ورود
ثبت نام
صفحه اصلی
اخبار بازی
بررسی بازی
حقایق بازیها
داستان بازی
بررسی سخت افزار
برنامههای ویدیویی
انجمنها
نوشتههای جدید
پرمخاطبها
جستجوی انجمنها
جدیدترینها
ارسالهای جدید
آخرین فعالیتها
کاربران
کاربران آنلاین
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
ورود
ثبت نام
جستجو
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
جستجو فقط عنوان ها
توسط:
Menu
Install the app
Install
فراخوان عضویت در تحریریه بازیسنتر | برای ثبت درخواست کلیک کنید
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
امتیازهای سایتها و مجلهها به بازیها
امتياز اعضای بازی سنتر به عناوین پلتفرم PC
ارسال پاسخ
JavaScript is disabled. For a better experience, please enable JavaScript in your browser before proceeding.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
متن گفتگو
<blockquote data-quote="HITMAN 2000" data-source="post: 4467567" data-attributes="member: 135487"><p><span style="color: #ffa64d">Mixed</span>/10</p><p>The Witness</p><p></p><p><img src="https://cdn.gamer-network.net/2016/usgamer/p13_01.jpg" alt="" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p></p><p><span style="font-size: 22px"><span style="color: #ff0000">**اخطار: این مطلب حاوی اسپویلرهای داستانی می باشد.**</span></span></p><p></p><p>بعنوان یه indieـباز قهار، تموم کردن این بازی رو حجتی بر خودم میدیدم که بلاخره بهش نائل گشتم! اما به قول متاکریتیک گفتنی نظری که راجع بهش دارم mixed هست. یعنی هم رابطه عشق و هم نفرت. ویتنس برای هرکسی ساخته نشده. نام بازی کاملا بر محتواش منطبقه. این بازی در مورد درک شهودی (intuition) هست. دانش علمی رو ناکافی میدونه. و بقولی به سبک پارناسیسم (هنر برای هنر - art for art sake) میپردازه:</p><p>[SPOILER]پارناسيسم، مكتبي ادبي است كه در نيمه دوم قرن نوزدهم يعني در حدود سال 1860 تا 1880 در اروپا رواج داشت. شكوفايي اين مكتب همزمان با افول مكتب رمانتيك صورت پذيرفت. خاستگاه اين جنبش ادبي كشور فرانسه بود. مكتبپارناسيسم مكتبي شكلگراست كه به زبان و فرم ظاهري آثار ادبي بيش از محتواي آن توجه دارد؛ چرا كه هدف هنر را تنها درك زيبايي و لذت بردن از آن ميداند. نام اين مكتب برگرفته از كوهي به نام پارناس در يونان است. اين كوه، بر اساس اساطير يوناني داراي دو قله بوده كه هر يك از آنها جايگاه يك ايزد بوده است. يكي ديونوسوس ايزد گياهان و شراب، و ديگري آپولون، ايزد شعر و موسيقي كه به همراه موزها (نه ايزد بانوي نگهبان هنر) در آن قلهها ساكن بودهاند. از آنجا كه پايهگذاران پارناسيسم مجموعه شعري را با عنوان «پارناس معاصر» در سال 1886 به چاپ رساندند، بعدها اين مكتب با اين نام خوانده شد و به پيروان آن پارناسين اطلاق گرديد.<a href="http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn1">[1]</a></p><p> پيشگامان پارناسيسم در ابتدا پيرو مكتب رمانتيسم بودند. مثلاً تئوفيل گوتيه (1811-1872 م) از شاگردان و هم فكران ويكتور هوگو بود. رمانتيكها با پناه بردن به تاريخ ميكوشيدند تا از واقعيتهاي زمان خود بگريزند. پايه هنر رمانتيك بر احساس گرايي و ذهن گرايي بود. پس از مدتي گوتيه از اين مكتب فاصله گرفت و كوشيد تا هنر خود را در سطح بالاتري عرضه كند. او و همفكران تازهاش بر اين عقيده بودند كه احساس گرايي صرف و غيرعادلانه نميتواند منجر به آفرينش آثار هنري ماندگار و با ارزش شود.