونیم و دیدیم لحظه ای که آلن بیرون از کلبه بود آلیس کاملا زنده بود و وقتی برقا قطع شد و آلن به کلبه رفت آلیس رو ندید و مستقیما توی آب رفت و بعدش از پلی که اون کنار بود برگشت به کلبه تا ادامه داستان رو روایت کنه با این توصیفات فرضیه ی کشته شدن آلیس توسط آلن تا حدودی منتفیه اما در اینکه آلن خودش رو به خاطر تنها گذاشتن آلیس تو اون شب و در نتیجه ربوده شدنش مقصر می دونه شکی نیست در مورد فرضیه یکی بودن تام و آلن هم باز از قاعده بالا و این اصل که شما بانوی روشنایی رو اولین بار توی داینر دیدید و اونجا همه ما متوجه شدیم که بانوی روشنایی به خوبی آلن رو دید و اونو مرد جوان صدا زد ، اگه قرار بود آلن و تام یکی باشن یا شخصیت های مختلفی از یک فرد باشن اون لحظه بانوی روشنایی آلن رو تام یا هر چیز دیگه ای صدا می زد که دیدیم این اتفاق رخ نداد و علاوه بر اون دیدیم که تام و آلن با هم ملاقات داشتن و همدیگه رو لمس کردن ، با این فرض که بعد از لمس کردن شخصیت بیمار آلن توسط شخصیت مثبتش اونا یکی شدن اگه تام و آلن یکی بودن باید موقع لمس کردن یکی میشدن یا اقلا اتفاق جالب توجهی رخ می داد که این اتفاق رخ نداد ، ضمن اینکه همون طور که دیدیم باربارا که توسط تاریکی تسخیر شده بود در حال حاضر ماجرا خیلی پیر شده بود و با این اوصاف تام ماجرای ما هم باید کلی پیر باشه و اگه این شکل بخوایم به قضیه نگاه کنیم آلن هم باید پیر می بود یه نکته دیگه هم راجع به اون جمله HELL توی لحظه شیرجه زدن آلن به آب هست و به نظرم تنها هدف از اون جمله این بود که رمدی همه ما رو وقتی به پایان خوش داستان امیدوار بودیم یهو نا امید کرد ، اگه هم دقت کنید قبلش همه چی داره به نفع تام پیش می ره و قبل از پریدن تو آب خوشحال و مطمئنه ولی اون لحظه که جمله رو میگه چشماش می خواد از حدقه در بیاد تا اینکه وارد آب میشه من فکر می کنم در اون لحظه آلن چیزی رو که فراموش کرده بود به خاطر آورد ، مامور اف بی آی ، قبل از اون جاگر جملاتی رو به آلن گفت که شاید آلن تو اون لحظه حتی به اونا گوش نمی داد چه برسه به اینکه بخواد بهشون فکر کنه اما وقتی داشت وارد آب میشد به این فک کرد که چرا تاریکی اون حرفا رو زد و اوه ، پس مامور اف بی آی چی شد ، تاریکی رو از اون خارج نکردم و این کل ماجرا رو به هم ریخت و اون جمله هلل دلهره رو برای همه ما و آلن به ارمغان آورد یه نکته هم که خیلی توجه منو جلب کرد و خیلیا بهش دقت نکردن و می خوام از همین نکته برای پایان دادن به این متن و بررسی ام استفاده کنم این بود که وقتی دکتر هارتمن توسط تاریکی توی اتاق محبوس شد و توی این محبوس شدن آلن هم نقش داشت موقع خارج شدن از اتاق آلن یه لبخند موذیانه روی لباش داشت ، لبخندی که منو یاد شخصیت منفی ها می نداخت ، اما منظورم از بیان این جمله چی بود همه ما می دونیم که هر کدوممون دارای بعد وجدانی مثبت و منفی هستیم ، حتی شیر فرهاد برره که وجدان بیداری داشت ولی بهش گوش نمی داد :D همه ما بعد روشنایی و مایل به نور داریم و یه بعد تاریک هم داریم که هیچ کس نمی تونه انکارش کنه ، چه قد زیاد بودن آدم بدایی که توی هات اسپات ها کارای مثبتی انجام دادن و چه قد بیشتر بودن آدم خوبایی که جاهایی از داستان به بعد تاریکشون باختن و سرنوشت بدی رو رقم زدن از نظر من کل داستان آلن ویک توی مبارزه ابعاد منفی و مثبت آلن با هم می گذره ، بعد منفی آلن که سعی داره داستان