</p><p> گوتيه در مقدمهاي كه بر كتاب «مادموزال دوموپن» نوشت، عقايد خود را مطرح كرد و از نظريه «هنر براي هنر» دفاع نمود او در آنجا نوشت: «فقط چيزي واقعاً زيباست كه به درد هيچ كاري نخورد. هر چيز مفيدي زشت است؛ زيرا احتياجي را بيان ميكند و احتياجات انسان مانند مزاج بيچاره و عاجز او، پست و تنفر آور است.»<a href="http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn2">[2]</a> طبق اين نظريه كه تحت تأثير آراي كانت در اروپا رواج داشت، هنر بايد به عنوان عنصري مستقل و جدا از اهداف اجتماعي و اخلاقي مورد توجه قرار گيرد. به بيان ديگر هنر نبايد در خدمت اخلاق و جامعه باشد. بررسي مشكلات اجتماعي و آموزش مسائل اخلاقي كار هنر نيست. هدف هنر تنها كمال بخشيدن به زيبايي است. هنر وسيله نيست، بلكه هدف است و اين هدف همان رسيدن به زيبايي محض است. كانت عقيده داشت: «ذات زيبايي مستقل و جدا از منافع مادي است يك اثر هنري ذاتاً ويژگيهايي دارد كه زيبايي را براي خود فراهم ميكند. زيبايي محض در يك اثر هنري جز در تصوير «فرم» آن متجلي نيست.»<a href="http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn3">[3]</a></p><p> اين گونه بود كه پاناسينها براي فرم ادبي اهميت ويژهاي قائل شدند و بر رمانتيكها به سبب بي دقتي در فرم آثارشان خرده گرفتند.</p><p> اين گروه كم كم به رهبري شارللوكنت دوليل، افكار خود را در سطح جامعه ادبي گسترش دادند. آنها پس از جدا شدن از زمانتيكها هنر خود را از سطح عامه مردم بالاتر بردند و با زبان زيبا و فاخر خود، هواداراني از قشرهاي ممتاز جامعه براي خود دست و پا كردند.</p><p> پارناسينها ميكوشيدند در آثار خود ضمن توجه فراوان به فرم و قالب از زباني سنجيده و علمي استفاده كنند. اين موضوع نيز يكي ديگر از تفاوتهاي آنان با رمانتيكها بود. رمانتيكها قلب و دل را منبع معرفت ميدانستند، ولي پارناسينها بر اين باور بودند كه علم تنها راه رسيدن به شناخت است. نگاه آنها به تاريخ و اسطوره نيز ريشه در همين ديدگاه داشت؛ يعني هدف آنها از توجه به اين دو مقوله، آموزش است.</p><p> كاربرد زبان هنري ظريف، دقيق و علمي در كنار استفاده از تصاوير شعري پيچيده و تخيل و توصيف سبب شد كه فهم آثار آنها براي عوام اندكي مشكل باشد. از اين رو، اين ادبيات بيشتر مورد توجه قشر ممتاز و تحصيل كرده جامعه قرار گرفت. يادآوري اين نكته ضروري است كه اين زبان زيبا و فاخر لزوماً باعث آفرينش آثاري با محتواي متعالي نشد؛ چرا كه زيبايي بسياري از آثار اين مكتب در همان فرم و قالب خلاصه ميشود و معمولاً محتوا اهميت چنداني ندارد.</p><p> به طور خلاصه اصول مكتب پارناسيسم را اين گونه ميتوان برشمرد: 1.وسواس در كاربرد تكنيك قوي در شعر و توجه به كمال شكل و زيبايي آن؛ 2. توجه به عينيت شعر و دخالت ندادن احساسات در آن؛ 3. توصيف دقيق؛ 4. توجه زياد به وزن و قافيه پردازي؛ 5. وابستگي به نظريه هنر براي هنر. <a href="http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn4">[4]</a></p><p> برخی از اين اصول مانند دخالت ندادن احساسات شاعر و نويسنده در اثر خود و نيز توجه به هنر و آثار تمدنهای كهن مانند رم و يونان، اين مكتب را به مكتب كلاسيسم نزديك مينمايد. آنها نيز مانند كلاسيكها دوران طلايي هنر را در اين فرهنگها جست و جو ميكردند.</p><p> از نويسندگان و شاعران مكتب پارناسيسم ميتوان به اين افراد اشاره كرد: تئودور بانويل، ژوزه ماريا دوهره ويا، فرانسوا كوپه، سوينبرن، آستين دابسون و اندرولانگ.<a href="http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn5">[5]</a></p><p> اين مكتب در سال 1880 رو به افول نهاد و رفته رفته جاي خود را به مكتب سمبوليسم بخشيد.[/SPOILER]</p><p>دقیقا همینجاست که اساسی ترین مشکل من با ویتنس آغاز میشه. از اونجایی که واقعگرا و پراگماتیست هستم بدیهیه که دید "شناخت برای شناخت" که بازی از ابتدا تا انتها سعی داره به بازیباز تحمیل کنه را بیهوده و اغراق آمیز بدونم. اگر نقدهای خارجی را هم خونده باشید در مورد بازی به واژه pretentious زیاد برخورد میکنید.</p><p>اوج این موضوع رو در ویدئوی مخفی the secret of psalm 46 میشه دید که خب یک ساعت تمام در مورد Easter eggـها در آثار مختلف جهان از داوینچی تا شکسپیر تا موتزارت صحبت میکنه. دانستنی هایی کاملا بیهوده!</p><p>اما بازی لحظات high زیادی داره. بهترین لحظه برای من همان لحظه صعود به قله کوه و سپس دیدن مجمسه های آن بالا بود که هرکدام مفهومی را منتقل میکردند. حسی که در آن بالا در آن لحظات "ادراک شهودی" داشتم قابل وصف نیست! در کل مجمسه ها که در جای جای این جزیره اسرارآمیز قرار دارند نقطه قوت این بازی هستند. پازل ها طراحی قوی و جالبی دارند و اما در عین حال بسیار محدود هم هستند: خط کشیدن. و خط کشیدن! تمام بازی در این دو کلمه خلاصه میشه! بیشتر شبیه بازیهای اندرویدی.</p><p>من به شخصه اصلا با بازیهای اشاره و کلیک میونه ای نداشتم. و حتی پای یکی از بهترین بازیهای این سبک یعنی سایبریا حالت تهوع میگرفتم. حال و حوصله معماهای obscure و سختگیرانه که به عقل جن هم نمیرسه ندارم. اما ویتنس خوشبختانه رویه سنتی بازیهای اشاره و کلیک رو دنبال نمیکنه. و همیشه منطقی پشت پازلهاش داره. اگه جایی گیر کردم میدونستم که اشکال از خودمه نه بازی. بجز یه مورد، که مورد کمی هم نیست، نحوه قرارگیری و پرسپکتیو برای حل برخی پازل ها بود که دیگه اینو نتونستم باهاش کنار بیام! کاملا مبتنی بر آزمون و خطا و شانسی هستند. توی این یه مورد بنظر من ویتنس دچار design failureـه.</p><p>از نکات مثبت دیگه بازی میشه به آهستگی و عمقش اشاره کرد. تو این حجمه ی بازیهای اکشن و سطحی با کمپین 3 ساعته که فقط "سرعت و شتاب" حرف اول رو میزنه. تجربه آرامبخش the witness یه چیز دیگه است. همینطور خیلی ها پایان بازی رو ضدحال میدونند اما به نظر من بازگشت به نقطه شروع و افتادن در یک سیکل همیشگی بهترین پایانی بود که منطبق با پیامی که بازی میخواد منتقل کنه میشد در نظر گرفت.</p><p>مشکل دیگه ای که با بازی دارم انتزاع و گیسختگیش با واقعیت هست. بازیساز سعی کرده با قرار دادن ویدئوها و صداهای ضبط شده در بازی این گسیختگی رو جبران کنه ولی بنظر من فقط بهش دامن زده. آخه کدوم پلیری دوست داره بشینه یک ساعت سخنرانی یه فیزیکدان رو تماشا کنه! یا به یه shot بسیار طولانی از فیلم یه کارگردانی به اسم نمیدونم چی چی افسکی زل بزنه! اون چیزی که پلیز میخواد روایت داخل گیمپلی و در رابطه با دنیای بازی مثل هاف-لایف و بایوشاک هست. وگرنه گذاشتن کلیپ تصویری تو بازی که هر کسی میتونه انجام بدم.</p><p>اگه بخوای ادامه بدم همینطور نکته <span style="color: #00b300">مثبت</span> و <span style="color: #ff0000">منفی</span> میتونم درباره بازی بگم! تا حالا در مورد هیچ بازی انقد احساس دوگانه و mixedـی نداشتم. برای همین این نقدی که نوشتم نتیجه گیری هم نداره. یعنی برای من بازی نه کاملا خوب هست و نه بد. Braid یه چیز دیگه بود. :d</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="HITMAN 2000, post: 4467567, member: 135487"] [COLOR=#ffa64d]Mixed[/COLOR]/10 The Witness [IMG]https://cdn.gamer-network.net/2016/usgamer/p13_01.jpg[/IMG] [SIZE=6][COLOR=#ff0000]**اخطار: این مطلب حاوی اسپویلرهای داستانی می باشد.**[/COLOR][/SIZE] بعنوان یه indieـباز قهار، تموم کردن این بازی رو حجتی بر خودم میدیدم که بلاخره بهش نائل گشتم! اما به قول متاکریتیک گفتنی نظری که راجع بهش دارم mixed هست. یعنی هم رابطه عشق و هم نفرت. ویتنس برای هرکسی ساخته نشده. نام بازی کاملا بر محتواش منطبقه. این بازی در مورد درک شهودی (intuition) هست. دانش علمی رو ناکافی میدونه. و بقولی به سبک پارناسیسم (هنر برای هنر - art for art sake) میپردازه: [SPOILER]پارناسيسم، مكتبي ادبي است كه در نيمه دوم قرن نوزدهم يعني در حدود سال 1860 تا 1880 در اروپا رواج داشت. شكوفايي اين مكتب همزمان با افول مكتب رمانتيك صورت پذيرفت. خاستگاه اين جنبش ادبي كشور فرانسه بود. مكتبپارناسيسم مكتبي شكلگراست كه به زبان و فرم ظاهري آثار ادبي بيش از محتواي آن توجه دارد؛ چرا كه هدف هنر را تنها درك زيبايي و لذت بردن از آن ميداند. نام اين مكتب برگرفته از كوهي به نام پارناس در يونان است. اين كوه، بر اساس اساطير يوناني داراي دو قله بوده كه هر يك از آنها جايگاه يك ايزد بوده است. يكي ديونوسوس ايزد گياهان و شراب، و ديگري آپولون، ايزد شعر و موسيقي كه به همراه موزها (نه ايزد بانوي نگهبان هنر) در آن قلهها ساكن بودهاند. از آنجا كه پايهگذاران پارناسيسم مجموعه شعري را با عنوان «پارناس معاصر» در سال 1886 به چاپ رساندند، بعدها اين مكتب با اين نام خوانده شد و به پيروان آن پارناسين اطلاق گرديد.[URL='http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn1'][1][/URL] پيشگامان پارناسيسم در ابتدا پيرو مكتب رمانتيسم بودند. مثلاً تئوفيل گوتيه (1811-1872 م) از شاگردان و هم فكران ويكتور هوگو بود. رمانتيكها با پناه بردن به تاريخ ميكوشيدند تا از واقعيتهاي زمان خود بگريزند. پايه هنر رمانتيك بر احساس گرايي و ذهن گرايي بود. پس از مدتي گوتيه از اين مكتب فاصله گرفت و كوشيد تا هنر خود را در سطح بالاتري عرضه كند. او و همفكران تازهاش بر اين عقيده بودند كه احساس گرايي صرف و غيرعادلانه نميتواند منجر به آفرينش آثار هنري ماندگار و با ارزش شود. گوتيه در مقدمهاي كه بر كتاب «مادموزال دوموپن» نوشت، عقايد خود را مطرح كرد و از نظريه «هنر براي هنر» دفاع نمود او در آنجا نوشت: «فقط چيزي واقعاً زيباست كه به درد هيچ كاري نخورد. هر چيز مفيدي زشت است؛ زيرا احتياجي را بيان ميكند و احتياجات انسان مانند مزاج بيچاره و عاجز او، پست و تنفر آور است.»[URL='http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn2'][2][/URL] طبق اين نظريه كه تحت تأثير آراي كانت در اروپا رواج داشت، هنر بايد به عنوان عنصري مستقل و جدا از اهداف اجتماعي و اخلاقي مورد توجه قرار گيرد. به بيان ديگر هنر نبايد در خدمت اخلاق و جامعه باشد. بررسي مشكلات اجتماعي و آموزش مسائل اخلاقي كار هنر نيست. هدف هنر تنها كمال بخشيدن به زيبايي است. هنر وسيله نيست، بلكه هدف است و اين هدف همان رسيدن به زيبايي محض است. كانت عقيده داشت: «ذات زيبايي مستقل و جدا از منافع مادي است يك اثر هنري ذاتاً ويژگيهايي دارد كه زيبايي را براي خود فراهم ميكند. زيبايي محض در يك اثر هنري جز در تصوير «فرم» آن متجلي نيست.»[URL='http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn3'][3][/URL] اين گونه بود كه پاناسينها براي فرم ادبي اهميت ويژهاي قائل شدند و بر رمانتيكها به سبب بي دقتي در فرم آثارشان خرده گرفتند. اين گروه كم كم به رهبري شارللوكنت دوليل، افكار خود را در سطح جامعه ادبي گسترش دادند. آنها پس از جدا شدن از زمانتيكها هنر خود را از سطح عامه مردم بالاتر بردند و با زبان زيبا و فاخر خود، هواداراني از قشرهاي ممتاز جامعه براي خود دست و پا كردند. پارناسينها ميكوشيدند در آثار خود ضمن توجه فراوان به فرم و قالب از زباني سنجيده و علمي استفاده كنند. اين موضوع نيز يكي ديگر از تفاوتهاي آنان با رمانتيكها بود. رمانتيكها قلب و دل را منبع معرفت ميدانستند، ولي پارناسينها بر اين باور بودند كه علم تنها راه رسيدن به شناخت است. نگاه آنها به تاريخ و اسطوره نيز ريشه در همين ديدگاه داشت؛ يعني هدف آنها از توجه به اين دو مقوله، آموزش است. كاربرد زبان هنري ظريف، دقيق و علمي در كنار استفاده از تصاوير شعري پيچيده و تخيل و توصيف سبب شد كه فهم آثار آنها براي عوام اندكي مشكل باشد. از اين رو، اين ادبيات بيشتر مورد توجه قشر ممتاز و تحصيل كرده جامعه قرار گرفت. يادآوري اين نكته ضروري است كه اين زبان زيبا و فاخر لزوماً باعث آفرينش آثاري با محتواي متعالي نشد؛ چرا كه زيبايي بسياري از آثار اين مكتب در همان فرم و قالب خلاصه ميشود و معمولاً محتوا اهميت چنداني ندارد. به طور خلاصه اصول مكتب پارناسيسم را اين گونه ميتوان برشمرد: 1.وسواس در كاربرد تكنيك قوي در شعر و توجه به كمال شكل و زيبايي آن؛ 2. توجه به عينيت شعر و دخالت ندادن احساسات در آن؛ 3. توصيف دقيق؛ 4. توجه زياد به وزن و قافيه پردازي؛ 5. وابستگي به نظريه هنر براي هنر. [URL='http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn4'][4][/URL] برخی از اين اصول مانند دخالت ندادن احساسات شاعر و نويسنده در اثر خود و نيز توجه به هنر و آثار تمدنهای كهن مانند رم و يونان، اين مكتب را به مكتب كلاسيسم نزديك مينمايد. آنها نيز مانند كلاسيكها دوران طلايي هنر را در اين فرهنگها جست و جو ميكردند. از نويسندگان و شاعران مكتب پارناسيسم ميتوان به اين افراد اشاره كرد: تئودور بانويل، ژوزه ماريا دوهره ويا، فرانسوا كوپه، سوينبرن، آستين دابسون و اندرولانگ.[URL='http://pajoohe.net/fa/index.php?Page=definition&UID=31848#_ftn5'][5][/URL] اين مكتب در سال 1880 رو به افول نهاد و رفته رفته جاي خود را به مكتب سمبوليسم بخشيد.[/SPOILER] دقیقا همینجاست که اساسی ترین مشکل من با ویتنس آغاز میشه. از اونجایی که واقعگرا و پراگماتیست هستم بدیهیه که دید "شناخت برای شناخت" که بازی از ابتدا تا انتها سعی داره به بازیباز تحمیل کنه را بیهوده و اغراق آمیز بدونم. اگر نقدهای خارجی را هم خونده باشید در مورد بازی به واژه pretentious زیاد برخورد میکنید. اوج این موضوع رو در ویدئوی مخفی the secret of psalm 46 میشه دید که خب یک ساعت تمام در مورد Easter eggـها در آثار مختلف جهان از داوینچی تا شکسپیر تا موتزارت صحبت میکنه. دانستنی هایی کاملا بیهوده! اما بازی لحظات high زیادی داره. بهترین لحظه برای من همان لحظه صعود به قله کوه و سپس دیدن مجمسه های آن بالا بود که هرکدام مفهومی را منتقل میکردند. حسی که در آن بالا در آن لحظات "ادراک شهودی" داشتم قابل وصف نیست! در کل مجمسه ها که در جای جای این جزیره اسرارآمیز قرار دارند نقطه قوت این بازی هستند. پازل ها طراحی قوی و جالبی دارند و اما در عین حال بسیار محدود هم هستند: خط کشیدن. و خط کشیدن! تمام بازی در این دو کلمه خلاصه میشه! بیشتر شبیه بازیهای اندرویدی. من به شخصه اصلا با بازیهای اشاره و کلیک میونه ای نداشتم. و حتی پای یکی از بهترین بازیهای این سبک یعنی سایبریا حالت تهوع میگرفتم. حال و حوصله معماهای obscure و سختگیرانه که به عقل جن هم نمیرسه ندارم. اما ویتنس خوشبختانه رویه سنتی بازیهای اشاره و کلیک رو دنبال نمیکنه. و همیشه منطقی پشت پازلهاش داره. اگه جایی گیر کردم میدونستم که اشکال از خودمه نه بازی. بجز یه مورد، که مورد کمی هم نیست، نحوه قرارگیری و پرسپکتیو برای حل برخی پازل ها بود که دیگه اینو نتونستم باهاش کنار بیام! کاملا مبتنی بر آزمون و خطا و شانسی هستند. توی این یه مورد بنظر من ویتنس دچار design failureـه. از نکات مثبت دیگه بازی میشه به آهستگی و عمقش اشاره کرد. تو این حجمه ی بازیهای اکشن و سطحی با کمپین 3 ساعته که فقط "سرعت و شتاب" حرف اول رو میزنه. تجربه آرامبخش the witness یه چیز دیگه است. همینطور خیلی ها پایان بازی رو ضدحال میدونند اما به نظر من بازگشت به نقطه شروع و افتادن در یک سیکل همیشگی بهترین پایانی بود که منطبق با پیامی که بازی میخواد منتقل کنه میشد در نظر گرفت. مشکل دیگه ای که با بازی دارم انتزاع و گیسختگیش با واقعیت هست. بازیساز سعی کرده با قرار دادن ویدئوها و صداهای ضبط شده در بازی این گسیختگی رو جبران کنه ولی بنظر من فقط بهش دامن زده. آخه کدوم پلیری دوست داره بشینه یک ساعت سخنرانی یه فیزیکدان رو تماشا کنه! یا به یه shot بسیار طولانی از فیلم یه کارگردانی به اسم نمیدونم چی چی افسکی زل بزنه! اون چیزی که پلیز میخواد روایت داخل گیمپلی و در رابطه با دنیای بازی مثل هاف-لایف و بایوشاک هست. وگرنه گذاشتن کلیپ تصویری تو بازی که هر کسی میتونه انجام بدم. اگه بخوای ادامه بدم همینطور نکته [COLOR=#00b300]مثبت[/COLOR] و [COLOR=#ff0000]منفی[/COLOR] میتونم درباره بازی بگم! تا حالا در مورد هیچ بازی انقد احساس دوگانه و mixedـی نداشتم. برای همین این نقدی که نوشتم نتیجه گیری هم نداره. یعنی برای من بازی نه کاملا خوب هست و نه بد. Braid یه چیز دیگه بود. :d [/QUOTE]
Insert quotes…
Verification
پایتخت ایران
ارسال نوشته
صفحه اصلی
انجمنها
گفتگو درباره بازیها و صنعت بازیهای ویدیویی
امتیازهای سایتها و مجلهها به بازیها
امتياز اعضای بازی سنتر به عناوین پلتفرم PC
Top
نام کاربری یا ایمیل
رمز عبور
نمایش
رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
مرا به خاطر بسپار
ورود
اگر میخواهی عضوی از بازی سنتر باشی
همین حالا ثبت نام کن
or ثبتنام سریع از طریق سرویسهای زیر
Twitter
Google
Microsoft