رو طوری پیش ببره که به قول خودش یه هورور استوری یا تراژدی وحشتناک بشه و بعد مثبتش که سعی داره با این خواست مبارزه کنه ، شاید تام و جاگر و هر چیزی که توی بازی هست همه و همه ساخته ذهن آلن هستن که سعی داره نبرد جذابی رو برای داستانش ایجاد کنه شایدم اصلا اتفاقی در حال وقوع نیست و یه وقت هم هم دوربین از بازی خارج بشه و ما آلن رو پشت دستگاه تایپش در حال تایپ داستانی که ما بازیش کردیم ببینیم کجاست که هر چیزی که بخوایم به حقیقت می پیونده ؟ رویا شاید کالدرن لیک رویای آلن یا شخصیت داستان آلن هست که سعی بر این داره که هر چیزی که توی ناخودآگاهش هست رو به حقیقت تبدیل کنه ، دقت کنید که گفتم ناخودآگاه چون کلمه بهتری براش پیدا نکردم در مجموع از نظر من آلن شخصیتی هست با یه بیماری روانی و حالا این شخصیت فرصتی رو پیدا کرده که همه چیز رو اونطوری که بخواد رقم بزنه اما با این اوصاف ذهن آلن هنوز هم در حال مقابله با بیماریش هست دو نکته رو مد نظر قرار بدید ، وقتی آلن از ماشین پیاده شد که بره کلیدا رو بگیره به آلیس قول داد که خوش اخلاق باشه و حالا دقیقا جملش یادم نیست ولی گفت که "Do not worry, I promise to behave" و یا اینکه آلیس توی ماشینشون کتابایی از روانشناس هارتمن نگه می داشته ، کاری نداریم به این که کتاب از کیه و آیا آدم درستی هست یا نه اما اینکه آلیس کتاب ها رو نگه داشته نشون از اینه که آلیس از بیماری روانی شوهرش با خبر بوده ، حتی توی قسمتی از داستان بازی می بینیم که آلن بیدار میشه و سردرد داره پس قرص هایی رو می خوره و از اونجا که به شدت از نور زیاد فراریه از عینک استفاده می کنه و عینک درست کنار تختش هست ، آلیس هم سوالی در این رابطه نمی پرسه ، این یعنی مسئله طبیعیه آلیس و دکتر هر دو از آلن می خوان که آلن بنویسه چون می دونن این نوشتن حال اونو بهتر می کنه ، حالا آلیس هدفی داره که اون بهبود شوهرشه و شاید دکتر هدف دیگه ای داشته باشه و این براش فقط یه بهونس ، بگذریم که همه مریضای روانی از دکترای روانشناس تنفر دارن و شاید این تنفر حتی به بعد روشن آلن هم رحم نکرده باشه همه و همه اینا خبر از مشکلات روانی آلن می ده اما توی طول بازی ما هیچ وقت ندیدیم آلن غیر منطقی عمل کنه و این برای چنین شرایط سختی یه کم غیر منطقی به حساب میاد پس نتیجه می گیریم ما الان فقط بعد مثبت و سالم آلن رو می بینیم در حالی که بعد مریض و اصلی تر اون داره داستانی رو تایپ می کنه که سرنوشت هر دو بعد رو رقم بزنه متن طولانی ای شد اما امیدوارم بخونید و نظرات منو نقد کنید با اینکه فکر نمی کنم دیگه کسی چیزی از بازی به یادش مونده باشه و حتی من خودم بازی رو به سختی پیدا کردم اما اگه نمی نوشتم شاید این نظرات رو با خودم به گور می بردم :D ممنون اگه خوندید و اگه هم نخوندید بهتون حق می دم منم بودم نمی خوندم :)) پ ن : قبلن هم وقتی سیزده چهارده سالم بود بازی رو انجام دادم ولی اون موقع چون چیزی ازش سر در نیاوردم بردم و با یه نیدفور اسپید ماست وانتد عوضش کردم :D اما قول دادم به خودم که یه روزی این بازی و l.a noire رو تموم کنم که این اولیش :) یا علی [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
همه چیز در مورد كنسولهای بازی
كنسولهای قدیمی
Xbox 360
بازیهای Xbox 360
داستان Alan Wake (کسانی که بازی نکردن نخونن!!!)
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft